دلیل فضیلت خواندن سورههای عنکبوت و روم در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، روایتی از امام صادق(ع) است:
«هر کس سورههای عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان تلاوت کند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هیچکس را از این مسئله استثنا نمیکنم، و نمیترسم که خداوند در این سوگند قاطع من گناهی بر من بنویسد، و مسلما این دو سوره در پیشگاه خدا بسیار ارج دارد».[1]
همانگونه که در این روایت اشاره شد، و برخی از مفسران نیز بیان کردهاند، به نظر میرسد محتوای پربار این دو سوره و درسهای مهم توحیدی آن، و برنامههای سازنده عملی که در این دو سوره ارائه شده، کافی است هر انسانی را که اهل اندیشه و الهام و عمل باشد به سوی بهشت جاویدان راهنمایی کند؛ بلکه شاید تنها اگر از نخستین آیه سوره عنکبوت الهام بگیریم، مشمول سوگند امام صادق(ع) شویم، همان آیهای که مسئله امتحان عمومی انسانها را مطرح میکند و میگوید: همه بدون استثناء در بوته آزمایشها قرار میگیرند تا سیهروی شوند آنها که غش دارند. چگونه ممکن است انسان این آزمون عظیم را کاملا باور داشته باشد و خود را برای آن آماده نسازد، و اهل تقوا و پرهیزگاری نگردد.[2]
همچنین بدیهی است کسی که محتوای این سورهها را که سراسر درس توحید خدا و دادگاه بزرگ قیامت است در روح و جان خود جای دهد و مراقبت پروردگار را در هر لحظه در خود ببیند و روز جزا و محکمه عدل الهی را مسلم بداند، تقوای الهی چنان قلبش را پر میکند که شایسته پاداش بزرگی است.[3]
بنابراین میتوان گفت: از یکسو در این سورهها به موضوعات اساسی و مهمی پرداخته شده است؛ و از سوی دیگر در شب قدر، آمادگی روح انسان برای پذیرش مباحث مهم معنوی بیشتر از زمانهای دیگر است؛ شاید بدین جهت باشد که خواندن این سورهها در شب قدر سفارش شده است.
البته آنچه گفته شد، دلایلی استحسانی است که میتواند به عنوان یک احتمال در نظر گرفته شود؛ چون در روایاتی که خواندن این سورهها را توصیه کردهاند، دلیل خاصی برای گزینش این دو سوره از میان سورههای قرآن بیان نشده است؛ از اینرو باید آنها را با نیت تعبد خواند؛ به این معنا که هر چند مصلحت و دلیلی در انتخاب این سورهها وجود دارد، ولی از چشمان ما پوشیده است.
[1]. ابن بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 109، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406 ق؛ ر. ک: «خواندن سوره عنکبوت و روم در شب بیست و سوم ماه رمضان »، 60559.
[2]. ر. ک: مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 200 - 201، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. همان، ص 357.