کد سایت
fa31342
کد بایگانی
37956
نمایه
مقصود از دست کشیدن امام زمان(عج) بر سر بندگان پس از ظهور
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,بعد از ظهور
خلاصه پرسش
اینکه در زمان امام زمان(عج) عقل انسانها کامل میشود، تبعیضی در حق انسانهای زمان غیبت که از این موهبت محروماند، نیست؟!
پرسش
در زمان ظهور؛ امام زمان(عج) بر سر انسانها دست میکشند و عقل آنها کامل میشود، اما انسانهایی که در زمان غیبت به سر میبرند از این موهبت محروماند، آیا این تبعیض نیست؟!
پاسخ اجمالی
ظهور و حضور امام زمان(عج) برای مردم و حتی دیگر موجودات، آثار و برکات فراوانی دارد که در روایات مختلف به برخی از آنها اشاره شده است. یکی از این روایات، روایتی است که از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم»؛[1] وقتی قائم ما قیام کند، خداوند، دست او را بر سر بندگان قرار میدهد و از این طریق عقل آنان را جمع میکند و عقلهایشان به کمال میرسد.
یا طبق برخی روایات؛ اخلاقشان را کامل میکند.[2]
شرح روایت:
1. «وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ»: ضمیر «هاء» در «یده» هم میتواند به «قائم» برگردد و هم به «الله». اما درباره قرار دادن دست بر سر بندگان، باید گفت: این عبارت، معنای کنایی دارد؛ یعنی به این شکل نیست که واقعاً امام مهدی(عج)، دست خود را روی سر مردم میگذارد، بلکه دست قدرت یا مهربانی یا نعمت یا ولایت خود را بر سر بندگان قرار میدهد؛ و دست قدرت و عطوفت او همان دست قدرت و مهربانی خدای تعالی است.
2. «فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ»: در این بخش از روایت نیز، با توجه به مرجع ضمیر «بها»، دو احتمال وجود دارد؛ یا ضمیر به «یدها» برگردد یا به «رؤوس»؛ که در این صورت، «بـ» به معنای «فی» خواهد بود. این معنا با این سخن بزرگان بیشتر تناسب دارد که گفتهاند: «عقل، گوهری نورانی است که خدای متعال آنرا در مغز قرار داده و نور آنرا در قلب گنجانده که مسائل غیبی را از طریق واسطهها و محسوسات را با مشاهده، درک میکند». به هر ترتیب، خداوند از این طریق، عقل بندگان را کامل میکند؛ یعنی مردم به حدی از بلوغ عقلی میرسند که از اختلاف و تشتت دست برمیدارند و بر تبعیت از دین حق با هم، همراه میشوند.
3. «کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم»: احلام نیز به معنای عقلهاست و مفرد آن «حِلم». منظور از کامل شدن عقل این است که عقل، در تک تک افراد به گونهای کامل میشود که قوت شهوانیه و غضبیه تحت سلطه آن قرار میگیرد و در جوهر بدن توازن بر قرار میشود.[3]
از این روایت، تفسیری عرفانی نیز بیان شده است: منظور از دست، فرشتهای است که موکّل قلب است و واسطه عطاهای الهی و فیوضات ربانی بر قلب است. و منظور از «سر بندگان»، نفس ناطقه و علق هیولانی آنها است. و مقصود از «جمع عقول»، این است که خداوند به واسطه همان فرشته قدسی، عقل بندگان را از معارف و الهامات، کامل میکند؛ چرا که عقل انسان در ابتدای آفرینش، در طبایع بدن و در حواس آن منتشر است و علاقهمند به آرزوها و شهوات نفسانی است و در زندان آرزوها محبوس است. حال اگر توفیق الهی شاملش شود، و متوجه شود که عالم دیگری غیر از این عالم دنیا وجود دارد، نسبت به خود معرفت پیدا خواهد کرد و از طریق کسب علم و حال، عقلش را کامل خواهد کرد و در نتیجه، به سراغ کمال خود خواهد رفت و به معدن اصلی خود برگشته و از مقام تکثر به مقام جمع خواهد رسید. باید توجه داشت که نفس انسانها از زمان خلقت بشر در لطافت و پذیرش و داشتن استعداد، سیر صعودی داشته است.[4]
همچنین ممکن است – علاوه بر آنچه گفته شد - که منظور این روایت چنین باشد که آنحضرت، بدون استفاده از معجزه، دانشهای پراکنده را جمعآوری و مدیریت میکند. آنچه امروزه به عنوان «مدیریت دانش» از آن یاد میشود. طبیعتاً با پیشرفتهای علمی، دانش بشر روز به روز بیشتر میشود و توانایی دسترسی به دانش را در امروز با 50 سال قبل نمیتوانیم مقایسه کنیم و این بیعدالتی نیست، لذا ایشان با استفاده بهینه از همین دست یافتههای بشری، دانشهای پراکنده را جمعآوری کرده تا مردم بتوانند به رشد بیشتری دست یابند و این به هیچ وجه خلاف عدالت نبوده بلکه نشان از مدیریت صحیح دارد.
با توجه به این توضیح و نیز آنچه که مرحوم ملا صدرا به آن اشاره کرده(سیر صعودی نفس انسانها)، میتوان گفت: این اتفاق، نتیجه طبیعی سیر تکامل عقل انسانها است و تحقق آن برای دیگران، میسر نبوده است. بنابر این، نمیتوان آنرا منافی با عدالت خدا دانست؛ چرا که زمینه تحقق آن در افرادی که قبل از ظهور امام زمان(ع) زندگی میکردند، وجود نداشته است.
با این حال، در صورتی که این تفسیر را هم نپذیریم، با مراجعه به قاعده «تکلیف به وسع افراد»[5] میتوان مخالف بودن این کار با عدالت خدا را رد کرد؛ یعنی با توجه به اینکه انتظار خداوند از افراد، به اندازه وسع و توانایی آنان است، از کسانی که چنین موهبتی شاملشان نشده، توقع و انتظار کمتری دارد؛ و در مقابل، از کسانی که چنین موهبتی شاملشان شده است، توقّع بیشتری خواهد داشت.
«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم»؛[1] وقتی قائم ما قیام کند، خداوند، دست او را بر سر بندگان قرار میدهد و از این طریق عقل آنان را جمع میکند و عقلهایشان به کمال میرسد.
یا طبق برخی روایات؛ اخلاقشان را کامل میکند.[2]
شرح روایت:
1. «وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ»: ضمیر «هاء» در «یده» هم میتواند به «قائم» برگردد و هم به «الله». اما درباره قرار دادن دست بر سر بندگان، باید گفت: این عبارت، معنای کنایی دارد؛ یعنی به این شکل نیست که واقعاً امام مهدی(عج)، دست خود را روی سر مردم میگذارد، بلکه دست قدرت یا مهربانی یا نعمت یا ولایت خود را بر سر بندگان قرار میدهد؛ و دست قدرت و عطوفت او همان دست قدرت و مهربانی خدای تعالی است.
2. «فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ»: در این بخش از روایت نیز، با توجه به مرجع ضمیر «بها»، دو احتمال وجود دارد؛ یا ضمیر به «یدها» برگردد یا به «رؤوس»؛ که در این صورت، «بـ» به معنای «فی» خواهد بود. این معنا با این سخن بزرگان بیشتر تناسب دارد که گفتهاند: «عقل، گوهری نورانی است که خدای متعال آنرا در مغز قرار داده و نور آنرا در قلب گنجانده که مسائل غیبی را از طریق واسطهها و محسوسات را با مشاهده، درک میکند». به هر ترتیب، خداوند از این طریق، عقل بندگان را کامل میکند؛ یعنی مردم به حدی از بلوغ عقلی میرسند که از اختلاف و تشتت دست برمیدارند و بر تبعیت از دین حق با هم، همراه میشوند.
3. «کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم»: احلام نیز به معنای عقلهاست و مفرد آن «حِلم». منظور از کامل شدن عقل این است که عقل، در تک تک افراد به گونهای کامل میشود که قوت شهوانیه و غضبیه تحت سلطه آن قرار میگیرد و در جوهر بدن توازن بر قرار میشود.[3]
از این روایت، تفسیری عرفانی نیز بیان شده است: منظور از دست، فرشتهای است که موکّل قلب است و واسطه عطاهای الهی و فیوضات ربانی بر قلب است. و منظور از «سر بندگان»، نفس ناطقه و علق هیولانی آنها است. و مقصود از «جمع عقول»، این است که خداوند به واسطه همان فرشته قدسی، عقل بندگان را از معارف و الهامات، کامل میکند؛ چرا که عقل انسان در ابتدای آفرینش، در طبایع بدن و در حواس آن منتشر است و علاقهمند به آرزوها و شهوات نفسانی است و در زندان آرزوها محبوس است. حال اگر توفیق الهی شاملش شود، و متوجه شود که عالم دیگری غیر از این عالم دنیا وجود دارد، نسبت به خود معرفت پیدا خواهد کرد و از طریق کسب علم و حال، عقلش را کامل خواهد کرد و در نتیجه، به سراغ کمال خود خواهد رفت و به معدن اصلی خود برگشته و از مقام تکثر به مقام جمع خواهد رسید. باید توجه داشت که نفس انسانها از زمان خلقت بشر در لطافت و پذیرش و داشتن استعداد، سیر صعودی داشته است.[4]
همچنین ممکن است – علاوه بر آنچه گفته شد - که منظور این روایت چنین باشد که آنحضرت، بدون استفاده از معجزه، دانشهای پراکنده را جمعآوری و مدیریت میکند. آنچه امروزه به عنوان «مدیریت دانش» از آن یاد میشود. طبیعتاً با پیشرفتهای علمی، دانش بشر روز به روز بیشتر میشود و توانایی دسترسی به دانش را در امروز با 50 سال قبل نمیتوانیم مقایسه کنیم و این بیعدالتی نیست، لذا ایشان با استفاده بهینه از همین دست یافتههای بشری، دانشهای پراکنده را جمعآوری کرده تا مردم بتوانند به رشد بیشتری دست یابند و این به هیچ وجه خلاف عدالت نبوده بلکه نشان از مدیریت صحیح دارد.
با توجه به این توضیح و نیز آنچه که مرحوم ملا صدرا به آن اشاره کرده(سیر صعودی نفس انسانها)، میتوان گفت: این اتفاق، نتیجه طبیعی سیر تکامل عقل انسانها است و تحقق آن برای دیگران، میسر نبوده است. بنابر این، نمیتوان آنرا منافی با عدالت خدا دانست؛ چرا که زمینه تحقق آن در افرادی که قبل از ظهور امام زمان(ع) زندگی میکردند، وجود نداشته است.
با این حال، در صورتی که این تفسیر را هم نپذیریم، با مراجعه به قاعده «تکلیف به وسع افراد»[5] میتوان مخالف بودن این کار با عدالت خدا را رد کرد؛ یعنی با توجه به اینکه انتظار خداوند از افراد، به اندازه وسع و توانایی آنان است، از کسانی که چنین موهبتی شاملشان نشده، توقع و انتظار کمتری دارد؛ و در مقابل، از کسانی که چنین موهبتی شاملشان شده است، توقّع بیشتری خواهد داشت.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 25، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. «وَ أَکْمَلَ بِهَا أَخْلَاقَهُم»؛ قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 840، قم، مؤسسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، چاپ اول، 1409ق.
[3]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الاصول و الروضة)، ج 1، ص 399، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
[4]. صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج 1، ص 565 - 566، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1383ش.
[5]. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»؛ بقره، 286.