بعد از شهادت امام حسین(ع)، اهلبیت ایشان را به همراه سر مطهر آنحضرت(ع)[1] به سمت کوفه بردند. هنگام ورود اهلبیت(ع) به شهر کوفه مردم اطراف آنان جمع شدند. امام سجاد(ع) از فرصت به وجود آمده استفاده نمود تا یزید را به دلیل ظلمی که در حق امام حسین(ع) و اهلبیت و یاران ایشان مرتکب شد رسوا نماید.[2] به همین دلیل خطبهای در شهر کوفه ایراد نمود که بر چند محور تکیه داشت:
1. حمد و ستایش خدا
امام سجاد(ع) خطبهی خود را با حمد و ستایش خدایی آغاز نمود که مالک روز جزا، آفریننده همه آفرینش است و عقل مردم از درک او عاجز است و مقام رفیعش آسمانهای بلند را فرا گرفته است؛ اما در عین حال آنقدر به آفریدگانش نزدیک است که آهستهترین صدا را میشنود.[3]
2. اعلام شهادت امام حسین(ع) و اسارت اهلبیت ایشان
سپس امام سجاد(ع) خبر شهادت پدرشان امام حسین(ع) و اسیر شدن اهلبیت ایشان را به مردم رساند.[4]
3. نکوهش مردم در این مصیبت
امام(ع) در بخش دیگری از خطبه، مردم کوفه را مورد عتاب قرار داد که به دلیل این مصیبت، نباید شاد و خوشحال باشند؛ بلکه باید اندوهگین بوده و از دیدگانشان اشک ببارد.[5]
4. عظمت شهادت امام حسین(ع)
نکته مهمی که در خطبه امام سجاد(ع) دیده میشود، عظمت شهادت امام حسین(ع) است که آسمانهای هفتگانه، دریاها، زمین، درختان، ماهیها، امواج دریاها، فرشتگان مقرّب، اهل آسمانها برای این مصیبت گریه کردند.[6]
امام سجاد(ع) در بخش دیگری از کلامشان به بیان زشتی و قباحت کار سپاهیان یزید اشاره نمود که با وجود دعوت مردم از آنان، در بیابان و دور از وطن و بدون هیچ گناهی با آنان جنگیدند، به گونهای که همانند آن حتی در برابر اهالی کافر ترکستان و کابل دیده نشده است! این قساوت به اندازهای بود که اگر پیامبر(ص) به آنها پیشنهاد جنگ با اهل بیت را میفرمود، سختتر از آنچه انجام دادند را نمیتوانستند انجام دهند.[7]
توکل بر خدا در این مصیبت
امام(ع) در آخر خطبه این مصیبت بزرگ و دردناک و ناگوار و تلخ و جانسوز را به حساب خدا منظور داشت که عزیز و انتقامگیرنده است.[8]
خطبه امام سجاد(ع) در مجلس ابن زیاد
با اینکه امام سجاد(ع) مانند پدران خویش در سخنوری نمونه بود، اما در مجلس عبیدالله بن زیاد[9] خطبهای ایراد نفرمود و تنها به جسارتهای عبیدالله بن زیاد پاسخ داد. در جلسهای که سر مطهر امام حسین(ع) و اهلبیت ایشان را آورده و عدهای از مردم حاضر بودند، عبیدالله قصد داشت که کشتن امام حسین(ع) و یارانش را بر عهده خدا بگذارد، از این رو بعد از آنکه متوجه شد که نام امام سجاد(ع) علی میباشد، از حضرتشان پرسید: مگر خدا علی بن الحسین را نکُشت؟ امام(ع) فرمود: من برادری داشتم که نام او نیز علی بود و مردم او را کشتند؟ عبیدالله دوباره گفت: نه! خدا او را کشت! امام(ع) پاسخش را نداد و تنها به تلاوت این آیه از قرآن بسنده کرد: «خداوند ارواح را به هنگام مرگ، قبض میکند».[10] عبیدالله که از این واکنش حضرتشان خشمگین شده بود به مأمورانش دستور داد تا ایشان را به شهادت برسانند که با فداکاری حضرت زینب(س) ناکام ماند، چرا که حضرت زینب(س) فرمود اگر قصد کشتن او را داری، مرا نیز همراه او به شهادت برسان.
امام سجاد(ع) نیز در برابر این تهدید فرمود: «آیا مرا از مرگ میترسانی، مگر نمیدانی که کشته شدن برای ما یک موضوع عادی بوده، و شهادت مایهی سربلندی ما است».[11]
سرانجام، ابن زیاد دستور داد، امام سجاد(ع) و همراهانش را به خانهای که در کنار مسجد بزرگ کوفه بود بردند.[12]
[1]. «مکان دفن سر مطهر امام حسین(ع)»، 30370؛ «سر امام حسین(ع) و تلاوت قرآن»، 48332؛ «چکیدن خون سر امام حسین (ع) بر ران ابن زیاد»، 17585؛ «تبدیل شدن سکه طلا به سنگ سیاه در دست سپاهیان یزید»، 68307.
[2]. «شهادت امام حسین(ع) و غارت اموال خیمهها و زیور آلات و لباس رویین زنان»، 47599؛ «زندگینامه حضرت زینب(س)»، 115063؛ «آتش زدن خیمهها و غارت اموال در روز عاشورا»، 34472؛ «زینب مضطر»، 51739؛ «حضرت زینب (س) الگوی جوانان مسلمان»، 4338.
[3]. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مالِک یوْمِ الدِّینِ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ الَّذِی بَعُدَ فَارْتَفَعَ فِی السَّمَاوَاتِ الْعُلَی ...».
[4]. « قُتِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَینُ ع وَ عِتْرَتُهُ وَ سُبِی نِسَاؤُهُ وَ صِبْیتُهُ...».
[5]. «أَیهَا النَّاسُ فَأَی رِجَالاتٍ مِنْکمْ یسَرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ أَمْ أَی فُؤَادٍ ...».
[6]. «فَلَقَدْ بَکَتِ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِقَتْلِهِ وَ بَکَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ السَّمَاوَاتُ بِأَرْکَانِهَا...»
[7]. «أَیُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْنَا مَطْرُودِینَ مُشَرَّدِینَ مَذُودِین...»
[8]. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، مترجم، فهرى زنجانى، سید احمد، ص 200 – 202، تهران، جهان، چاپ اول، 1348ش.
[9]. «عبیدالله بن زیاد و ابن مرجانه»، 2409.
[10]. «اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها».
[11]. «أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِی یا ابْنَ زِیادٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ کرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ».
[12]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص 162- 163؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 117، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.