کد سایت
fa44916
کد بایگانی
55190
نمایه
انسان مؤمن و همسایه مردمآزار
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,گناه و رذائل اخلاقی
برچسب
قیامت|همسایه|انسان مؤمن|مردمآزار
خلاصه پرسش
روایتی اعلام میدارد که «هیچ مؤمنی در هیچ زمانی وجود نداشته و ندارد مگر آنکه از آزار همسایگان در امان نیست!». مراد از این روایت چیست؟
پرسش
معنای این حدیث امام صادق(ع) چیست و به چه علت این حدیث را مطرح نمودهاند؟ «نبوده و تا قیامت نخواهد بود مؤمنی جز اینکه همسایهای دارد که او را میآزارد؟!». با تشکر از پاسخگویی شما.
پاسخ اجمالی
اگرچه در برخی روایات آمده است هر مؤمنی دچار همسایهای مردم آزار خواهد بود؛ مانند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَا کَانَ وَ لَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ لَهُ جَارٌ یُؤْذِیهِ».[1]
اما اولاً: به نظر میرسد این عبارت بخشی گزینش شده از متنی است که در آن آمده است: «انسان مؤمن در زندگی خود دچار مشکلاتی خواهد شد که یکی از آنها (نه به صورت لزومی) همسایه مردمآزار خواهد بود». بر این اساس و با توجه به کل روایت، ممکن است مؤمنی وجود داشته باشد که همسایهای او را آزار ندهد، بلکه از راههای دیگر مورد آزمایش الهی قرار گیرد.
چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «مَا أَفْلَتَ الْمُؤْمِنُ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْ ثَلَاثٍ وَ لَرُبَّمَا اجْتَمَعَتِ الثَّلَاثُ عَلَیْهِ إِمَّا بُغْضُ مَنْ یَکُونُ مَعَهُ فِی الدَّارِ یُغْلِقُ عَلَیْهِ بَابَهُ یُؤْذِیهِ أَوْ جَارٌ یُؤْذِیهِ أَوْ مَنْ فِی طَرِیقِهِ إِلَى حَوَائِجِهِ یُؤْذِیهِ وَ لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ لَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ شَیْطَاناً یُؤْذِیهِ وَ یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ مَعَهُ إِلَى أَحَدٍ»؛[2]
«مؤمن همواره گرفتار یکى از سه چیز است، و گاهى هر سه بر وى گرد آیند: یا کینه فردی که با او در خانهاى به صورت مشترک زندگی میکند، که در را به رویش مىبندد و اذیّتش مىکند، یا همسایهاى که آزارش مىدهد، یا کسى که در راه محلّ کارش او را اذیّت مىکند، و اگر مؤمنى بر قلّه کوهى هم باشد خداوند شیطانى را بر مىانگیزد تا او را اذیّت کند، و خداوند از ایمانش براى او مونسى قرار مىدهد که از وحشت به کسى پناه نبرد».
ثانیاً: ممکن است منظور از همسایه، همسایه به معنای خاص نباشد، چنانکه برخی از علما گفتهاند: منظور از همسایه در این روایت تنها همسایه مورد نظر نیست، بلکه به معنای همسایه، هر فردی است که با انسان همجواری دارد، چه او را ببیند یا نبیند(شیاطین انس و جن). براساس این معنا هیچ کسی نیست که همسایهای نداشته باشد.[3]
اما اولاً: به نظر میرسد این عبارت بخشی گزینش شده از متنی است که در آن آمده است: «انسان مؤمن در زندگی خود دچار مشکلاتی خواهد شد که یکی از آنها (نه به صورت لزومی) همسایه مردمآزار خواهد بود». بر این اساس و با توجه به کل روایت، ممکن است مؤمنی وجود داشته باشد که همسایهای او را آزار ندهد، بلکه از راههای دیگر مورد آزمایش الهی قرار گیرد.
چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «مَا أَفْلَتَ الْمُؤْمِنُ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْ ثَلَاثٍ وَ لَرُبَّمَا اجْتَمَعَتِ الثَّلَاثُ عَلَیْهِ إِمَّا بُغْضُ مَنْ یَکُونُ مَعَهُ فِی الدَّارِ یُغْلِقُ عَلَیْهِ بَابَهُ یُؤْذِیهِ أَوْ جَارٌ یُؤْذِیهِ أَوْ مَنْ فِی طَرِیقِهِ إِلَى حَوَائِجِهِ یُؤْذِیهِ وَ لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ لَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ شَیْطَاناً یُؤْذِیهِ وَ یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ مَعَهُ إِلَى أَحَدٍ»؛[2]
«مؤمن همواره گرفتار یکى از سه چیز است، و گاهى هر سه بر وى گرد آیند: یا کینه فردی که با او در خانهاى به صورت مشترک زندگی میکند، که در را به رویش مىبندد و اذیّتش مىکند، یا همسایهاى که آزارش مىدهد، یا کسى که در راه محلّ کارش او را اذیّت مىکند، و اگر مؤمنى بر قلّه کوهى هم باشد خداوند شیطانى را بر مىانگیزد تا او را اذیّت کند، و خداوند از ایمانش براى او مونسى قرار مىدهد که از وحشت به کسى پناه نبرد».
ثانیاً: ممکن است منظور از همسایه، همسایه به معنای خاص نباشد، چنانکه برخی از علما گفتهاند: منظور از همسایه در این روایت تنها همسایه مورد نظر نیست، بلکه به معنای همسایه، هر فردی است که با انسان همجواری دارد، چه او را ببیند یا نبیند(شیاطین انس و جن). براساس این معنا هیچ کسی نیست که همسایهای نداشته باشد.[3]
[1]. شیخ طوسی، الامالی، ص 280، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 250، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. «لیس المراد به الجار المعروف فقط بل کل من یجاوره و یقاربه و رآه أو لم یر، فلیس أحد یخلو من جار»؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الأصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانى، ابوالحسن، ج 9، ص 19۰، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.