هارون پیامبر(ع)، فرزند عمران(ع) و یوکابد، برادر حضرت موسی(ع) که سه سال از آنحضرت بزرگتر، از نظر قد و قامت از موسى بلندتر و فربهتر، رنگش سفیدتر و زبانش گویاتر بود.[1] وی از پیامبران بنیاسرائیل، و بر اساس آیهی 45 سوره مؤمنون پیامبر مرسل بود: «ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ»؛ آنگاه موسى و برادرش هارون را با آیات خود و دلایل روشن فرستادیم.
تولد
با توجه به کشتن نوزادان پسر به دستور فرعون، برای پیشگیری از تولد حضرت موسی(ع)،[2] اما میگویند پیروان فرعون از رو به کاهش رفتن نسل بنیاسرائیل به نزد فرعون شکایت بردند؛ چرا که آنها بنیاسرائیل را برده و خدمتکار خود میگرفتند؛ لذا با این کشتاری که فرعون به راه انداخته بود، منافع فراعنه و قبطیان به خطر افتاده بود؛ از اینرو فرعون دستور داده بود که متولدان یک سال از پسران را زنده نگه داشته و متولدان سال دیگر را به قتل برسانند. و هارون بن عمران در آن سالى که پسرها را از بین نمیبردند متولد شد.[3] البته نقل دیگر آن است که چون هارون سه سال از موسی بزرگتر بود؛ لذا در آن سال هنوز دستور قتل نوزادان پسر صادر نشده بود.[4]
فرزندان
هارون چهار فرزند داشت به نامهای: نادب، ألیهو، الیعازر، و إیتمر، که نادب و ألیهو در زمان حیات هارون از دنیا رفتند.[5]
براساس آنچه از سخنی منقول از پیامبر(ص) استفاده میشود، نام دو پسر جناب هارون «شَبِیر» و «شَبَّر» بود.[6]
نام هارون در قرآن
با اینکه نام این پیامبر بزرگ الهی در قرآن کریم نوزده بار در کنار موسی و پیامبران(ع) دیگر و یکبار با عنوان «آل هارون»[7] آمده است، اما از زندگی جناب هارون مطالب در خور توجهی در قرآن و منابع تاریخی بیان نشده است. و در قرآن نیز مطالب مربوط به هارون به صورت مستقل مطرح نشده، بلکه در ضمن جانشینی او برای حضرت موسی، در آن چهل روزی که به میقات رفته بود، به صورت اجمال مطالبی مطرح شده است.
نبوت
هنگامی که خدای متعال موسی(ع) را برای رساندن پیام توحید، به سوی فرعون مأمور میکند: «اینک به سوى فرعون برو، که او طغیان و سرکشی کرده است»؛[8] و مأموریتی بسیار سنگین؛ بر دوشش میگذارد، موسای کلیم برای انجام هرچه بهتر این رسالت از خداوند چیزهایی را درخواست میکند که یکی از آن خواستهها این بود خدایا، یار و یاورى براى من از خاندان خودم قرار ده که مرا در این مأموریت کمک نماید و پشتوانهام باشد: «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی»؛[9] خدای متعال نیز به واسطهی رحمت خویش درخواست او را اجابت نمود، و هارون را به موسى بخشید: «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیًّا».[10]
بر این اساس، جناب هارون پیامبرى بود که به درخواست موسی - در انجام بار سنگین رسالت و مبارزه با فرعون و فرعونیان - از سوی خداوند برگزیده شد. و هارون نیز دوشادوش برادرش موسى در انجام این رسالت سنگین، تلاش کرد. او اگرچه با موسی در مقام رسالت شریک بود: «وَ أَشْرِکْهُ فی أَمْری»،[11] اما در تمام برنامهها از او پیروی میکرد و موسى امام و پیشوایش بود.[12]
روشن است که هدف موسى(ع) از تعیین هارون(ع) به وزارت و معاونت خود، داشتن پشتوانهای محکم و قوی در برابر فرعون و فرعونیان بود: «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی».[13]
بنابر این، قسمت برجسته زندگی هارون در قرآن کریم آنجا است که موسی برای دریافت الواح به طور سیناء رفته بود و هارون را جانشین خود قرار داد. و به او سفارش نمود: «میان قوم من جانشین من باش و به اصلاح کارشان بپرداز و از راه مفسدان را پیروى مکن».[14]
اما هنگامی که حضرت موسی(ع) از میعادگاه پروردگار بازگشت و مشاهده نمود که بسیاری از پیروانش خط مستقیم توحید را رها کرده و به گوسالهپرستی روی آوردند، سراغ هارون(ع) - که وی را به عنوان جانشین خود برای رهبری مردم در زمان غیبت خویش قرار داد - رفت و با شدت و عصبانیت هر چه تمامتر، در حالیکه ریش و موی سرش را گرفته و به سوی خود میکشید، گفت آیا از دستور من سرپیچی نمودی؟! هارون گفت: «فرزند مادرم! ...، من فکر کردم که اگر به مبارزه برخیزم و درگیرى پیدا کنم، تفرقه شدیدى در میان بنیاسرائیل میافتد، و از این ترسیدم که تو به هنگام بازگشت بگویى؛ چرا در میان بنیاسرائیل تفرقه افکندى و سفارش مرا در غیابم به کار نبستى؟![15]
به این ترتیب هارون بیگناهى خود را اثبات نمود، بویژه با توجه به جمله دیگرى که در سوره اعراف آمده است: «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی»؛[16] این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند.
هنگامى که هارون رسالت خود را در این مبارزه انجام داد و اکثریت پذیرا نشدند، به اتفاق اقلیتى(حدود دوازده هزار نفر) از مؤمنان ثابت قدم از جمعیت جدا شدند، در حالیکه اکثریت جاهل و لجوج نزدیک بود او را به قتل برسانند.[17]
برخی فضایل و ویژگیها
- محبوبیت در میان پیروان: امام صادق(ع) ضمن روایتى از رسول اکرم (ص) در مورد مشاهدات شب معراج میفرماید: آنگاه تا آسمان پنجم بالا رفتیم. در آنجا مردى میانسال با چشمانى درشت را یافتیم که گروهى از امتش گرداگرد او جمع شده بودند. جبرئیل به من اشاره کرد که او هارون بن عمران است و در میان قوم خویش بسیار محبوب بود.[18]
- قرار گرفتن پیامبری در نسل هارون: «إِنَّ مُوسَى وَ هَارُونَ کَانَا نَبِیَّیْنِ مُرْسَلَیْنِ أَخَوَیْنِ فَجَعَلَ اللَّهُ النُّبُوَّةَ فِی صُلْبِ هَارُونَ دُونَ صُلْبِ مُوسَى»؛[19] موسی و هارون(ع) دو برادر و هر دو از پیامبران مرسل بودند، اما خداوند نبوت را در نسل هارون قرار داد.
- نورانیت و صفای باطن: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً»؛[20] هارون داراى نور و روشنایى باطنى و وسیله تشخیص حق از باطل بود.
- تشابه جایگاه امام علی(ع) به جایگاه حضرتشان: در احادیث فراوان؛ مانند «حدیث منزلت»، نسبت امام علی(ع) به پیامبر اسلام(ص) مانند نسبت هارون(ع) به موسی(ع) تشبیه شده، با این تفاوت که هارون(ع) پیامبر بود، ولی امام علی(ع) پیامبر نبود.[21]
- فصاحت: «وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً ...»؛[22] و برادرم هارون از من فصیحتر است.
وفات و محل دفن
سرانجام هارون(ع) در سن 123 سالگی،[23] و سه سال پیش از حضرت موسى(ع)،[24] در صحرای «تیه» از دنیا رفت.[25]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 16، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[2]. ر. ک: «فرعون و کشتن کودکان بنی اسرائیل»، 34845.
[3]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 388، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 52، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[4]. ر. ک: «زنده ماندن هارون(ع) در زمان کشتن پسران بنیاسرائیل»، 105383؛ «فرعون و کشتن کودکان بنی اسرائیل»، 34845.
[5]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج1، ص 41، بیروت، دار صادر، بیروت، چاپ اول، بیتا.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 160، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.ام
[7]. بقره، 248.
[8]. طه، 24. «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى».
[9]. طه، 29.
[10]. مریم، 53.
[11]. طه، 32.
[12]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 188- 189، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ «سلطه و ولایت موسی(ع) نسبت به هارون(ع)»، 99277؛ «موسی(ع) و انتخاب وزیر»، 42101
[13]. طه، 31.
[14]. اعراف، 142.
[15] . طه، 94.
[16]. اعراف، 150.
[17]. ر. ک: «دلیل برخورد تند و شدید حضرت موسی با هارون»، 87842.
[18]. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 3، ص 88، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ جزائری، نعمت الله، داستان پیامبران یا قصههای قرآن از آدم تا خاتم (ترجمه قصص الأنبیاء)، مترجم، عزیزی، یوسف، ص 344، تهران، هاد، چاپ اول، 1380ش.
[19]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 126- 127، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[20]. انبیاء، 48.
[21]. «ولایت، سیاست و مرجعیت دینی امام علی(ع) به استناد حدیث منزلت»، 38766؛ «عقد اخوت؛ بیانگر فضیلت امام علی(ع)»، 68916.
[22]. قصص، 34.
[23]. تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 41.
[24]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 16.
[25]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 434؛ «رحلت هارون به مرگ طبیعی»، 29208.