تسلسل به معنای استمرار بیپایان سلسله علت و معلول است؛ یعنی سلسله علت و معلول بدون ختمشدن به علتی که معلول نباشد، استمرار یابد؛ از نظر عقلی چنین امری محال خواهد بود.
توضیح اینکه حکیمان بر این باورند که تسلسل در صورتی محال است که سه ویژگی داشته باشد:
- افراد سلسله بالفعل موجود باشند نه بالقوه؛ بنابراین تسلسل در عدد محال نیست؛ زیرا هر چند بینهایت عدد میتوان فرض کرد، ولی وجود بینهایت آن، به صورت بالقوه و به معنای وجود لایقفی(یعنی توقف ندارد) است، به این معنا که بر هر عددی میتوان عدد دیگری را افزود؛ اما وجود بالفعل عدد همیشه محدود است.
- افراد سلسله با هم در یک زمان وجود داشته باشند. بر این اساس حوادث زمانی که در یک زمان نمیتوانند موجود باشند؛ بلکه وجود هر قطعهای متوقف بر عدم وجود قبلی است، چنین موجوداتی اگر بینهایت هم موجود باشند محال نخواهد بود. مانند وجود امروز متوقف بر از بین رفتن وجود دیروز است.
- بین افراد، توقف و ترتب وجودی باشد؛ لذا اگر بینهایت اشیا موجود باشد؛ اما ترتب و توقفی بر هم نداشته باشند، محال نخواهد بود. (ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 167 – 170، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1404ق)
از اینرو محال بودن تسلسل نه با ازلیت خدای متعال منافات دارد و نه با ازلی بودن مخلوقات؛ زیرا ازلی بودن خداوند به معنای ابتدا نداشتن وجودی است که هستی عین ذات او است، در اینجا اصلا تسلسل وجود ندارد بلکه ازلیت به معنای استمرار وجود علتی است که معلول نیست.
در مورد عالم ماده نیز بر فرض ازلی بودن آن، از آنجا که حوادث مادی در یک زمان وجود ندارند تسلسل در آن محال نیست؛ علاوه اینکه تسلسل در علل محال است یعنی سلسله علت و معلولها بدون ختم شدن به علتی که معلول نیست تا بی نهایت ادامه پیدا کند؛ در حالی که سلسله بی نهایت ماده، وابسته به واجب الوجود است؛ یعنی ازلیت عالم ماده، ذاتی نیست، بلکه ظلی و سایهای است؛ یعنی همانگونه که در ذات خود محتاج خداوند است، در صفات خود و در ازلیت و ابدیت نیز محتاج او است؛ در واقع احتیاج او ازلی و ابدی است؛ بنابر این نه تنها با اعتقاد توحیدی و وجود حضرت حق منافات ندارد، بلکه تأکید کنندۀ توحید است.
نتیجه اینکه، محال بودن تسلسل، مستلزم محال بودن ازلیت برای خدای متعال یا مخلوقات نمیشود.[1]
[1]. ر. ک: اثبات ازلی و ابدی بودن خداوند