خلاصه پرسش
رقبه به چه معنا است؟
پرسش
رقبه چیست؟
پاسخ اجمالی
«رقبه» در لغت به معنای «گردن» است و در عرف برای «بردگان» اسم شده است.[1]
این واژه در چهار آیه از قرآن مجموعاً شش بار آمده است که در همه آنها سخن از آزادی بردگان است. به عنوان نمونه این کلمه را در آیه شریفه «فَکُّ رَقَبَةٍ»[2] توضیح میدهیم.
دست کم دو معنا برای این عبارت بیان شده است:
۱. منظور از «فَکُّ رَقَبَةٍ» ظاهراً همان آزاد کردن بردگان و بندگان است.
در حدیثى آمده است؛ مردى اعرابى خدمت پیامبر اسلام(ص) رسید و گفت: اى رسول خدا! عملى به من تعلیم ده که مرا داخل بهشت کند، فرمود: «ان کنت اقصرت الخطبه لقد عرضت المسألة»؛ اگر چه سخن کوتاهى گفتى، اما مطلب بزرگى سؤال کردى. (یا اینکه گرچه سخن کوتاهى گفتى اما مقصود خود را به خوبى بیان کردى). سپس افزود: «اعتق النسمة و فک الرقبة»؛ بردگان را آزاد کن و گردنها را (از طوق بردگى) بگشا.
راوى سؤال مىکند مگر این دو یکى نیست؟ فرمود: نه، منظورم از اول این است که مستقلاً بردهاى را آزاد کنى، و در دوم اینکه به پرداخت قیمت آن کمک کن تا آزاد شود. سپس افزود: «و الفىء على ذى الرحم الظالم، فإن لم یکن ذلک فأطعم الجائع، و اسق الظمآن، و أمر بالمعروف، و انه عن المنکر، فإن لم تطق ذلک فکف لسانک إلّا من الخیر»؛ نسبت به خویشاوندانى که به تو ستم کرده و از تو بریدهاند باز گرد (و به آنها نیکى کن) و اگر چنین کارى ممکن نشود، گرسنگان را سیر و تشنگان را سیراب کن، امر به معروف و نهى از منکر نما، و اگر توانایى بر این کار نیز ندارى (لا اقل) زبان خود را جز از نیکى بازدار.[3]
۲. برخى از مفسران «فَکُّ رَقَبَةٍ» را به معناى آزاد کردن گردن خویش از زیر بار گناهان از طریق توبه، یا آزاد کردن خویش از عذاب الهى از طریق تحمل طاعات دانستهاند، ولى با توجه به آیاتى که بعد از آن آمده و نسبت به یتیم و مسکین این موضوع را توصیه مىکند، ظاهراً منظور همان آزاد کردن بردگان است.[4]
امّا بعید نیست که معنای دوم نیز از بطون قرآن و تأویلات آن باشد.
این واژه در چهار آیه از قرآن مجموعاً شش بار آمده است که در همه آنها سخن از آزادی بردگان است. به عنوان نمونه این کلمه را در آیه شریفه «فَکُّ رَقَبَةٍ»[2] توضیح میدهیم.
دست کم دو معنا برای این عبارت بیان شده است:
۱. منظور از «فَکُّ رَقَبَةٍ» ظاهراً همان آزاد کردن بردگان و بندگان است.
در حدیثى آمده است؛ مردى اعرابى خدمت پیامبر اسلام(ص) رسید و گفت: اى رسول خدا! عملى به من تعلیم ده که مرا داخل بهشت کند، فرمود: «ان کنت اقصرت الخطبه لقد عرضت المسألة»؛ اگر چه سخن کوتاهى گفتى، اما مطلب بزرگى سؤال کردى. (یا اینکه گرچه سخن کوتاهى گفتى اما مقصود خود را به خوبى بیان کردى). سپس افزود: «اعتق النسمة و فک الرقبة»؛ بردگان را آزاد کن و گردنها را (از طوق بردگى) بگشا.
راوى سؤال مىکند مگر این دو یکى نیست؟ فرمود: نه، منظورم از اول این است که مستقلاً بردهاى را آزاد کنى، و در دوم اینکه به پرداخت قیمت آن کمک کن تا آزاد شود. سپس افزود: «و الفىء على ذى الرحم الظالم، فإن لم یکن ذلک فأطعم الجائع، و اسق الظمآن، و أمر بالمعروف، و انه عن المنکر، فإن لم تطق ذلک فکف لسانک إلّا من الخیر»؛ نسبت به خویشاوندانى که به تو ستم کرده و از تو بریدهاند باز گرد (و به آنها نیکى کن) و اگر چنین کارى ممکن نشود، گرسنگان را سیر و تشنگان را سیراب کن، امر به معروف و نهى از منکر نما، و اگر توانایى بر این کار نیز ندارى (لا اقل) زبان خود را جز از نیکى بازدار.[3]
۲. برخى از مفسران «فَکُّ رَقَبَةٍ» را به معناى آزاد کردن گردن خویش از زیر بار گناهان از طریق توبه، یا آزاد کردن خویش از عذاب الهى از طریق تحمل طاعات دانستهاند، ولى با توجه به آیاتى که بعد از آن آمده و نسبت به یتیم و مسکین این موضوع را توصیه مىکند، ظاهراً منظور همان آزاد کردن بردگان است.[4]
امّا بعید نیست که معنای دوم نیز از بطون قرآن و تأویلات آن باشد.
[1]. الرَّقَبَةُ: اسم للعضو المعروف، ثمّ یعبّر بها عن الجملة، و جعل فی التّعارف اسما للموالی، راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 361، دارالقلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[2]. بلد، 13.
[3]. عروسى حویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، محقق، مصحح، رسولى محلاتى، هاشم، ج 5، ص 583، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 29 - 30، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.