«ظلم» در لغت، به معنای کار بیجا انجام دادن است.[1] به بیان دیگر، ظلم مقابل عدالت و به معنای قرار ندادن اشیاء در جایگاه مناسب و ندادن حق به صاحب حق است.[2]
واژهی «عقل» به معنای فهمیدن و دریافت کردن است که در دو حیطهی نظری و عملی کاربرد دارد؛ حیطهی عقل نظری، درک و شناخت واقعیتها و قضاوت دربارهی آنها است؛ و حیطهی عقل عملی، کنترل کنش و رفتار آدمی، و درک بایدها و نبایدها است و در واقع عقل عملی مبنای علوم زندگی است.[3]
به بیان دیگر، عقل آن نور آگاهی است که به تمامی ارکان ادراکی(حواس، تصورات، تفکر، حافظه و ...)، اِشعار و احاطه دارد. [4]
با توجه به مفهوم ظلم و مفهوم عقل، میتوان گفت عاقل با حفظ عنوان عاقل بودن ممکن نیست ظلم کند؛ زیرا عقل قوهی تشخیص و ادراک و وادار کنندهی انسان به نیکی و صلاح و بازدارندهی وی از شر و فساد است.[5] یعنی عقل علاوه بر دریافت حقایق، نگهدارندهی عاقل از وقوع در شر و فساد است[6] و ظلم بزرگترین شر و فساد است؛ بنابراین عقل و ظلم با هم جمع نمیشوند؛ زیرا در صورت وقوع ظلم، عقل حضور ندارد؛ یعنی عقل در چنگ هوا و هوس و تمایلات اسیر گردیده و کور و نابینا شده است.
[1]. ر. ک: «انواع و مصادیق ظلم در قرآن»، 33897.
[2]. ر. ک: «معنای عدل در اصول دین»، 147؛ «مسئله عدالت و اختلاف در خلقت»، 60196.
[3]. ر. ک «عقل و گسترهی فعالیت آن»، 227.
[4]. ر. ک: «عقل چیست؟»، 11343
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 11، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. ر. ک: «عقل و گسترهی فعالیت آن»، 227.