کد سایت
fa31347
کد بایگانی
38051
نمایه
انزجار و ناراحتی قلبی در برابر ارتکاب منکر
طبقه بندی موضوعی
حدیث,امر به معروف و نهی از منکر
برچسب
امر به معروف|نهی از منکر|دست|زبان|دل
خلاصه پرسش
آیا «هر کس چهرهاش را برای خدا در هم نکشد، آتش جهنم چهره او را در هم خواهد کشید»؟
پرسش
آیا جمله «هر کس چهرهاش را برای خدا در هم نکشد، آتش جهنم چهره او را در هم خواهد کشید»،
حدیث است؟ در کدام منبع آمده است؟
پاسخ اجمالی
بر پایه برخی روایات، امر به معروف و نهی از منکر درجات و مراتب مختلفی دارد. مرتبه اول آن از دل آغاز میشود و هرکس ارتکاب منکَری[1] یا ترک معروفی[2] را دید، به مقتضای ایمانش باید در دل خود، از آن منزجر باشد. نخستین آثار انزجار و ناخرسندی قلبی در چهره انسان آشکار میشود؛ یعنی مؤمن با دیدن منکر، در دل ناراحت میشود و قیافهاش را در هم میکشد و رویش را ترش میکند. و این کمترین حد اعمال کنترل اجتماعى و فشار عاطفی از سوى مؤمن بر شخص گناهکار است.
آنچه در پرسش آمده؛ در برخی کتابهای مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و نیز برخی سایتها به عنوان حدیث ذکر شده است که با تحقیق و جستوجو در منابع حدیثی، به چنین روایتی برخورد نکردیم، اما روایات دیگری وجود دارد که از مجموع آنها میتوان صحت چنین عبارتی را برداشت کرد.
1. پیامبر خدا(ص): «هر یک از شما منکرى را ببیند و با دست خود آنرا تغییر دهد، وظیفهاش را انجام داده است و کسى که نتواند با دستش آنرا تغییر دهد ولى با زبانش تغییر دهد، وظیفهاش را انجام داده است و کسى که نتواند با دست و زبانش آنرا تغییر دهد ولى در قلبش آنرا انکار کند، وظیفهاش را انجام داده است».[3]
2. امام على(ع): «کسى که منکر را با قلب و زبان و دستش انکار کند، همه خصلتهاى نیک را فراهم آورده است و کسى که منکر را با قلب و زبانش انکار کند و با دست در صدد تغییرش برنیاید، دو خصلت نیک را به دست آورده است و کسى که منکر را با قلبش انکار کند و با زبان و دست به آن کارى نداشته باشد، یکى از خصلتهاى نیک را دارا شده است و کسى که نه با قلب و نه با زبان و نه با دست خود به منکر کارى نداشته باشد، او مردهاى است در میان زندگان».[4]
3. امام على(ع): «نخستین درجه از جهاد که از آن باز میمانید، جهاد با دستان شما است. سپس جهاد با زبانهایتان و آنگاه جهاد با دلهایتان. پس، هر گاه کسى در دل خویش کار نیک را نیک نداند و ستایشش نکند و از کار زشت نفرت نورزد، واژگون شود و زیر و زبر گردد».[5]
4. امام صادق(ع) از قول امیر مؤمنان علی(ع) بیان کرد که پیامبر اکرم(ص) به ما فرمان داد: «با گناهکاران حرفهای (هنجارشکنان)، با چهرههاى درهم کشیده برخورد کنیم».[6]
آنچه در پرسش آمده؛ در برخی کتابهای مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و نیز برخی سایتها به عنوان حدیث ذکر شده است که با تحقیق و جستوجو در منابع حدیثی، به چنین روایتی برخورد نکردیم، اما روایات دیگری وجود دارد که از مجموع آنها میتوان صحت چنین عبارتی را برداشت کرد.
1. پیامبر خدا(ص): «هر یک از شما منکرى را ببیند و با دست خود آنرا تغییر دهد، وظیفهاش را انجام داده است و کسى که نتواند با دستش آنرا تغییر دهد ولى با زبانش تغییر دهد، وظیفهاش را انجام داده است و کسى که نتواند با دست و زبانش آنرا تغییر دهد ولى در قلبش آنرا انکار کند، وظیفهاش را انجام داده است».[3]
2. امام على(ع): «کسى که منکر را با قلب و زبان و دستش انکار کند، همه خصلتهاى نیک را فراهم آورده است و کسى که منکر را با قلب و زبانش انکار کند و با دست در صدد تغییرش برنیاید، دو خصلت نیک را به دست آورده است و کسى که منکر را با قلبش انکار کند و با زبان و دست به آن کارى نداشته باشد، یکى از خصلتهاى نیک را دارا شده است و کسى که نه با قلب و نه با زبان و نه با دست خود به منکر کارى نداشته باشد، او مردهاى است در میان زندگان».[4]
3. امام على(ع): «نخستین درجه از جهاد که از آن باز میمانید، جهاد با دستان شما است. سپس جهاد با زبانهایتان و آنگاه جهاد با دلهایتان. پس، هر گاه کسى در دل خویش کار نیک را نیک نداند و ستایشش نکند و از کار زشت نفرت نورزد، واژگون شود و زیر و زبر گردد».[5]
4. امام صادق(ع) از قول امیر مؤمنان علی(ع) بیان کرد که پیامبر اکرم(ص) به ما فرمان داد: «با گناهکاران حرفهای (هنجارشکنان)، با چهرههاى درهم کشیده برخورد کنیم».[6]
[1]. «منکر» در لغت به این معانی آمده است: ناروا، بد، قبیح، ناشایسته، هر کار که هر که بیند انکار کند و نامشروع. لغتنامه دهخدا، واژه «منکر».
[2]. «معروف» در لغت یعنی؛ شناخته شده، شهرت یافته، کار نیک، عمل ثواب. فرهنگ فارسی معین، واژه «معروف».
[3]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص 135، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق، بکری حیانی، صفوة السقا، ج 3، ص 73، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 97، ص 82، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، صبحی صالح، حکمت 375، ص 542، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 58، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.