بیگمان انسان موجودی تأثیرپذیر از محیط اطراف خود، اعم از خانواده، دوستان، نزدیکان و ... است. و جامعهی خوب و بد بر انسان تأثیرگذارند؛ از همینرو است که وقتی روز قیامت فرشتگان به گناهکاران میگویند شما در چه حالى بودید؟ و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟! میگویند ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. به آنها گفته میشود، مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟[1]
بدیهی است که جامعه و فرد هر دو در یکدیگر تأثیر دارند. هم فرد میتواند جامعه را بسازد و متحول نماید و هم جامعه در سیستم فکری افراد تأثیرگذار است. خانواده، روابط اجتماعی، دوستان از عوامل تأثیرگذار در تربیت، رفتار و عملکرد انساناند.
امام علی(ع) فرمود: «إنَّما سُمّی الرّفیق رَفیقاً لَأنّهُ یرفِقُکَ عَلی صَلاح دینِکَ فَمَن أعانَکَ عَلی صَلاحِ دینِکَ فَهُوَ الرّفیق»؛[2] از آن جهت رفیق را رفیق نامیدند که تو را بر صلاح و رستگاری و دینداری کمک میکند؛ لذا کسی که تو را در اصلاح شدن و دینداری کمک نماید، رفیق واقعی تو است.
در همین راستا است، نقش رهبران جامعه در تأثیرگذاری بر عموم مردم. سخن معروف «الناس علی دین ملوکهم»،[3] اگرچه گفتند حدیث منقول از معصوم نیست،[4] اما بیانگر یک واقعیت اجتماعی است و آن اینکه معمولاً اقشار پایین دست جامعه - غیر از دانشمندان بابصیرت - به دلیل جهل و ناآشنایی با دین و مسائل دینی تأثیرپذیری بیشتری نسبت به عالمان و نخبگان دارند. و آن هم میتواند به جهت ابزارهایی باشد که در اختیار حاکمان و پادشاهان قرار دارد. حاکمان با ابزارهای تبلیغاتی و رسانههای عمومی که در اختیار دارند، آنچه را خود میپسندند و به نفع حکومت و قدرت آنها است، به عنوان باوری صحیح به مردم تحویل میدهند و مردم هم عموماً نگاهشان به آنها است و رفتار و کردار خویش را بر اساس همان باورهای تحمیل شده تنظیم مینمایند.
قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره دارد، آنجا که میفرماید: "و (در قیامت)، همهی آنها در برابر خدا ظاهر میشوند، در این هنگام، ضعفا به مستکبران(و رهبران گمراه) میگویند: «ما پیروان شما بودیم! آیا (اکنون که به دلیل پیروى از شما گرفتار مجازات الهى شدهایم،) شما حاضرید سهمى از عذاب الهى را بپذیرید و از ما بردارید؟[5]
همین تأثیرگذاری جامعه است که اسلام به کسانى که در محیط کفر و شرک زندگى مىکنند، ولى در آنها آمادگى ایمان به خدا وجود دارد، در صورتى که نتوانند به وظایف دینی خود عمل کنند، دستور میدهد باید آن محیط را ترک کنند؛ چرا که جامعهی کفر و شرک آلود در اعتقاد و ایمان انسان تأثیر دارد.
اما در مورد حدود این تأثیرگذاری باید گفت؛ تأثیر جامعه و محیط بر انسان به گونهای نیست که با اراده و گرایشهای فطری و غریزی برابری کند، تا چه رسد به اینکه از انسان سلب اختیار کند؛ از همینرو است که قرآن کریم میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ...»؛[6] اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خود پردازید. اگر شما هدایت یافتهاید، آنان که گمراه ماندهاند به شما زیانى نرسانند.
بنابر این، چنین نیست که عامل مؤثر در رفتار ارادی انسان گاهی میل غریزی و فطری باشد، و گاهی محیط اجتماعی، به گونهای که بر فرض هیچ میل غریزی و فطری وجود نداشت، خود جامعه به تنهایی آدمی را تحریک میکرد و به کار وامیداشت؛ لذا تأثیر جامعه و محیط در درجهی دوم از اهمیت است.
گفتنی است که جامعه خود بدون افراد حقیقتی ندارد تا بتواند در انسان تأثیر بگذارد. آنچه سنت اجتماعی نام گرفته، چیزی است که نخست از یک یا دو و یا چند فرد انسان نشأت پذیرفت، آنگاه مقبولیت عمومی یافت و به صورت سنت و میراث اجتماعی در آمد و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.
امور و موضوعاتی؛ مانند عرفان، فلسفه، علوم تجربی و ... همگی از آرا و معتقدات، خلق و خوها و اعمال و رفتار افراد آدمی سرچشمه گرفتهاند و سپس وسعت و عمق یافتهاند و در اذهان و نفوس دیگران رخنه و رسوخ کردهاند.
لذا آنچه در این زمینه میتوان گفت این است که حدود تأثیر محیط و اجتماع، یا وراثت و... در اراده انسان و رفتار اختیاری وی هرگز با تأثیرات عوامل روحی و فطری برابری نخواهند کرد؛ یعنی هیچیک از عوامل بیرونی نه به تنهایی و نه همه با هم تعیینکنندهی اراده انسان نمیتوانند باشند. به عبارت دیگر، اراده آدمی نه معلول هیچیک از این عوامل است و نه معلول برآیندی از مجموع آنها، بلکه این عوامل تنها زمینه را برای اِعمال اراده و اختیار انسان فراهم میسازند تا وی با توجه به گرایشها و ادراکات و شناخت فطری و روحی خود رفتار آزادانه و خودخواسته انجام دهد.[7]، [8]
[2]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح، حسنی بیرجندی، حسین، ص 178، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[3] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 102، ص 7، بیروت، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق؛ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 2، ص 21، تبریز، مکتبة هاشمی، 1381ق.
[4]. ر. ک: «تأثیرپذیری مردم از حاکمان»، 13128.
[5]. ابراهیم، 21. "وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ...".
[7]. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 171- 250، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، 1380ش.
[8]. «آسیبهای خانواده و جامعه و نقش خانواده در گسترش آسیبها»، 32119؛ «تأثیر رفتارهای انسانی در آزمایش دیگران»، 90398؛ «نقش ایمان در اتحاد و همدلی افراد جامعه»، 49711؛ «تبیین مبانی دینی و نقش آن در دست آوردها و شکوفایی جامعه»، 10692.