پرسشهایی مانند اینکه چه چیزهایی وجود دارند؟ یا ممکن است وجود داشته باشند؟ و نیز گروهبندی موجودات، از مباحث «هستیشناسی» به شمار میآیند.
به عبارت دیگر، «هستیشناسی»، مطالعه فلسفی طبیعت هستی، شدن، وجود یا حقیقت است.[1]
به بیان روشنتر، فلسفه در مفهومی بسیار کلی شامل تلاش انسان در جهت اندیشه نظری، تأملی و نظامدار درباره جهان و رابطهی انسان با آن است. هستیشناسی موضوع اصلی «فلسفه» است؛ فلاسفه در نظریهپردازی خود در مورد واقعیت به استنتاجهای گوناگونی دست یافتهاند .
فلسفهی تعلیم و تربیت یکی از شاخههای فلسفه بوده، و در حقیقت فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفهِ خود انسان است.
بنابراین، در مورد رابطهی هستیشناسی با علوم تربیتی میتوان گفت: از یکسو انسان محور تعلیم و تربیت است؛ و از سوی دیگر، انسان در این «هستی» زندگی میکند؛ لذا باید او را تحت مجموعهای بررسی کرد که از یکطرف ارتباط او با «خالق» و از طرف دیگر ارتباط او با «هستی» مورد مطالعه قرار گیرد. پس لازم است به مطالعهی هستی و انسان به عنوان محور تعلیم و تربیت در مجموعهای تحت عنوان «هستـیشنـاسی» پرداخته شود؛ چـون «خداشنـاسی» و «انسانشناسی» زیر مجموعه «هستیشناسی» محسوب میشوند؛ لذا بررسی «هستیشناسی» موضوعی مناسب برای تحقیق در مباحث علوم تربیتی است.
به عنوان مثال، یک فیلسوف تربیتی را در نظر بگیرید که در «هستیشناسی» خود معتقد به خدا است. آیا این اعتقاد به خدا نباید در طرز تربیت او در دیدگاههای تربیتیاش مثلاً در اهداف تربیتی او هم منعکس گردد؛ لذا اگر اعتقاد به خدا در هستیشناسی بحث میشود، از تأثیر آن اعتقاد در اهداف تربیتی، در شاخه «تأثیر هستیشناسی بر تربیت» سخن به میان میآید.[2]
[1]. ر. ک: «تفاوت جهانبینی با جهانشناختی و هستیشناسی »، 28653؛
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C
[2]. ر. ک:
https://sabzfile.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%D9%8A-%D8%AA%D8%B7%D8%A8%D9%8A%D9%82%D9%8A-%D9%87%D8%B3