بر اساس ادبیات عرب، در مواردی مانند «صفت و موصوف»، «فعل و فاعل»، «مبتدا و خبر» و «اسم و خبر نواسخ» لازم است که دو طرف ارتباط، از لحاظ جنسیت مشابه یکدیگر باشند، اما این قاعده هم، مانند برخی از دیگر قواعد عربی، استثنائاتی دارد که در کتب ادبیات عرب مورد بررسی قرار گرفته است.
با توجه به آنچه گفته شد، مشاهده میکنیم که در آیهی «إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ»،[1] واژهی «رحمت» که اسم حروف مشبه بالفعل بوده و «قریب» که خبر آن است، از لحاظ جنسیت، با یکدیگر انطباق ندارند، و اولی مؤنث و دومی مذکر است. برای این مسئله علتهای متعددی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
- گفته شده است؛ در مصادر غیر میمی - که بر وزن فعول، افعل و فعیل هستند - رعایت این انطباق ضروری نیست، در اینجا واژهی «قریب» مصدر نبوده، بلکه صفت مشبهه است، اما چون بر وزن «فعیل» آمده؛ رعایت انطباق در تذکیر و تأنیث برای آن ضرورت ندارد.[2] البته اگر «فعیل» به معنای مفعول باشد، عدم تفاوت بین مذکر و مؤنث در آن به صورت مطرد و اگر به معنای فاعل باشد، به صورت غیر مطرد میآید.[3] نمونه دیگری از این عدم انطباق که در قرآن آمده، آیهی «وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَریب»[4] است.
- از جهتی دیگر گفته میشود که در مصادر، مذکر و مؤنث بودن عامل آن جایز است و از این جهت که «رحمت» مصدر است، جایز است که «قریب» هم به صورت مذکر و هم به صورت مؤنث ذکر شود؛[5] همانگونه که در این شعر آمده:
«ان السماحة و المروءة ضمنا قبرا بمرو على الطریق الواضح».
که برای دو مصدر مؤنث، اما فعل مذکر آورده شده است.
- در صورتی که فاعل، مؤنث مجازی باشد، فعل یا شبه فعل را هم میتوان به صورت مذکر و هم به صورت مؤنث آورد؛ از اینرو هم جمله «طلع الشمس» صحیح است و هم «طلعت الشمس»؛ چرا که آفتاب واقعا دارای جنسیت مؤنث نیست؛ بلکه مؤنثی مجازی است. در عبارت «إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ»، نیز واژهی «رحمت» مؤنث مجازی بوده و کلمه «قریب» به عنوان شبه فعل، دارای ضمیری است که به رحمت برمیگردد؛ لذا هم میتوان آنرا به صورت مذکر و هم میتوان به صورت مؤنث آورد.[6]
- یکی از قواعد زبان عربی این است که مضاف میتواند از مضافالیه خود کسب تأنیث یا تذکیر کند، به شرطی که مضاف جزء مضافالیه یا شبه جزء باشد و بدون اینکه در معنا خللی واقع شود، امکان حذف مضاف باشد. این استعمال در شعر عرب زیاد دیده شده است؛ از جمله این موارد «إنارة العقل مکسوف بطوع هوى» است.[7] در عبارت «رحمت الله» رحمت به عنوان یکی از اوصاف خدا در حکم جزئی از وجود مقدس او است؛ از اینرو میتوان گفت که رحمت، از کلمه الله کسب تذکیر کرده و به همین دلیل، واژهی «قریب» به صورت مذکر آمده است.[8]
- برخی در توجیه این استعمال گفتهاند که اصل جمله اینگونه بوده است: «ان رحمة اللّه ذات مکان قریب من المحسنین» که بخش از آن، از جمله موصوف «قریب» که «مکان» است، حذف گردید، ولی صفت حذف نشد و در جمله ذکر شده است. از ابن سکیت نیز نقل شده است که واژهی «قریب» هم برای مذکر و هم مؤنث و هم مفرد آن و هم جمع به کار میرود.
- از زجاج نقل شده است: به دلیل اینکه رحمت، غفران، عفو و انعام به یک معنا است، و واژهی «رحمت»ی که در آیهی مذکور آمده، بدین معنا است که انعام و ثواب خدا به محسنین نزدیک است، قریب به صورت مذکر آمده است.[9]
- فراء؛ نحوی مشهور، میگوید: علت اینکه «قریب» به صورت مذکر آمده، برای این است که آن «قریب»ی که به معنای قرابت است و آن «قریب»ی که به معنای قُرب است، از یکدیگر متمایز شوند.
[1]. اعراف، 56.
[2]. دقر، عبدالغنی، معجم النحو، ص 205، دمشق، چاپخانه محمد هاشم الکتبی، چاپ اول؛ حسینی طهرانی، هاشم، علوم العربیه، ج 2، ص 345، تهران، مفید، چاپ دوم، 1364ش.
[3]. صبان، محمد بن علی، حاشیة صبان علی شرح الاشمونی علی الفیة ابن مالک، تحقیق، هنداوی، عبدالحمید، ج 1، ص 340، بیروت، المکتبة العصریة، چاپ اول.
[4]. شوری، 17.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 160، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. بابتی، غزیزه فوال، المعجم المفصل فی النحو العربی، ج 5، ص 65، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول.
[7]. ناظر الجیش، محمد بن یوسف، شرح التسهیل المسمی تمهید القواعد بشرح تسهیل الفوائد، ج 7، ص 3195 – 3196، مصر، دار السلام، چاپ اول.
[8]. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 1، ص 36، دمشق، مطبعة الترقی، چاپ اول، 1382ق.
[9]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 4، ص 661، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.