کد سایت
fa28917
کد بایگانی
34929
نمایه
معنای «مستأثر و مستحل فیء» در روایات
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
برچسب
لعن|مستأثر|مستحل|فیء|لعنت شدگان
خلاصه پرسش
«مستأثر و مستحل فیء» در روایات به چه معنا است؟
پرسش
با توجه به روایت زیر، «مستأثر» و «مستحل» فیء را توضیح دهید.
عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ مُیسِّرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ وَ کلُّ نَبِی مُجَابٍ الزَّائِدُ فِی کتَابِ اللَّهِ وَ التَّارِک لِسُنَّتِی وَ الْمُکذِّبُ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتِی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ الْمُسْتَأْثِرُ بِالْفَیءِ الْمُسْتَحِلُّ لَهُ.
پاسخ اجمالی
این روایت، در کتاب اصول کافی[1] آمده است. روایات مشابه آن نیز در کتابهای دیگر که یک یا دو فقره بیشتر یا کمتر دارند نقل شده و با عبارت «شش نفر[2] یا هفت نفر[3] یا چهار[4] نفر که ملعون هستند»، آغاز میشود.
پیامبر خدا(ص) در روایت مورد پرسش میفرماید: «پنج گروه هستند که من و دیگر پیامبرانی که مستجاب الدعوة هستند، آنان را لعن و نفرین کردهاند: اول، کسانی که اقدام به اضافه کردن چیزی به کتاب خدا که همان قرآن باشد، بکنند. دوم، کسانی که سنّتم را رها کند؛ (یعنی کسانی که راه و روش پیامبر را تغییر دهند و در دین او بدعت ایجاد کنند.[5]). سوم، کسانی که قَدَر را تکذیب میکنند، [این افراد مفوضه نام دارند و معتقد هستند که خدا اعمال ما را به خودمان تفویض کرده و هیچ گونه تدبیری بر اعمال ما ندارد.[6]]. چهارم، کسانی که در قبال اهل بیت او دست به کارهایی که خدا حرام کرده است میزنند، (یعنی کسانی که بجای تکریم و تعظیم این خاندان، آنان را از حق خود و مقام امامت محروم کردند و حق مودّت و محبت را نسبت به ایشان بجا نیاوردند، بلکه آنان را مورد اهانت و ضرب و شتم قرار داده و بالاتر از آن، دست خود را به خون پاک آنان آغشته کردند. این افراد هم مورد لعن قرار گرفتهاند[7]). گروه پنجم، کسانی هستند که فیء را، به خودشان اختصاص داده و به صورت حرام در آن تصرف میکنند».[8]
«مستأثر»، به کسی گفته میشود که چیزی را به خود اختصاص بدهد و از تصرّف دیگران در آن جلوگیری کند.[9] «مستحل» به کسی گفته میشود که چیزی را برای خود حلال بداند.[10] «فیء» نیز به اموالی گفته میشود که بدون درگیری و جنگ از کافران به دست میآید.[11] همچنین به طور عام؛ به انفال و به غنائم جنگی و به خمس، «فیء» اطلاق میشود که همه آن اموال یا بخشی از آن متعلق به امام است.[12] در واقع گروه پنجم، به دلیل تصرّف بدون اجازه در اموالی که متعلق به امام است، ملعون واقع شدهاند.
پیامبر خدا(ص) در روایت مورد پرسش میفرماید: «پنج گروه هستند که من و دیگر پیامبرانی که مستجاب الدعوة هستند، آنان را لعن و نفرین کردهاند: اول، کسانی که اقدام به اضافه کردن چیزی به کتاب خدا که همان قرآن باشد، بکنند. دوم، کسانی که سنّتم را رها کند؛ (یعنی کسانی که راه و روش پیامبر را تغییر دهند و در دین او بدعت ایجاد کنند.[5]). سوم، کسانی که قَدَر را تکذیب میکنند، [این افراد مفوضه نام دارند و معتقد هستند که خدا اعمال ما را به خودمان تفویض کرده و هیچ گونه تدبیری بر اعمال ما ندارد.[6]]. چهارم، کسانی که در قبال اهل بیت او دست به کارهایی که خدا حرام کرده است میزنند، (یعنی کسانی که بجای تکریم و تعظیم این خاندان، آنان را از حق خود و مقام امامت محروم کردند و حق مودّت و محبت را نسبت به ایشان بجا نیاوردند، بلکه آنان را مورد اهانت و ضرب و شتم قرار داده و بالاتر از آن، دست خود را به خون پاک آنان آغشته کردند. این افراد هم مورد لعن قرار گرفتهاند[7]). گروه پنجم، کسانی هستند که فیء را، به خودشان اختصاص داده و به صورت حرام در آن تصرف میکنند».[8]
«مستأثر»، به کسی گفته میشود که چیزی را به خود اختصاص بدهد و از تصرّف دیگران در آن جلوگیری کند.[9] «مستحل» به کسی گفته میشود که چیزی را برای خود حلال بداند.[10] «فیء» نیز به اموالی گفته میشود که بدون درگیری و جنگ از کافران به دست میآید.[11] همچنین به طور عام؛ به انفال و به غنائم جنگی و به خمس، «فیء» اطلاق میشود که همه آن اموال یا بخشی از آن متعلق به امام است.[12] در واقع گروه پنجم، به دلیل تصرّف بدون اجازه در اموالی که متعلق به امام است، ملعون واقع شدهاند.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 293، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم 1407ق.
[2]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 338، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش. در این روایت، این عبارت اضافه دارد: «وَ الْمُتَسَلِّطُ بِالْجَبَرُوتِ لِیُذِلَّ مَنْ أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ یُعِزَّ مَنْ أَذَلَّهُ اللَّهُ...».
[3]. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، ج 1، ص 11، دارالکتب الاسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق. در این روایت علاوه بر اضافهای که در روایت شش نفر آمده، عبارت «الْمُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ» نیز اضافه شده است.
[4]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 225، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج10، ص 86، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[6]. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الأصول و الروضة)، محقق و مصحح: شعرانى، ابوالحسن، ج 9، ص 275، المکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382ق.
[7]. مرآة العقول، ج 10، ص 86.
[8]. الکافی، ج 2، ص 293.
[9]. بستانى، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 51، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: میردامادی، جمال الدین، ج 4، ص 8، دار الفکر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[10]. فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص 55؛ لسان العرب، ج 11، ص 167.
[11]. اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، محقق و مصحح: عراقی، آقا مجتبی، اشتهاردی، علیپناه، یزدی اصفهانی، آقا حسین، ج 4، ص 335، دفتر انشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق.
[12]. طباطبایی حائری، سید علی، ریاض المسائل، محقق و مصحح: بهرهمند، محمد، قدیری، محسن، انصاری، کریم، مروارید، علی، ج 8، ص 82، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق؛ مرآة العقول، ج 10، ص 87.