«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ. قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! کَیْفَ ذَاکَ؟! قَالَ:إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا»؛[1]
پیامبر خدا(ص) فرمود: خداوند از پذیرش توبه بدعتگذار خودداری میکند! از حضرتشان دلیل این موضوع را پرسیدند که پاسخ فرمود: زیرا قلب او سرشار از دوستی بدعت شده است.
برخی حدیثشناسان در ارزیابی این روایت، آنرا ضعیف میدانند.[2]
اما با فرض پذیرش باید گفت؛ این روایت ناظر به آن است که چنین فردی -به دلیل آنکه دلش کاملا تیره شده- موفق به توبه واقعی نمیشود، نه آنکه واقعا و از صمیم دل توبه کند ولی با این وجود توبهاش پذیرفته نشود!
به عبارت دیگر، دلیل نپذیرفتن توبه بدعتگذار آن است که شیطان چنین بدعتی را در نظرش زیبا جلوه داده است؛[3] از اینرو محبت نسبت به بدعت در روح و جانش اثر کرده، زشتی آنرا ندیده، از کاری که کرده پشیمان نشده و به راه راست هدایت نمیشود.
به ویژه اگر عدهای از او پیروی کرده و بدعتی که بنیان نهاده را بپذیرند که در این هنگام، دشوار است که توان بازگشت و اعلام اشتباه خود را داشته باشد؛ زیرا روح و روانش آنچنان بیمار شده که شاید حتی درک نکند که بدعتش از اساس اشتباه بوده و هنگامی که کار انجام شده توسط خودش را اشتباه نمیپندارد، دلیلی هم برای توبه نمییابد و انگیزهای هم ندارد که پیروان خود را از اشتباهش آگاه کند؛ بلکه همچنان بر آنچه گفته اصرار میورزد![4]
بنابراین بدعتگذارانی موفق به توبه نمیشوند که بدعتی را در طول زمان ترویج کرده و عدهای را نیز گمراه کردهاند که با چنین شرایطی بعید است که توفیق توبه نصیبشان شود.
توجیه دیگر این روایت -با فرض پذیرشش- آن است که بیشتر و قریب به اتفاق بدعتگذاران، توفیق توبه را نمییابند، نه آنکه در توبه بر آنان بسته باشد و احیانا اگر اندک افرادی از آنان نیز توفیق توبه یابند، تعدادشان به اندازهای کم است که به مقتضای «النادر کالمعدوم» به شمار نمیآیند.
[1]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین ج 1، ص 207، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ع)، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 1، ص 186، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ». نمل، 24.
[4]. ر. ک: سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 2، ص 287، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق؛ صدر الدین شیرازى، محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، خواجوی، محمد، ج 2، ص 289، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، 1383ش.