کد سایت
fa26300
کد بایگانی
31429
نمایه
مظلومیت و شهادت امام حسین(ع)، از نگاه پیامبران و امامان(ع)
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,گوناگون
برچسب
شهادت|امامان|امام حسین|پیامبران|اخبار غیبی
خلاصه پرسش
آیا پیامبران و امامان از مظلومیت و شهادت امام حسین(ع) سخن به میان آورده¬اند؟
پرسش
سخن پیامبران، امام علی، امام حسن و امام سجاد(ع) در مورد مظلومیت و شهادت امام حسین(ع) و یارانشان در روز عاشورا چه بود؟ عربی و فارسی آنرا میخواستم.
پاسخ اجمالی
درباره پیشگویی و نیز سخن گفتن از مظلومیت امام حسین(ع) روایات بسیاری در منابع روایی موجود است که برای نمونه برخی از آنها بیان میشود:
حضرت آدم(ع)
علامه مجلسی(ره) به نقل از مؤلف کتاب «الدرّ الثّمین» در تفسیر آیه شریفه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»،[1] روایت میکند که حضرت آدم(ع) نامهاى مبارک پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) را در عرش دید! جبرئیل(ع) به آنحضرت این کلمات را تلقین کرد: «یا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یا عَالِی بِحَقِّ عَلِی یا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَانُ»، هنگامى که نام امام حسین(ع) را ذکر نمود، اشکهایش جارى و قلب مبارکش شکست. آنگاه به جبرئیل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ایشان را ذکر میکنم قلبم میشکند و اشکم جارى میشود!؟ جبرئیل گفت: این پسر تو دچار یک مصیبتى خواهد شد که مصائب دیگر در مقابل آن کوچک خواهند بود، حضرت آدم(ع) فرمود: چه مصیبتى؟ جبرئیل(ع) گفت: حسین(ع) در حالى شهید میشود که عطشان، غریب، تنها، بییاور و بیمعین خواهد بود. اى آدم! اگر تو او را میدیدى میشنیدى که میگفت: آه از عطش! آه از بییاورى! کار تشنگى آنحضرت به جایى میرسد که آسمان به نظرش مثل دود خواهد آمد. کسى جوابش را نمیدهد مگر با شمشیر، تا آنکه مرگ او را دریابد. آنحضرت را از پشت، سر میبرند، خیمههایش را به یغما میبرند، سر مبارک وى و یارانش را در شهرها میگردانند، زن و بچههایش را به اسیرى خواهند برد. در علم خدا این طور گذشته است. سپس حضرت آدم و جبرئیل(ع) همانند زن جوان مرده گریان شدند.[2]
حضرت ابراهیم(ع)
فضل بن شاذان گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که میفرمود: «هنگامى که خداى مهربان به حضرت ابراهیم(ع) دستور داد، آن قوچى را که براى او فرستاده شده است در عوض فرزندش اسماعیل ذبح نماید. حضرت ابراهیم آرزو داشت، کاش پسرم اسماعیل را قربانى میکردم و مأمور نمیشدم که این قوچ را به جاى وى قربانى کنم ... ای ابراهیم! محبوبترین خلق من نزد تو کیست؟ گفت: پروردگارا! خلقى را نیافریدى که از حبیب تو محمّد(ص) نزد من عزیزتر باشد، خطاب شد: آیا محمّد نزد تو محبوبتر است یا خودت؟ گفت: بلکه محمّد(ص) نزد من از خودم محبوبتر است. خطاب رسید: فرزند محمّد(ص) نزد تو محبوبتر است یا فرزند خودت؟ گفت: بلکه فرزند آنحضرت نزد من محبوبتر است... خطاب شد: ای ابراهیم! گروهى که گمان میکنند از امت حضرت محمّد(ص) هستند پسرش حسین را بعد از آنحضرت به ظلم و دشمنى به نحوى خواهند کشت که گوسفندان را سر میبرند. آنان براى این جنایت مستوجب خشم من خواهند شد. حضرت ابراهیم(ع) براى این مصیبت نالان شد و قلبش سوخت و شروع به گریه کرد. پس از این جریان بود که خطاب آمد: ای ابراهیم! ما این بیقراری تو براى حسین(ع) را جایگزین قربانی کردن پسرت اسماعیل(ع) قرار داده و بدین وسیله رفیعترین درجات افراد مصیبت زده را به تو عطا نمودیم...».[3]
حضرت موسی(ع)
امام علی(ع) فرمود: «موسى بن عمران گفت: پروردگارا! برادرم هارون مرد، او را بیامرز! خدا وحى کرد: ای موسى! اگر تو درباره همه مردم اولین و آخرین از من تقاضا کنى من میپذیرم، غیر از قاتل حسین بن على بن ابىطالب که از وى انتقام حسین را خواهم کشید». و «موسى بن عمران از خدا خواست که زیارت قبر حسین(ع) را به وى نصیب نماید، آنگاه با هفتاد هزار ملک به زیارت قبر آنحضرت رفت».[4]
رسول خدا(ص)
انس بن سحیم میگوید: شنیدم از رسول خدا(ص)که میفرمود: «این پسر من در زمین عراق شهید خواهد شد. هر کسى وى را درک کند باید او را یارى نماید!»، انس با امام حسین(ع) در کربلا آمد و در رکاب آنحضرت شهید شد.[5]
از عایشه روایت شده است: «حسین بن علی(ع) در حالىکه کودک بود نزد پیامبر خدا (ص) آمد. پیامبر(ص) به من فرمود: اى عایشه! آیا مایلى که من یک خبر شگفتانگیز به تو بدهم، چند لحظه قبل یک ملک نزد من آمد که تا به حال هرگز پیش من نیامده بود. این ملک به من خبر داد؛ این حسین تو به قتل خواهد رسید».[6]
امام علی(ع)
هرثمة بن سلیم میگوید: با علی بن ابیطالب(ع) برای نبرد به صفین میرفتیم پس در کربلا فرود آمدیم نمازی با ما خواند پس چون سلام نماز را داد مقداری از خاک کربلا را برداشت و بوئید سپس فرمود: «خوشا به حال تو ای خاک هر آینه از تو گروهی محشور میشوند که بیحساب وارد بهشت میشوند».[7]
امام حسن(ع)
امام صادق(ع) فرمود: «روزى حسین(ع) به حضور برادرش حسن(ع) آمد، هنگامى که چشم حسین(ع) به چهره برادر افتاد گریست، امام حسن(ع) پرسید: چرا گریه میکنى؟ حسین(ع) فرمود: گریهام به خاطر آن مصائبى است که بر تو وارد میشود. امام حسن(ع) فرمود: آنچه بر من وارد شود زهرى است که آنرا به من میخورانند، و به وسیله آن کشته میشوم، ولى هیچ روزى به سختى روز (شهادت) تو اى ابا عبد اللَّه نیست، که سى هزار نفر تو را محاصره کنند، در حالىکه ادّعا میکنند از امّت جدّ ما محمّد(ص) هستند، خود را به اسلام نسبت میدهند، و همه آنها خود را براى کشتن و ریختن خون تو، و بیاحترامى به حریم تو، و به اسارت گرفتن اهل بیت تو و غارت خیام تو آماده کردهاند، در این هنگام است که خداوند لعنتش را شامل حال بنىامیه کند، و آسمان خون و خاکستر بر سر مردم بباراند، و هر چیزى حتى حیوانات وحشى و ماهیان دریاها براى مصیبت تو میگریند».[8]
امام سجاد(ع)
امام صادق(ع) فرمود: امام سجاد(ع) سالیانی بر پدرشان گریستند و غذائى نبود که در مقابل حضرتشان بگذارند، مگر آنکه حضرتش به یاد امام حسین(ع) گریه میکردند تا جایى که خدمتکار حضرت به ایشان گفت: فدایت شوم اى پسر رسول خدا! میترسم که شما جانتان را از دست دهید. امام سجاد(ع) فرمود: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»؛[9] تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بیاندازه او چیزى دانم که شما نمیدانید. سپس فرمود: هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را به یاد نمیآورم، مگر آنکه حزن و غصه، حلقوم من را میفشارد».[10]
و روایات دیگری که علامه مجلسی(ره) در ابواب مربوط به زندگی امام حسین(ع)[11] آورده است.
حضرت آدم(ع)
علامه مجلسی(ره) به نقل از مؤلف کتاب «الدرّ الثّمین» در تفسیر آیه شریفه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»،[1] روایت میکند که حضرت آدم(ع) نامهاى مبارک پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) را در عرش دید! جبرئیل(ع) به آنحضرت این کلمات را تلقین کرد: «یا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یا عَالِی بِحَقِّ عَلِی یا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَانُ»، هنگامى که نام امام حسین(ع) را ذکر نمود، اشکهایش جارى و قلب مبارکش شکست. آنگاه به جبرئیل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ایشان را ذکر میکنم قلبم میشکند و اشکم جارى میشود!؟ جبرئیل گفت: این پسر تو دچار یک مصیبتى خواهد شد که مصائب دیگر در مقابل آن کوچک خواهند بود، حضرت آدم(ع) فرمود: چه مصیبتى؟ جبرئیل(ع) گفت: حسین(ع) در حالى شهید میشود که عطشان، غریب، تنها، بییاور و بیمعین خواهد بود. اى آدم! اگر تو او را میدیدى میشنیدى که میگفت: آه از عطش! آه از بییاورى! کار تشنگى آنحضرت به جایى میرسد که آسمان به نظرش مثل دود خواهد آمد. کسى جوابش را نمیدهد مگر با شمشیر، تا آنکه مرگ او را دریابد. آنحضرت را از پشت، سر میبرند، خیمههایش را به یغما میبرند، سر مبارک وى و یارانش را در شهرها میگردانند، زن و بچههایش را به اسیرى خواهند برد. در علم خدا این طور گذشته است. سپس حضرت آدم و جبرئیل(ع) همانند زن جوان مرده گریان شدند.[2]
حضرت ابراهیم(ع)
فضل بن شاذان گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که میفرمود: «هنگامى که خداى مهربان به حضرت ابراهیم(ع) دستور داد، آن قوچى را که براى او فرستاده شده است در عوض فرزندش اسماعیل ذبح نماید. حضرت ابراهیم آرزو داشت، کاش پسرم اسماعیل را قربانى میکردم و مأمور نمیشدم که این قوچ را به جاى وى قربانى کنم ... ای ابراهیم! محبوبترین خلق من نزد تو کیست؟ گفت: پروردگارا! خلقى را نیافریدى که از حبیب تو محمّد(ص) نزد من عزیزتر باشد، خطاب شد: آیا محمّد نزد تو محبوبتر است یا خودت؟ گفت: بلکه محمّد(ص) نزد من از خودم محبوبتر است. خطاب رسید: فرزند محمّد(ص) نزد تو محبوبتر است یا فرزند خودت؟ گفت: بلکه فرزند آنحضرت نزد من محبوبتر است... خطاب شد: ای ابراهیم! گروهى که گمان میکنند از امت حضرت محمّد(ص) هستند پسرش حسین را بعد از آنحضرت به ظلم و دشمنى به نحوى خواهند کشت که گوسفندان را سر میبرند. آنان براى این جنایت مستوجب خشم من خواهند شد. حضرت ابراهیم(ع) براى این مصیبت نالان شد و قلبش سوخت و شروع به گریه کرد. پس از این جریان بود که خطاب آمد: ای ابراهیم! ما این بیقراری تو براى حسین(ع) را جایگزین قربانی کردن پسرت اسماعیل(ع) قرار داده و بدین وسیله رفیعترین درجات افراد مصیبت زده را به تو عطا نمودیم...».[3]
حضرت موسی(ع)
امام علی(ع) فرمود: «موسى بن عمران گفت: پروردگارا! برادرم هارون مرد، او را بیامرز! خدا وحى کرد: ای موسى! اگر تو درباره همه مردم اولین و آخرین از من تقاضا کنى من میپذیرم، غیر از قاتل حسین بن على بن ابىطالب که از وى انتقام حسین را خواهم کشید». و «موسى بن عمران از خدا خواست که زیارت قبر حسین(ع) را به وى نصیب نماید، آنگاه با هفتاد هزار ملک به زیارت قبر آنحضرت رفت».[4]
رسول خدا(ص)
انس بن سحیم میگوید: شنیدم از رسول خدا(ص)که میفرمود: «این پسر من در زمین عراق شهید خواهد شد. هر کسى وى را درک کند باید او را یارى نماید!»، انس با امام حسین(ع) در کربلا آمد و در رکاب آنحضرت شهید شد.[5]
از عایشه روایت شده است: «حسین بن علی(ع) در حالىکه کودک بود نزد پیامبر خدا (ص) آمد. پیامبر(ص) به من فرمود: اى عایشه! آیا مایلى که من یک خبر شگفتانگیز به تو بدهم، چند لحظه قبل یک ملک نزد من آمد که تا به حال هرگز پیش من نیامده بود. این ملک به من خبر داد؛ این حسین تو به قتل خواهد رسید».[6]
امام علی(ع)
هرثمة بن سلیم میگوید: با علی بن ابیطالب(ع) برای نبرد به صفین میرفتیم پس در کربلا فرود آمدیم نمازی با ما خواند پس چون سلام نماز را داد مقداری از خاک کربلا را برداشت و بوئید سپس فرمود: «خوشا به حال تو ای خاک هر آینه از تو گروهی محشور میشوند که بیحساب وارد بهشت میشوند».[7]
امام حسن(ع)
امام صادق(ع) فرمود: «روزى حسین(ع) به حضور برادرش حسن(ع) آمد، هنگامى که چشم حسین(ع) به چهره برادر افتاد گریست، امام حسن(ع) پرسید: چرا گریه میکنى؟ حسین(ع) فرمود: گریهام به خاطر آن مصائبى است که بر تو وارد میشود. امام حسن(ع) فرمود: آنچه بر من وارد شود زهرى است که آنرا به من میخورانند، و به وسیله آن کشته میشوم، ولى هیچ روزى به سختى روز (شهادت) تو اى ابا عبد اللَّه نیست، که سى هزار نفر تو را محاصره کنند، در حالىکه ادّعا میکنند از امّت جدّ ما محمّد(ص) هستند، خود را به اسلام نسبت میدهند، و همه آنها خود را براى کشتن و ریختن خون تو، و بیاحترامى به حریم تو، و به اسارت گرفتن اهل بیت تو و غارت خیام تو آماده کردهاند، در این هنگام است که خداوند لعنتش را شامل حال بنىامیه کند، و آسمان خون و خاکستر بر سر مردم بباراند، و هر چیزى حتى حیوانات وحشى و ماهیان دریاها براى مصیبت تو میگریند».[8]
امام سجاد(ع)
امام صادق(ع) فرمود: امام سجاد(ع) سالیانی بر پدرشان گریستند و غذائى نبود که در مقابل حضرتشان بگذارند، مگر آنکه حضرتش به یاد امام حسین(ع) گریه میکردند تا جایى که خدمتکار حضرت به ایشان گفت: فدایت شوم اى پسر رسول خدا! میترسم که شما جانتان را از دست دهید. امام سجاد(ع) فرمود: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»؛[9] تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بیاندازه او چیزى دانم که شما نمیدانید. سپس فرمود: هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را به یاد نمیآورم، مگر آنکه حزن و غصه، حلقوم من را میفشارد».[10]
و روایات دیگری که علامه مجلسی(ره) در ابواب مربوط به زندگی امام حسین(ع)[11] آورده است.
[1]. «پس از آن، آدم، از پروردگار خود کلماتى را آموخت»؛ بقره، 37.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 245، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 209، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 415، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. همان، ج 44، ص 247.
[6]. همان.
[7]. «غَزَوْنَا مَعَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ غَزْوَةَ صِفِّینَ فَلَمَّا نَزَلْنَا بِکَرْبَلَاءَ صَلَّى بِنَا صَلَاةً فَلَمَّا سَلَّمَ رَفَعَ إِلَیهِ مِنْ تُرْبَتِهَا فَشَمَّهَا ثُمَّ قَالَ: وَاهاً لَکِ أَیتُهَا التُّرْبَةُ لَیحْشَرَنَّ مِنْکِ قَوْمٌ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ... بِغَیرِ حِسابٍ»؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ص 140، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[8]. «أَنَّ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) دَخَلَ یوْماً إِلَى الْحَسَنِ(ع) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیهِ بَکَى فَقَالَ لَهُ مَا یبْکِیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْکِی لِمَا یصْنَعُ بِکَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِی یؤْتَى إِلَی سَمٌّ یدَسُّ إِلَی فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یوْمَ کَیوْمِکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یزْدَلِفُ إِلَیکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) وَ ینْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْی ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یبْکِی عَلَیکَ کُلُّ شَیءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ»؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج 4، ص 86، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
[9]. یوسف، 12.
[10]. «بَکَى عَلِی بْنُ الْحُسَینِ عَلَى أَبِیهِ حُسَینِ بْنِ عَلِی ص عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَینَ یدَیهِ طعاما [طَعَامٌ] إِلَّا بَکَى عَلَى الْحُسَینِ حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ قَالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِکَ»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 107، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش.
[11]. مانند: «باب إخبار الله تعالى أنبیاءه و نبینا(ص) بشهادته»؛ یعنی باب خبر دادن خداوند متعال شهادت امام حسین(ع) را به پیامبران و رسول خدا(ص).
«باب ما أخبر به الرسول و أمیر المؤمنین و الحسین صلوات الله علیهم بشهادته صلوات الله علیه»؛ یعنی باب آنچه که رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع) و خود امام حسین(ع) راجع به خبر دادن شهادتشان دادهاند.
«باب ما أخبر به الرسول و أمیر المؤمنین و الحسین صلوات الله علیهم بشهادته صلوات الله علیه»؛ یعنی باب آنچه که رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع) و خود امام حسین(ع) راجع به خبر دادن شهادتشان دادهاند.