حروف مشبهة به «لیس»(حروف شبیه به لیس) حروفی هستند که در عملکرد خود مانند فعل «لیس»(از افعال ناقصه) هستند. به این بیان که مانند لیس بر جملهی اسمیه وارد میشوند و «مبتدا» را به عنوان اسم خود، رفع داده و «خبر» را به عنوان خبر خود، نصب میدهند،[1] و در معنا نیز بر نفی اتصاف اسم به معنای خبر در زمان حال[2] دلالت دارند،[3] و نفی ثبوت خبر برای اسم خود میکنند.[4]
منتفی نمودن معنای خبر از اسم، کاملا مشابه با عملکرد معنایی «لیس» است؛ و از همینرو با آنکه عملکرد لفظی این حروف، مشابه با تمام افعال ناقصه است، آنها را «مشبهة به افعال ناقصه» نخوانده؛ بلکه «مشبهة به لیس» میخوانند.
حروف مشبهة به لیس
این حروف عبارتاند از: «ما»، «لا»، «إنْ» و «لات».
به عنوان مثال «ما» در آیه «ما هذا بَشَراً»؛ (این بشر نیست)، هم در عمل لفظی، «هذا» را به عنوان اسم خود، رفع داده و «بشراً» را به عنوان خبر خود، نصب میدهد و در هم در معنا بر نفی «بشر بودن» از فرد مورد اشاره با «هذا» یعنی یوسف پیامبر ع مینماید و این دقیقا همان کاری است که «لیس» انجام میدهد.
جایگاه حروف شبیه به لیس در علم نحو
در میان عالمان نحو در تبیین مطالب مرتبط با «حروف مشبهة به لیس»، دو رویکرد وجود دارد:
بعضی[5] با توجه به اینکه این حروف، اسم خود را رفع میدهند، در ضمن بررسی نواسخ در باب «مرفوعات» به مباحث مرتبط با آن اشاره کردهاند. و در مقابل، بعضی[6] به عمل نصب این حروف در خبر خود توجه کرده و در پایان مبحث «نواسخ» در باب منصوبات، به بررسی حروف مشبهة به لیس پرداختهاند.
شرایط عمل کردن حروف
حرف «ما»: این حرف به سه شرط عمل میکند:
- خبرش بر اسمش مقدم نشود. مثلاً نمیتوان گفت: «ما قائماً زیدٌ».
- پس از آن «إن» افزوده نشود. مثلاً نمیتوان گفت: «ما إن أبوک کریماً».
- خبرش با إلّا نقض نشده باشد. مثلاً نمیتوان گفت: «ما زیدٌ إلّا بشراً».
حرف «إن»: این حرف به شرط حفظ ترتیب اسم و خبرش و نیز به شرط نقض نشدن خبرش با «إلّا» عمل میکند.
حرف «لا»: این حرف علاوه بر شرایط حرف «إن»، اسم و خبرش نیز باید نکره بوده و فاصلهای میان آن و اسمش نباشد، مانند: «لا رجلٌ حاضراً».
حرف «لات»: اسم و خبر «لات» باید کلماتی باشند که بر زمان دلالت کنند؛ مانند: «حین، ساعة و... » و اسمش نیز حتماً حذف میشود؛ مانند: «لات ساعةَ مندمٍ» که در اصل «لات السّاعةُ ساعةَ مندم».
گفتنی است که هرگاه پیش از خبر این حرف نیز «إلّا» بیاید از عمل باز داشته میشود.
[1]. ابن عقیل، بهاء الدین عبد الله بن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیة، ج 1، ص 245، تهران، استقلال، 1384.
[2]. مراد از حال در اینجا، حال کلام است و در صورت وجود قرینه برای زمان خاصّ، بر طبق آن عمل میشود. النحو الوافی، ج1، ص 506، پاورقی 1، ص 537، پاورقی 1.
[3]. همان، ج 1، ص 506.
[4]. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ص 313، دمشق، دار الفکر، چاپ ششم، 1985 م.
[5]. مانند ابن مالک در الفیه؛ ابن هشام در أوضح المسالک، عباس حسن در النحو الوافی.
[6]. مانند ابن حاجب در الکافیة.