یکی از قواعد ادبیات زبان عرب این است که نمیتوان اسم ظاهر را به ضمیر مرفوعی که متصل به فعل است، عطف کرد؛ زیرا این ضمیر مانند جزئی از فعل به شمار میرود و در این زمینه، تفاوتی بین ضمیر مستتر و بارز وجود ندارد.
تنها در صورتی میتوان کلمهای را به ضمیر مرفوع متصل به فعل عطف کرد که بین فعل و اسمی که میخواهیم آنرا به ضمیر عطف کنیم، واژه دیگری (طبیعتا به غیر از حرف عطف) فاصله شود؛ اعم از اینکه این فاصله، تابعی برای آن ضمیر باشد (تأکید، بدل، عطف بیان و...) مانند «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّة»[1] که ضمیر ظاهر «أنت» تاکید برای ضمیر مشابه مقدر است، یا این که کلمه دیگری - حتی ضمیر مفعولی - فاصله شود که در این صورت عطفکردن اسمی به این ضمیر فاعلی، روا خواهد بود؛ مانند «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ».[2] و در غیر از این موارد، عطف مستقیم اسم ظاهر بر ضمیر مرفوعی متصل به فعل، قبیح خواهد بود.[3]
سؤالی که ممکن است در این زمینه مطرح شود، این است که آیا میتوان به جای اینکه اسم را عطف به ضمیر مرفوع بگیریم، آنرا عطف به تابعی که برای ایجاد فاصله بین فعل و معطوف آمده، بدانیم؟ واقعیت این است که به این دلیل که «تابع» در نقش و جایگاهش در جمله و نیز در اعرابش استقلالی از خود ندارد و پیرو متبوع خود است، صلاحیت آنرا ندارد که رکن دیگری از جمله به آن عطف شود، مگر اینکه آن واژه خود نوعی تابع برای آن متبوع باشد. همانگونه که در عبارت «رأیت شجرة جمیلة» اگر بخواهیم مثلا واژه «جبل» را عطف کنیم، باید آنرا به شجره عطف کنیم و امکان این وجود ندارد که آنرا به جمیله عطف کنیم. توابع دیگر نیز به همین منوال، قابلیت عطفشدن را ندارند؛ زیرا توابع نوعی توضیح برای متبوع خود به شمار میروند، درحالی که آن واژهای که میخواهیم به تابع عطف کنیم، توضیح و شرحی برای متبوع تابع محسوب نمیشود.
[1]. بقره، 35.
[2]. رعد، 23.
[3]. مدنی، علی خان بن احمد، الحدائف الندیه فی شرح الصمدیه، تحقیق، سجادی، ابوالفضل، ص 535، قم، ذوی القربی، چاپ اول.