بعد از شهادت امام حسین(ع) و آغاز امامت امام سجاد(ع)، جو خفقان شدیدی حکمفرما شد، به گونهای که بعد از کشتهشدن و اسارت بخشی از اهلبیت رسول خدا(ص)، امام چهارم(ع) مورد تهدید عبیدالله بن زیاد قرار گرفت.[1]
با توجه به اینکه بعضی از شیعیان بعد از قرار گرفتن در فتنه و آزمایش، (مانند کوفیان) در عمل، شمشیر خود را علیه خاندان پیامبر(ص) کشیده و در صف مخالفان درآمده،[2] و یا با تقیه شدید، عملا از ارتباط با اهلبیت، خودداری میکردند؛ یعنی تا لحظهی آخر در کنارشان بایستد و این به معنای ارتداد آنها است نه آنکه از اسلام و حتی از تشیع دست کشیده باشند، اما چند تن از آنان استقامت بیشتری در اینراه داشتند.
با این مقدمه، چند روایت در این زمینه را - بدون بررسی سندی - به استحضار میرسانیم:
- امام سجاد(ع): «در مکه و مدینه بیست نفر مرد پیدا نمیشود که ما را دوست داشته باشد».[3] از اینرو برخی از آنها مورد سرزنش امام قرار گرفتند.[4]
- امام صادق(ع): «مردم بعد از امام حسین(ع) مرتد شدند؛ به جز سه نفر! ابوخالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مطعم! سپس دیگران به این سه نفر ملحق شده و بر تعدادشان افزوده شد».[5]
در روایت دیگری از امام ششم(ع) علاوه بر این سه نفر، از جابر بن عبدالله انصاری نیز نام برده شده است.[6]
- امام کاظم(ع): «روز قیامت منادی ندا میدهد که حواریون امام سجاد(ع) کجا هستند. در این هنگام جبیر بن مطعم، یحیی بن ام طویل، ابوخالد کابلی و سعید بن مسیب قیام خواهند نمود».[7]
- فضل بن شاذان میگوید: در زمان امام سجاد(ع) و در ابتدای امامت و خلافت ایشان فقط پنج نفر یعنی سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن ام طویل و ابوخالد کابلی که اسم او وردان و لقبش کنْکرُ بود، همراه امام(ع) بودند».[8]
علت تقیه نکردن بعضی از شیعیان
اکنون این پرسش به وجود میآید که چرا برخی از بزرگان شیعی تقیه را ترک کرده بودند که در پاسخ باید گفت شاید آنها به دلیل مصلحت خاصی که بر ما مخفی است، از سوی امام(ع) اجازه پیدا کردند تا از تقیه خودداری کنند، و یا اینکه آنها با اخبار غیبی که از ائمه(ع) به آنان رسیده بود، میدانستند که تقیه نفع و سودی برای آنان ندارد و در هر حال کشته خواهند شد.
علاوه بر این، تقیه زمانی واجب است که سودی داشته باشد، مانند آنکه سبب شود اصل دین حفظ گردد؛ اما وقتی ضلالت و گمراهی به حدی برسد که موجب از بینرفتن اصل دین شود، دیگر نباید تقیه کرد.[9] در نتیجه این گروه از یاران امام(ع) تقیه نمیکردند.
ارتداد مردم در زمان امام سجاد(ع)
اما همانگونه که در ابتدای پرسش گفته شد، ارتداد مورد نظر، هرگز نمیتواند به معنای کفر و بازگشت به بتپرستی باشد، بلکه تنها به معنای برخی نافرمانیها آن هم در مقطع خاصی از زمان بوده، و یا آنکه آنان از سوی پیشوایانشان مأمور به تقیه در آن دوره خاص بودند.
از اینرو در این روایات تنها به نام عده بسیار کمی از یاران امام سجاد(ع) اشاره شده است، و نام برخی از یاران خاص امام مانند ابوحمزه ثمالی،[10] دیده نمیشود، در حالی که امام صادق(ع) فرمود: «ابوحمزه در زمان خودش مانند سلمان بود».[11]
[1]. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، مترجم، فهری زنجانی، سید احمد، ص 162 - 163، تهران، جهان، چاپ اول، 1348ش.
[2]. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق، مصحح، یوسفی غروی، محمد هادی، ص 158، قم، جامعه مدرسین، چاپ سوم، 1417ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 34، ص 297، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 4، ص 104، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[4]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر،ج 2، ص 306، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[5]. شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 64، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[6]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ص 123، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[7]. بحار الانوار، ج 46، ص 144.
[8]. همان، ص 115.
[9]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 11، ص 98، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[10]. «زندگینامه ابو حمزه ثمالی»، 58643.
[11]. نجاشی، احمد بن علی،فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 115، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.