در زبان فارسی معمولا برای مبالغه در بیان ویژگی یک فرد از کلمات کمکی بهره میگیریم. مانند اینکه میگوییم:
«خیلی دانشمند»، «بسیار قدرتمند»، «بسی دلسوز».
اما در زبان عربی -تنها در ثلاثی مجرد- نیاز به کلمات کمکی نبوده؛ بلکه تنها با تغییری در شکل کلمه، همان معنای مبالغه را به آن میافزاییم. به عنوان نمونه، کلمه «شاکر» بر وزن «فاعل» که معنایش «سپاسگزار» است را میتوانیم با بردن به وزن «فعول» تبدیل به «شکور» نموده و معنای «بسیار سپاسگزار» را از آن برداشت کنیم.
با این مقدمه، به برخی نکات مطرحشده در ارتباط با این اصطلاح ادبی اشاره میکنیم:
صیغه مبالغه اسمی است که برای بیان و اظهار کثرت و شدت صفتی برای صاحب آن صفت به کار میرود. به عنوان مثال واژه عَلّامه به معنای عالمی است که علم او بسیار زیاد است.[1]
صیغه مبالغه در ثلاثى مزید وزن و صیغهاى ندارد؛ بلکه براى افاده مبالغه (مانند زبان فارسی) از الفاظ اکثر و اشدّ و امثال این دو استفاده میکنند. در وزنهای ثلاثی مجرد اوزان متعددی دارد که برخی از آنها مشهور و برخی دیگر غیر مشهور است:[2]
وزنهای صیغه مبالغه
صیغه مبالغه دارای وزنهای فراوانی است که تنها پنج وزن آن مشهور و بسیار پرکاربرد است:
- فَعَّال: مانند «صبّار» به معنای بسیار صبرکننده: «إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ».[3] و «علّام» به معنای بسیار دانا: «إِنَّکَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ».[4]
- مِفْعال: مانند «مِضراب»(بسیار زننده).
- فَعُول: مانند «شکور» به معنای بسیار شکرگزار: «إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ».
- فَعِیل: مانند «سَمیع» به معنای بسیار شنوا و «علیم» به معنای بسیار دانا: «إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».[5]
- فَعِل: مانند «حَذِر» به معنای کسی که بسیار محتاط است.[6]
برخی از دیگر اوزان صیغه مبالغه که کمتر مورد استفاده قرار میگیرند:
- فِعّیل: مانند «شِرّیر» به معنای فرد بسیار شرور.
- مِفْعیل: مانند «مِعطیر» به معنای بسیار خوشبو.
- فُعَلَه: مانند «هُمَزه» به معنای کسی که بسیار بدگویی میکنند و «لُمَزَه» به معنای کسی که بسیار عیبجویی میکند: «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ».[7]
- فاعول: مانند «فاروق».
- فُعّال: مانند «کُبّار».
- فُعال.[8]
- فُعُّول: مانند «قدّوس»(بسیار منزّه).
- مفعاله: مانند «مجذامه»(مبتلا به بیمارى جذام).
- فَوعَل: مانند «کوثر»(بسیار زیاد).
- مفعل: «محلب»(بسیار دوشنده).
- إفعیل: مانند «إفلیج»(بسیار از کار مانده).
- فعلان: مانند «رحمن»(بسیار مهربان).[9]
در انتهای برخی از این اوزان، حرف تاء وارد میشود که این علامت نیز برای بیان مبالغه به کار میرود، مانند عَلّامة که در اصل عَلّام بوده است.[10]
گفتنی است گاهی با توجه به قرائن و شواهد پیرامونی میتوان از همان وزن اسم فاعل نیز معنای مبالغه را برداشت کرد، مانند «فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ».[11]
در بیان وضعیت نحوی صیغه مبالغه باید گفت که این صیغه نیز مانند اسم فاعل با داشتن شرایط خاص، عمل میکند؛ یعنی میتواند دارای فاعل و اگر متعدی باشد، دارای مفعول باشد. از جمله این شرایط داشتن «ال» است، و اگر این شرط را نداشته باشد، تنها در زمانی که حال یا برای استقبال باشد، میتواند معمول بپذیرد.[12]
[1]. حملاوی، احمد بن محمد، شذا العرف فی فن الصرف، تحقیق، نصرالله عبدالرحمن، ص 62، ریاض، مکتبة الرشد.
[2]. ذهنى تهرانى، سید محمد جواد، اساس الصرف، مشتمل بر امهات مسائل علم صرف، ج 1، ص 36، قم، حاذق، چاپ اول، 1363ش.
[3]. ابراهیم، 5.
[4]. مائده، 109.
[5]. بقره، 127.
[6]. ر.ک: شذا العرف فی فن الصرف، ص 62.
[7]. همزه، 1.
[8]. شذا العرف فی فن الصرف، ص 26.
[9]. اساس الصرف مشتمل بر امهات مسائل علم صرف، ج 1، ص 36.
[10]. ابوعلی فارسی، حسن بن احمد، التکمله، تحقیق، کاظم بحر المرجان، ص 376، بیروت، عالم الکتب، چاپ دوم، 1419ق.
[11]. حاقه، 21.
[12]. ابوالفداء، اسماعیل بن علی، الکناش فی فنی الصرف و النحو، ج 1، ص 330، بیروت، المکتبة العصریه، 2000م.