اسمهای دائم الاضافه در ادبیات عرب، به اسمهایی گفته میشود که هیچگاه به تنهایی و بدون اضافه به اسم دیگر، کاربرد ندارند و تنها زمانی میتوان معنای کاملی را از آن برداشت کرد که به اسم دیگری اضافه شده باشند.
اینگونه اسمها را میتوان در دو نوع کلی «مضاف به جمله» و «مضاف به مفرد» تقسیمبندی کرد:
- بخشی از این اسمها نمیتوانند به یک «کلمه مفرد» اضافه شوند؛ بلکه تنها باید به یک «جمله کامل» اضافه شوند.
«حیث»، «اذ»، «اذا» و «حین» از این دسته از اسماء دائم الاضافه هستند.
مثال: «وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ».
- اسمهایی که به یک «کلمه مفرد» اضافه میشوند.
گفتنی است در مفردات، تنها این «اسم» است که میتواند «مضاف الیه» واقع شود و «فعل» و «حرف» نمیتوانند در جایگاه «مضاف الیه» قرار گیرند.
به هر حال، اسمهایی که به مفرد اضافه میشوند را نیز میتوان در سه گروه متفاوت تقسیمبندی نمود:
1-2. اسمهایی که دایره شمولشان گسترده بوده و میتوانند هم به «اسم ظاهر» و هم به «ضمیر» اضافه میشوند. اسمهایی؛ مانند: «کلا»، «کلتا»، «عند»، «لدى» و «سوى».
مثال: «عِنْدِ اللَّهِ» و «عِنْدَهُم».
2-2. اسمهایی که به «ضمیر» اضافه نشده و تنها به «اسم ظاهر» اضافه میشوند، مانند: «اولوا» و «ذو».
مثال: «أُولُو الْأَلْبَاب».
3-2. در طرف مقابل، اسمهایی وجود دارند که توانایی اضافهشدن به «اسم ظاهر» را نداشته و تنها میتوانند به ضمیرها اضافه شوند.
«اسماء مضاف به ضمیر» را نیز میتوان در دو زیرمجموعه ردهبندی کرد:
1-3-2. اسمهایی که امکان اضافه به هر چهارده صیغه از ضمایر را دارند، مانند: «وحد».
مثال: « وَحْدَهُ»، «وَحْدَکَ»، «وَحْدِی» و ...
2-3-2. اسمهایی که نمیتوانند به ضمیر غائب اضافه شوند، مانند: «لبّى»، «دوالى» و «سعدى».[1]
مثال: «لَبَّیْکَ».
[1]. ر. ک: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، قواعد صرف و نحو و روش تجزیه و ترکیب، ص 97، قم، مؤلف، چاپ اول، 1371ش.