کد سایت
fa39505
کد بایگانی
48138
نمایه
اراده و اختیار و ارادی بودن اراده
طبقه بندی موضوعی
جبر یا اختیار و عدالت پروردگار,انسان و اختیار
خلاصه پرسش
آیا اراده همان اختیار است؟ و اختیار هم اختیاری باشد به چه معنا است؟
پرسش
سلام خدا قوت؛ آیا اراده همان اختیار است؟ و اختیار هم اختیاری باشد به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
1. اراده و اختیار در عرف و با تسامح لغوی به یک معنا هستند.[1] اما به دقت علمی تفاوت دارند؛ زیرا از نظر لغت اراده از ریشه «رود» به معنای خواستن و طلب کردن میآید و اختیار از ریشه «خیر» به معنای بهتر یا برتر دانستن است.[2] چنانکه برخی از فیلسوفان نیز اختیار را همان تصدیق به خیر و برتر بودن میدانند؛ به همین جهت معتقدند «فاعل مختار» کسی است که عملی را بر اساس علم به برتر و بهتر بودن آن انجام دهد. در مقابل «فاعل بالجبر» که چنین نیست؛ از اینرو خداوند فاعل مختار است. اما اراده در نظر وی از کیفیات نفسانی است و به همین جهت اراده به معنای حقیقی را نمیتوان به ذات خداوند نسبت داد، هر چند نسبت دادن اراده به معنای مجازی و به عنوان صفت فعلی به خداوند مشکل ندارد.[3]
2. اراده گاهی به معنای اصل توان و قدرت داشتن بر انتخاب به کار میرود، مثلا هنگامی که شخص میتواند این طرف یا آن طرف را انتخاب کند و برگزیند، گفته میشود او دارای «اراده» و قدرت انتخاب است؛ و گاهی به خود حالت انتخاب کردن، یعنی فعل و جهش نفس به سوی چیزی و حکم کردن به انجام یا ترک فعل را «اراده» میگویند؛ مثلا هنگامی که شخص کاری را انجام داد یا ترک کرد، گفته میشود: او «انجام دادن» یا «ترک کردن» آن فعل را «اراده» کرده است؛ گاهی نیز مقصود از اراده، مراد و منتخب است؛ مثلا میگویند فلان عمل، اراده او بود.[4] ظاهراً بیشترین کاربرد در مباحث فلسفی معنای دوم(فعل نفس است؛ زیرا فیلسوفان در تعریف اراده میگویند: اراده همان عزم یعنی قصد و تصمیم داشتن است که به دنبال شوق و برای تحقق بخشیدنِ شوق است).[5]
3. اما این پرسش که آیا اختیار هم اختیاری است یا نه؟ با توجه به آنچه بیان شد، باید گفت؛ سؤال به صورت دقیق باید اینگونه طرح شود که آیا اراده نیز ارادی است یا نه؟ با بیانی که گذشت پاسخ این سؤال که آیا اراده ارادی است یا نه روشن میشود؛ زیرا اراده به معنای اول یعنی اصل توان و قدرت بر انتخاب، امری ارادی نیست؛ زیرا انسان در اینکه از قدرت انتخاب برخوردار است به اراده و انتخاب او نبوده، بلکه خداوند انسان را اینگونه خلق کرد. صفت اراده از این جهت مانند بقیه نیرو و تواناییهایی است که بدون دخالت انسان در او وجود دارد. اما در مورد اراده به معنای دوم یعنی خود حالت انتخاب کردن و جهش نفس به سوی چیزی، نیز نمیتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا این حالت ارادی است یا غیر ارادی است؟ زیرا اراده به معنای دوم در حقیقت مصداق و تحقق اراده به معنای اول است؛ یعنی به کارگیری اراده به معنای اول است.
به بیان دیگر، نسبت معنای اول با معنای دوم نسبت ابهام و تعیین است؛[6] یعنی معنای اول عام و مبهم است و معنای دوم معین و خاص است، یعنی اگر سؤال شود که چرا این عمل خاص را انتخاب کردید، اگر پاسخ داده شود که چون دارای اراده و انتخاب بودم، این پاسخ کلی و مبهم است، اما اگر بگویید که دلیل انتخاب من این بود که اولا موضوع را دقیقا تصور کردم و پس از دقت دیدم انجام آن دارای فایده است، و سپس اشتیاق پیدا کردم و به دنبال اشتیاق، اراده کردم، یعنی عزم و تصمیم بر انجام آن گرفتم، این پاسخ دقیق و معین است. با این بیان روشن میشود، همانگونه که معنای اول اراده خاصیت ذاتی نفس انسانی و هر موجود مختار است، معنای دوم نیز خاصیت ذاتی نفس انسانی است و نیاز به دلیل دیگر غیر از تحقق فرایند اراده و تصمیم ندارد؛ یعنی همانگونه که شوق و اشتیاق خاصیت ذاتی نفس انسان است که پس از تصدیق به فایده در نفس پدید میآید، و پدید آمدن شوق نیاز به تحقق شوقی نسبت به این شوق نیست، همچنین اراده خاصیت ذاتی نفس انسانی است که پس از تحقق فرایند آن در نفس محقق میشود و تحقق اراده نیاز به تحقق اراده دیگر ندارد.
بنابراین معنا ندارد سؤال شود که آیا این حالت ارادی است یا نه؟ زیرا اگر ارادی نباشد مستلزم سلب شیء عن نفسه خواهد شد. و این بدیهی است که هر چیزی خودش هست نه چیز دیگر.
4. اندیشمندان اسلامی پاسخهای متعددی برای این پرسش(ارادی بودن اراده) بیان کردند که به نظر میرسد به نوعی اشاره به همین نکتهای دارد که بیان کردیم؛ برخی از این پاسخها بدین قرار است:[7]
الف) صدرالمتألهین شیرازی ملاک اختیاری بودن افعال را، مسبوقیت آنها به اراده فاعل مختار میداند، نه مسبوقیت اراده به ارادهای دیگر.[8] توضیح اینکه: اراده جزو صفات حقیقی ذات اضافه؛ مانند علم و حبّ است، و چنانکه معلوم، چیزی است که به خود او علم تعلّق گرفته باشد و نه به علم او، مراد(متعلّق اراده) نیز چیزی است که به خود او اراده تعلّق بگیرد نه به اراده او. در نتیجه مختار کسی است که افعالش با اختیارش انجام بگیرد، نه اینکه اختیارش با اختیار خودش حاصل گردد.[9]
ب) آیت الله بروجردی در باره مشکله تسلسل ارادهها معتقد بود که ملاک اختیاری بودن همه کارهای اختیاری، مسبویقّت به اراده است، و مطابق قاعده «کلّ ما بالعرض لابدّ ان ینتهی الی ما بالذات»، خودِ اراده نیازمند مسبوقیّت به اراده دیگری نیست، بلکه ارادیّت ذاتی آن است.[10]
ج) علامه طباطبائی در بخشهایی از آثار خود به کیفیّات نفسانی و از جمله اراده پرداخته، و مبادی افعال ارادی را چنین بر میشمارند: علم، شوق، اراده، قوای عامله و محرّکه. ایشان سپس علم را متمّم فاعلیّت انسان ذکر میکند که به واسطه آن کمال را از غیر کمال باز میشناسد. همچنین مرتبه شوق بعد از علم است و خود شوق بدون اینکه بر شوق دیگر یا اراده متوقف باشد، حاصل میشود. مرتبه اراده نیز بعد از مرتبه شوق است و به صورت ضروری و بدون توقّف بر اراده دیگر حاصل میشود؛ در غیر این صورت تسلسل ارادهها رخ میدهد که محال است. بنابراین اراده علت فاعلی فعل نیست، بلکه اراده و شوق ماقبل آن، از لوازم علماند که متمّم فاعلیّت فاعل است.[11]
د) امام خمینی با نقد و بررسی دیدگاههای مختلف در این زمینه معتقد است که افعال اختیاری انسان، بر دو گونهاند:
یکم. افعال تکوینی یا تسبیبی: افعالی که با سبب و وسیلهای از نفس صادر میشوند؛ مانند نوشتن با قلم، ساختن ساختمان با ابزار و وسائل. اینگونه افعال اختیاری مسبوق به تصور، تصدیق، شوق و سپس عزم و تصمیم قاطع نفس بوده و پس از آن عضلات تحریک و فعل صادر میگردد.
دوم. افعال نفسانی یا مباشری: افعالی که با خلاقیت نفس و بدون سبب و وسیلهای از نفس صادر میشوند؛ مانند خلق صورتهای بدیع هندسی در ذهن برای مهندس و نیز استخراج جزئیات از کلیات برای ریاضیدان و فقیه. اینگونه از افعال اختیاری مسبوق به مقدمات پیشگفته نمیباشد، بلکه نفس، فاعل بالتجلّی آنها است، و افعال اختیاری به نحو اجمال در او حضور دارند.
ملاک اختیاری بودن این دو دسته از کارهای اختیاری با یکدیگر فرق دارد. ملاک اختیاری بودن دسته اول، مسبوق بودن به مقدمات فوق، و از جمله اختیار است. لکن ملاک اختیاری بودن دسته دوم، مسبوق بودن به مقدمات فوق نیست، بلکه صدور از فاعل مختار است. بنابراین، اختیار، اختیاری است، اگر چه مسبوق به اختیار دیگری نیست. منشأ شبهه تسلسل نیز این است که مستشکل، ملاک اختیاری بودن افعال اختیاری را یکی دانسته است، در حالیکه دو ملاک برای اختیاری بودن آنها وجود دارد.[12]
در هر صورت اینکه انسان دارای اراده و اختیار است و مجبور نیست امر بدیهی است و به تعبیر مولوی است:
اینکه فردا این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیار است ای صنم[13]
هر چند از نظر تحلیل عقلی در اثر دخالت قوه خیال و وهم انسان از تحلیل عقلی آن باز بماند.
2. اراده گاهی به معنای اصل توان و قدرت داشتن بر انتخاب به کار میرود، مثلا هنگامی که شخص میتواند این طرف یا آن طرف را انتخاب کند و برگزیند، گفته میشود او دارای «اراده» و قدرت انتخاب است؛ و گاهی به خود حالت انتخاب کردن، یعنی فعل و جهش نفس به سوی چیزی و حکم کردن به انجام یا ترک فعل را «اراده» میگویند؛ مثلا هنگامی که شخص کاری را انجام داد یا ترک کرد، گفته میشود: او «انجام دادن» یا «ترک کردن» آن فعل را «اراده» کرده است؛ گاهی نیز مقصود از اراده، مراد و منتخب است؛ مثلا میگویند فلان عمل، اراده او بود.[4] ظاهراً بیشترین کاربرد در مباحث فلسفی معنای دوم(فعل نفس است؛ زیرا فیلسوفان در تعریف اراده میگویند: اراده همان عزم یعنی قصد و تصمیم داشتن است که به دنبال شوق و برای تحقق بخشیدنِ شوق است).[5]
3. اما این پرسش که آیا اختیار هم اختیاری است یا نه؟ با توجه به آنچه بیان شد، باید گفت؛ سؤال به صورت دقیق باید اینگونه طرح شود که آیا اراده نیز ارادی است یا نه؟ با بیانی که گذشت پاسخ این سؤال که آیا اراده ارادی است یا نه روشن میشود؛ زیرا اراده به معنای اول یعنی اصل توان و قدرت بر انتخاب، امری ارادی نیست؛ زیرا انسان در اینکه از قدرت انتخاب برخوردار است به اراده و انتخاب او نبوده، بلکه خداوند انسان را اینگونه خلق کرد. صفت اراده از این جهت مانند بقیه نیرو و تواناییهایی است که بدون دخالت انسان در او وجود دارد. اما در مورد اراده به معنای دوم یعنی خود حالت انتخاب کردن و جهش نفس به سوی چیزی، نیز نمیتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا این حالت ارادی است یا غیر ارادی است؟ زیرا اراده به معنای دوم در حقیقت مصداق و تحقق اراده به معنای اول است؛ یعنی به کارگیری اراده به معنای اول است.
به بیان دیگر، نسبت معنای اول با معنای دوم نسبت ابهام و تعیین است؛[6] یعنی معنای اول عام و مبهم است و معنای دوم معین و خاص است، یعنی اگر سؤال شود که چرا این عمل خاص را انتخاب کردید، اگر پاسخ داده شود که چون دارای اراده و انتخاب بودم، این پاسخ کلی و مبهم است، اما اگر بگویید که دلیل انتخاب من این بود که اولا موضوع را دقیقا تصور کردم و پس از دقت دیدم انجام آن دارای فایده است، و سپس اشتیاق پیدا کردم و به دنبال اشتیاق، اراده کردم، یعنی عزم و تصمیم بر انجام آن گرفتم، این پاسخ دقیق و معین است. با این بیان روشن میشود، همانگونه که معنای اول اراده خاصیت ذاتی نفس انسانی و هر موجود مختار است، معنای دوم نیز خاصیت ذاتی نفس انسانی است و نیاز به دلیل دیگر غیر از تحقق فرایند اراده و تصمیم ندارد؛ یعنی همانگونه که شوق و اشتیاق خاصیت ذاتی نفس انسان است که پس از تصدیق به فایده در نفس پدید میآید، و پدید آمدن شوق نیاز به تحقق شوقی نسبت به این شوق نیست، همچنین اراده خاصیت ذاتی نفس انسانی است که پس از تحقق فرایند آن در نفس محقق میشود و تحقق اراده نیاز به تحقق اراده دیگر ندارد.
بنابراین معنا ندارد سؤال شود که آیا این حالت ارادی است یا نه؟ زیرا اگر ارادی نباشد مستلزم سلب شیء عن نفسه خواهد شد. و این بدیهی است که هر چیزی خودش هست نه چیز دیگر.
4. اندیشمندان اسلامی پاسخهای متعددی برای این پرسش(ارادی بودن اراده) بیان کردند که به نظر میرسد به نوعی اشاره به همین نکتهای دارد که بیان کردیم؛ برخی از این پاسخها بدین قرار است:[7]
الف) صدرالمتألهین شیرازی ملاک اختیاری بودن افعال را، مسبوقیت آنها به اراده فاعل مختار میداند، نه مسبوقیت اراده به ارادهای دیگر.[8] توضیح اینکه: اراده جزو صفات حقیقی ذات اضافه؛ مانند علم و حبّ است، و چنانکه معلوم، چیزی است که به خود او علم تعلّق گرفته باشد و نه به علم او، مراد(متعلّق اراده) نیز چیزی است که به خود او اراده تعلّق بگیرد نه به اراده او. در نتیجه مختار کسی است که افعالش با اختیارش انجام بگیرد، نه اینکه اختیارش با اختیار خودش حاصل گردد.[9]
ب) آیت الله بروجردی در باره مشکله تسلسل ارادهها معتقد بود که ملاک اختیاری بودن همه کارهای اختیاری، مسبویقّت به اراده است، و مطابق قاعده «کلّ ما بالعرض لابدّ ان ینتهی الی ما بالذات»، خودِ اراده نیازمند مسبوقیّت به اراده دیگری نیست، بلکه ارادیّت ذاتی آن است.[10]
ج) علامه طباطبائی در بخشهایی از آثار خود به کیفیّات نفسانی و از جمله اراده پرداخته، و مبادی افعال ارادی را چنین بر میشمارند: علم، شوق، اراده، قوای عامله و محرّکه. ایشان سپس علم را متمّم فاعلیّت انسان ذکر میکند که به واسطه آن کمال را از غیر کمال باز میشناسد. همچنین مرتبه شوق بعد از علم است و خود شوق بدون اینکه بر شوق دیگر یا اراده متوقف باشد، حاصل میشود. مرتبه اراده نیز بعد از مرتبه شوق است و به صورت ضروری و بدون توقّف بر اراده دیگر حاصل میشود؛ در غیر این صورت تسلسل ارادهها رخ میدهد که محال است. بنابراین اراده علت فاعلی فعل نیست، بلکه اراده و شوق ماقبل آن، از لوازم علماند که متمّم فاعلیّت فاعل است.[11]
د) امام خمینی با نقد و بررسی دیدگاههای مختلف در این زمینه معتقد است که افعال اختیاری انسان، بر دو گونهاند:
یکم. افعال تکوینی یا تسبیبی: افعالی که با سبب و وسیلهای از نفس صادر میشوند؛ مانند نوشتن با قلم، ساختن ساختمان با ابزار و وسائل. اینگونه افعال اختیاری مسبوق به تصور، تصدیق، شوق و سپس عزم و تصمیم قاطع نفس بوده و پس از آن عضلات تحریک و فعل صادر میگردد.
دوم. افعال نفسانی یا مباشری: افعالی که با خلاقیت نفس و بدون سبب و وسیلهای از نفس صادر میشوند؛ مانند خلق صورتهای بدیع هندسی در ذهن برای مهندس و نیز استخراج جزئیات از کلیات برای ریاضیدان و فقیه. اینگونه از افعال اختیاری مسبوق به مقدمات پیشگفته نمیباشد، بلکه نفس، فاعل بالتجلّی آنها است، و افعال اختیاری به نحو اجمال در او حضور دارند.
ملاک اختیاری بودن این دو دسته از کارهای اختیاری با یکدیگر فرق دارد. ملاک اختیاری بودن دسته اول، مسبوق بودن به مقدمات فوق، و از جمله اختیار است. لکن ملاک اختیاری بودن دسته دوم، مسبوق بودن به مقدمات فوق نیست، بلکه صدور از فاعل مختار است. بنابراین، اختیار، اختیاری است، اگر چه مسبوق به اختیار دیگری نیست. منشأ شبهه تسلسل نیز این است که مستشکل، ملاک اختیاری بودن افعال اختیاری را یکی دانسته است، در حالیکه دو ملاک برای اختیاری بودن آنها وجود دارد.[12]
در هر صورت اینکه انسان دارای اراده و اختیار است و مجبور نیست امر بدیهی است و به تعبیر مولوی است:
اینکه فردا این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیار است ای صنم[13]
هر چند از نظر تحلیل عقلی در اثر دخالت قوه خیال و وهم انسان از تحلیل عقلی آن باز بماند.
[1]. «أَرَادَ: الرَّجُلُ کَذَا (إِرَادَةً) وَ هُوَ الطَّلَبُ وَ الاخْتِیَارُ». فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 245، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
[2]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج 2، ص 652، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 301، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 296- 300، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق.
[4]. البته راغب اصفهانی میگوید: «اراده در اصل نیرو و قوهای است که از شهوت، نیاز و آرزو ترکیب یافته، و اسم برای حالت جهش نفس به سوی فعل یا ترک چیزی است، در صورتی که همراه با حکم به سزاوار بودن آن فعل یا ترک باشد. البته، گاهی در خود مبدأ یعنی جهش نفس به سوی چیزی به کار میرود و گاهی در منتهی یعنی حکم به سزاوار بودن فعل یا ترک آن».
«الْإِرَادَةُ فی الأصل: قوّة مرکّبة من شهوة و حاجة و أمل، و جعل اسما لنزوع النّفس إلى الشیء مع الحکم فیه بأنه ینبغی أن یفعل، أو لا یفعل، ثم یستعمل مرّة فی المبدإ، و هو: نزوع النّفس إلى الشیء، و تارة فی المنتهى، و هو الحکم فیه بأنه ینبغی أن یفعل أو لا یفعل». المفردات فی غریب القرآن، ص 371. ولی به نظر میرسد ایشان در تطبیق مبدأ و منتهی دچار اشتباه شده است؛ زیرا نزوع و جهش نفس به سوی چیزی همان حکم فعل یا ترک است.
«الْإِرَادَةُ فی الأصل: قوّة مرکّبة من شهوة و حاجة و أمل، و جعل اسما لنزوع النّفس إلى الشیء مع الحکم فیه بأنه ینبغی أن یفعل، أو لا یفعل، ثم یستعمل مرّة فی المبدإ، و هو: نزوع النّفس إلى الشیء، و تارة فی المنتهى، و هو الحکم فیه بأنه ینبغی أن یفعل أو لا یفعل». المفردات فی غریب القرآن، ص 371. ولی به نظر میرسد ایشان در تطبیق مبدأ و منتهی دچار اشتباه شده است؛ زیرا نزوع و جهش نفس به سوی چیزی همان حکم فعل یا ترک است.
[5]. حکیمان بر این باورند هر فعلی که از انسان، بلکه از هر موجود آگاه و با اراده سر میزند دارای مبادی و منشأهایی است؛ از نظر آنان این مبادی به دو شعبه منشعب میگردد:1. مبادی شوقی، 2. مبادی عضلانی.
قسم اول که مبادی شوقی است در حقیقت مجموعهای از امور غیر فیزیکی است که به صورت زنجیرهای و حلقههای وابسته و با ترتیب و نظم خاص عمل میکنند. این مبادی را که مبادی بعید حرکت ارادی نیز مینامند، به ترتیب از دورترین مبدأ بدین قرار است:
الف) خیال یا وهم در حیوان؛ البته در انسان عقل عملی است که از خیال و وهم مدد میگیرد. این مرتبه نیز دارای دو مرحله است؛ یکی تصور عمل، دیگری تصدیق به فایدۀ آن.
ب) شوق که فرآیند قوای مدرکه(خیال یا وهم) است؛ به دو شاخۀ «شهوت» و «غضب» منقسم میشود؛ یعنی اگر فرآیند ادراک(خیال یا وهم)، لذت باشد، «شهوت»، ولی اگر تنفر و ضدیت با لذت باشد «غضب» گفته میشود. این قوۀ شوقی، رئیس و منشأ قوای حرکتی است؛ همانگونه که وهم رئیس قوای ادراکی حیوان است.
ج. عزم یعنی قصد و تصمیم که به دنبال شوق و برای تحقق بخشیدن به آن است که به آن «اراده» و «کراهت» نیز گویند. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخ: 29222(رابطه شناخت و عمل).
قسم اول که مبادی شوقی است در حقیقت مجموعهای از امور غیر فیزیکی است که به صورت زنجیرهای و حلقههای وابسته و با ترتیب و نظم خاص عمل میکنند. این مبادی را که مبادی بعید حرکت ارادی نیز مینامند، به ترتیب از دورترین مبدأ بدین قرار است:
الف) خیال یا وهم در حیوان؛ البته در انسان عقل عملی است که از خیال و وهم مدد میگیرد. این مرتبه نیز دارای دو مرحله است؛ یکی تصور عمل، دیگری تصدیق به فایدۀ آن.
ب) شوق که فرآیند قوای مدرکه(خیال یا وهم) است؛ به دو شاخۀ «شهوت» و «غضب» منقسم میشود؛ یعنی اگر فرآیند ادراک(خیال یا وهم)، لذت باشد، «شهوت»، ولی اگر تنفر و ضدیت با لذت باشد «غضب» گفته میشود. این قوۀ شوقی، رئیس و منشأ قوای حرکتی است؛ همانگونه که وهم رئیس قوای ادراکی حیوان است.
ج. عزم یعنی قصد و تصمیم که به دنبال شوق و برای تحقق بخشیدن به آن است که به آن «اراده» و «کراهت» نیز گویند. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخ: 29222(رابطه شناخت و عمل).
[6]. نظیر رابطه جنس و فصل است.
[7]. برای اطلاع بیشتر: ر. ک: اسماعیلی، محمد علی، فصلنامه کلام فلسفی، تسلسل ارادهها در افعال ارادی و راهحلهای آن، مقاله 6، دوره 21، شماره 81، بهار 1391، صفحه 101-123.
[8] . صدرالمتألهین، محمّد بن ابراهیم ، الأسفارالأربعة، ج 6، ص 388، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1981م.
[9]. خمینی، سید روح الله، لبّالأثر فی الجبر و القدر، تقریر، سبحانی، جعفر، ص 5 2، قم، مؤسسة إمام صادق(ع)، 1382ش.
[10]. بروجردی، سید حسین، نهایۀ الأصول، تقریر، منتظری، حسینعلی، ص 122، قم، نشر تفکّر، 1415ق.
[11]. طباطبائی، محمّدحسین، نهایة الحکمة، ج 2، ص 464، قم، مؤسسه آموزشی امام خمینی،1385ش.
[12]. الامام الخمینى، انوار الهدایة فی التعلیقة على الکفایة، ج 1، ص 63-66.(نرم افزار آثار).
[13]. مولوی، مثنوی، دفتر پنجم.