مطلب مذکور در متن کتاب ضیافت افلاطون نبوده و ممکن است سخن برخی مؤلفان در مقدمه کتاب باشد، همچنان که خود شما نیز ذکر کرده اید.
آنچه از متن کتاب ضیافت افلاطون بر می آید، تأکید بر عشقِ افلاطونی و آسمانی به جای شهوت و عشق جنسی است، ولی این نتیجه گیری متعلق به برخی مؤلفان بوده است که برای تحقق رابطه دوستانه و عشق واقعی، باید رابطه آزاد بین زن و مرد اشاعه پیدا کند.
مطلب مذکور در متن کتاب ضیافت افلاطون نبوده و ممکن است سخن برخی مؤلفان در مقدمه کتاب باشد، همچنان که خود شما نیز ذکر کرده اید.
آنچه از متن کتاب ضیافت افلاطون بر می آید تأکید بر عشقِ افلاطونی و آسمانی به جای شهوت و عشق جنسی است، ولی این نتیجه گیری متعلق به برخی مؤلفان بوده است که برای تحقق رابطه دوستانه و عشق واقعی، باید رابطه آزاد بین زن و مرد اشاعه پیدا کند.
این نظریه در غرب تجربه شد و نه تنها منجر به رابطه معنوی و دوستانه به معنای واقعی نشد، بلکه همان مقدار تقدس و عشق بین زن و مرد که سابقاً وجود داشت، نیز از این جوامع در خطر نابودی قرار گرفت. حال آن که روابط آزاد بین زن و مرد بیش از هر چیزی در عصر ما تبلیغ و اشاعه یافت، به طوری که تمدن معاصر بدون تبلیغات و تجارت جاذبه های جنسی توان ادامه حیات ندارد.
بنابراین، این سخنِ بسیار ارزشمندی است که اگر دیوار شهوت فرو ریزد و زن ها و مردها زیبایی و زشتی واقعی را در همدیگر تشخیص دهند، خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتن انسانی بنا خواهد شد، اما سؤال این است که دیوار شهوت چگونه شکسته می شود؟ آیا راهِ فرا رفتن از اسارت شهوات رابطه آزاد و غیر متعهدانه بین زن و مرد است؟ و مهم تر این که آیا در تجربه عملی در این جوامع، شهوات و قحطی زدگی جنسی کمتر شده است یا بیشتر؟ می دانیم که بشر امروز که هدف آماج بیشترین تبلیغات جنسی و جلوه های جنسی قرار دارد، شبانه روز در عمل و اندیشه بیشترین تلاش خود را اختصاص به شهوات خود داده است. و عشق آسمانی بین زن و مرد با این تجربه ای که در عصر مدرن اتفاق افتاده، نه تنها بیشتر نشده، بلکه تبدیل به یک دروغ و افسانه شده است؟
تجربه تاریخی نشان می دهد که در جوامع مؤمن و متقی بیشترین احتمال روابط متعالی بوده و در جوامع به اصطلاح آزاد کمترین احتمال برای تحقق این نوع رابطه وجود داشته است؛ چرا که در این جوامع هیچ اعتمادی بین زن و مرد باقی نمانده و اکثریت افراد، واژه عشق را دامی برای رسیدن به شهوات خود قرار می دهند. یا اگر عشقی پاک هم اتفاق افتاده باشد، در این فرهنگ غیر متعهدانه بیشترین احتمال آلوده شدن به فسق و خیانت وجود دارد؛ چون فرض بر این است که هیچ محدودیتی در روابط جنسی نباید باشد و نوع بشر نیز به طور طبیعی نمی تواند از این تمایلات خالی باشد.
از این رو، شاهدیم که این جوامع که همه نقاط دنیا را تقریباً شامل شده است، عرصه پایان عشق و عواطف انسانی است، نه تحقق رابطه متعالی بین زن و مرد.
از طرفی این سخن نیز درجای خود پذیرفته شده است که منع رابطه بین زن و مرد باعث تشدید دیدگاه جنسی بین این دو شده و مشکلات بیشتری را دامن خواهد زد، همچنان که در متن سؤال به عنوان یکی از ترفندهای جوامع مستبد برشمرده شده است، ولی به خوبی می دانیم که جامعه واقعاً دینی به ویژه دین اسلام، دیدگاهی کاملا فطری نسبت به رابطه زن و مرد دارد و می دانیم که شریعت اسلام به ازدواج اهمیت ویژه ای داده، بلکه آن را مستحب شمرده است. پس رعایت تقوا در رابطه زن و مرد در عین تأکید بر این رابطه، سخنی است غیر از استبداد، و منع از رابطه زن و مرد برای به اسارت کشیدن آنها.
می دانیم که رعایت تقوا به معنای استبداد و منع از رابطه نیست، بلکه به معنای پاسداشت و رعایت حقوق این رابطه است. بنابراین، برای دست یافتن به رابطه متعالی بین زن و مرد که اصلی ترین نیاز هر انسانی هم محسوب می شود، آزادی جنسی و اشاعه رابطه غیر متعهد بین زن و مرد، نه تنها راهشگا نبوده، بلکه نتیجه عکس داده است. به هر حال، اجمالاً باید گفت که برای تحقق این مهم نیاز به عناصر برتری است که از طریق سلوک در دین و تعمیق معارف دینی قابل تحقق است.