کد سایت
fa53663
کد بایگانی
66015
نمایه
جایگاه وجود لوح محفوظ و لوح محو و اثبات
خلاصه پرسش
جایگاه وجودی «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» کجا است و ارتباطشان با «عین ثابت» چیست؟
پرسش
آیا لوح محفوظ با عین ثابت ارتباط دارد؟ اگر بله این ارتباط چگونه است؟ و اگر خیر جایگاه لوح محفوظ و همچنین لوح محو و اثبات در کدام مرتبه از عوالم وجودی است؟
پاسخ اجمالی
مقصود از لوح محفوظ (ام الکتاب) همان علم ازلى الهی است که مقدّرات در آن ثابت و غیر قابل تغییر است. مقصود از لوح محو و اثبات، چیزی است که سرنوشت و تقدیر هر چیزى بر آن ثبت شده، لکن هیچکدام از این تقدیرات ثابت نیست، بلکه همۀ آنها جنبۀ اقتضایى دارند.[1]
اعیان ثابته همان صور ماهیات و کثرات تفصیلی است که در تعیّن ثانی،[2] معلوم حق قرار میگیرند. به بیان دیگر، صور علمی حق در تعیّن ثانی را که به نحو معلومات تفصیلیاند و در واقع چیزی جز همان ماهیات نیستند، اعیان ثابته مینامند. پس اعیان ثابته همه اموری است که با اسامی ماهوی از آنها یاد میکنیم؛ مانند عقل اول، نفس کلی، فلک، فرشته، انسان، اسب، سنگ و ... . حق تعالی به این امور علم پیشین دارد و ایجاد آنها نیز به واسطه همین علم پیشین است».[3] در حقیقت اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهیاند؛ بدین معنا که هر اسمی برای خود، مظهر خاصی دارد و در شکل مظهری پیدا میشود. این مظهر همان عین ثابت یا ماهیت خاص مربوط بدان اسم است. به این ترتیب، میتوان گفت ارتباط اسما با اعیان، ارتباطی از گونهی ارتباط ظاهر و مظهر است؛[4]
اما اینکه جایگاه وجودی لوح محفوظ و لوح محو و اثبات کجا است و ارتباطشان با عین ثابت چیست؟ باید گفت؛ درک جایگاه وجودی لوح محفوظ و لوح محو و اثبات و بیان ارتباطشان با عین ثابت، مشکل است و به آسانی ممکن نیست؛ از اینرو ما در اینجا به نقل سخن برخی از اندیشمندان در این زمینه و ارائه برخی توضیحات اکتفا میکنیم:
1. در مورد مراتب وجود گفته شده است:
«حضرات کلیه و عوالم اصلیه پنج است. اول، هویت غیب مطلق است که آن حضرت و عالم احدیت ذات، بذاته و عالم اعیان ثابته است. دوم، حضرت و عالم جبروت. سوم، حضرت لوح محفوظ و نفس ناطقه کلیه و عالم امر و عالم ملکوت. چهارم، حضرت عالم ملک. پنجم، عالم انسان کامل».[5]
طبق این بیان جایگاه وجودی لوح محفوظ در مرتبه سوم از مراتب هستی جای دارد، در حالیکه اعیان ثابته در مرتبه اول قرار دارد.
در جای دیگری بیان شده:
«اهل تحقیق چون اهل نظر قائل به مراتب کلیه و جزئیه وجودند، مراتب کلیه وجود به مشرب اهل تحقیق از قبیل مرتبه احدیت است که مقام جمع جمع یعنى جمع وجودى است که جمیع اسماء و صفات در آن مستهلک است، و مرتبه و احدیت که مقام جمع است، و مرتبه لوح قضا و مرتبه لوح قدر و مرتبه لوح محو و اثبات تا مرتبه انسان کامل مضاهى مرتبه الهیه که در صحف کریمه مشایخ اهل عرفان به احسن وجه مبین است».[6]
بر این اساس لوح محو و اثبات در مرتبه چهارم از مراتب هستی قرار دارد، در حالی که لوح محفوظ در مرتبه سوم جای دارد؛ زیرا ظاهراً مرتبه قضا همان مرتبه لوح محفوظ است، چنانکه مرتبه قدر همان مرتبه لوح محو و اثبات است. گواه این مطلب، عبارت محقق داماد است.
وی در تبیین لوح و محو و اثبات میگوید:
«اساس طرح نظریه لوح محو و اثبات و به تعبیر دیگر بیان وجودى لوح محو و اثبات، روایات نقلى و درایات عقلى است. بزرگان فن حدیث با توجه به کریمه «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»، قائل به وجود دو لوح گردیدهاند یکى لوح محو و اثبات و دیگرى أمّ الکتاب؛ لوح محو و اثبات را حاوى امور قدر و أمّ الکتاب را حاوى قضاء دانستهاند و بر همین اساس لوح محو و اثبات را ظرف مقدّرات فرض نموده، و أمّ الکتاب را ظرف قضائى کلّ نظام امکانى».[7]
2. برخی لوح محفوظ را همان نفس کلی فلکی میدانند و در بیان آن میگویند: «لوح محفوظ عبارت از نفس کلیه فلکیه است؛ زیرا آنچه در جهان سارى و جارى شود مکتوب و ثابت و مرتسم در نفس کلیه فلکیه است، با لوازم و حرکات و حالات خود. و همان طورى که به واسطه قلم در لوح حسى نقوش حسیه مرتسم میشود از عالم عقل صور معلومه و مطبوعه بر وجه کلى در نفوس کلیه فلکیه که قلب عالماند مرتسم میشود و از آن جهت لوح محفوظ گویند که صور فائضه بر آن همواره محفوظ و مصون از تغییر و تبدیل است و مستمر است بر نسق واحده.[8]
در نظر این گروه جایگاه لوح محو و اثبات، نفوس جزئی فلکی است. در تبیین آن میگویند: «نفوس منطبعه فلکى را لوح محو و اثبات نامند که محل ارتسام صور جزئیه موجودات عالم است با اشکال و هیأت خاص آنها».[9]
اعیان ثابته همان صور ماهیات و کثرات تفصیلی است که در تعیّن ثانی،[2] معلوم حق قرار میگیرند. به بیان دیگر، صور علمی حق در تعیّن ثانی را که به نحو معلومات تفصیلیاند و در واقع چیزی جز همان ماهیات نیستند، اعیان ثابته مینامند. پس اعیان ثابته همه اموری است که با اسامی ماهوی از آنها یاد میکنیم؛ مانند عقل اول، نفس کلی، فلک، فرشته، انسان، اسب، سنگ و ... . حق تعالی به این امور علم پیشین دارد و ایجاد آنها نیز به واسطه همین علم پیشین است».[3] در حقیقت اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهیاند؛ بدین معنا که هر اسمی برای خود، مظهر خاصی دارد و در شکل مظهری پیدا میشود. این مظهر همان عین ثابت یا ماهیت خاص مربوط بدان اسم است. به این ترتیب، میتوان گفت ارتباط اسما با اعیان، ارتباطی از گونهی ارتباط ظاهر و مظهر است؛[4]
اما اینکه جایگاه وجودی لوح محفوظ و لوح محو و اثبات کجا است و ارتباطشان با عین ثابت چیست؟ باید گفت؛ درک جایگاه وجودی لوح محفوظ و لوح محو و اثبات و بیان ارتباطشان با عین ثابت، مشکل است و به آسانی ممکن نیست؛ از اینرو ما در اینجا به نقل سخن برخی از اندیشمندان در این زمینه و ارائه برخی توضیحات اکتفا میکنیم:
1. در مورد مراتب وجود گفته شده است:
«حضرات کلیه و عوالم اصلیه پنج است. اول، هویت غیب مطلق است که آن حضرت و عالم احدیت ذات، بذاته و عالم اعیان ثابته است. دوم، حضرت و عالم جبروت. سوم، حضرت لوح محفوظ و نفس ناطقه کلیه و عالم امر و عالم ملکوت. چهارم، حضرت عالم ملک. پنجم، عالم انسان کامل».[5]
طبق این بیان جایگاه وجودی لوح محفوظ در مرتبه سوم از مراتب هستی جای دارد، در حالیکه اعیان ثابته در مرتبه اول قرار دارد.
در جای دیگری بیان شده:
«اهل تحقیق چون اهل نظر قائل به مراتب کلیه و جزئیه وجودند، مراتب کلیه وجود به مشرب اهل تحقیق از قبیل مرتبه احدیت است که مقام جمع جمع یعنى جمع وجودى است که جمیع اسماء و صفات در آن مستهلک است، و مرتبه و احدیت که مقام جمع است، و مرتبه لوح قضا و مرتبه لوح قدر و مرتبه لوح محو و اثبات تا مرتبه انسان کامل مضاهى مرتبه الهیه که در صحف کریمه مشایخ اهل عرفان به احسن وجه مبین است».[6]
بر این اساس لوح محو و اثبات در مرتبه چهارم از مراتب هستی قرار دارد، در حالی که لوح محفوظ در مرتبه سوم جای دارد؛ زیرا ظاهراً مرتبه قضا همان مرتبه لوح محفوظ است، چنانکه مرتبه قدر همان مرتبه لوح محو و اثبات است. گواه این مطلب، عبارت محقق داماد است.
وی در تبیین لوح و محو و اثبات میگوید:
«اساس طرح نظریه لوح محو و اثبات و به تعبیر دیگر بیان وجودى لوح محو و اثبات، روایات نقلى و درایات عقلى است. بزرگان فن حدیث با توجه به کریمه «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»، قائل به وجود دو لوح گردیدهاند یکى لوح محو و اثبات و دیگرى أمّ الکتاب؛ لوح محو و اثبات را حاوى امور قدر و أمّ الکتاب را حاوى قضاء دانستهاند و بر همین اساس لوح محو و اثبات را ظرف مقدّرات فرض نموده، و أمّ الکتاب را ظرف قضائى کلّ نظام امکانى».[7]
2. برخی لوح محفوظ را همان نفس کلی فلکی میدانند و در بیان آن میگویند: «لوح محفوظ عبارت از نفس کلیه فلکیه است؛ زیرا آنچه در جهان سارى و جارى شود مکتوب و ثابت و مرتسم در نفس کلیه فلکیه است، با لوازم و حرکات و حالات خود. و همان طورى که به واسطه قلم در لوح حسى نقوش حسیه مرتسم میشود از عالم عقل صور معلومه و مطبوعه بر وجه کلى در نفوس کلیه فلکیه که قلب عالماند مرتسم میشود و از آن جهت لوح محفوظ گویند که صور فائضه بر آن همواره محفوظ و مصون از تغییر و تبدیل است و مستمر است بر نسق واحده.[8]
در نظر این گروه جایگاه لوح محو و اثبات، نفوس جزئی فلکی است. در تبیین آن میگویند: «نفوس منطبعه فلکى را لوح محو و اثبات نامند که محل ارتسام صور جزئیه موجودات عالم است با اشکال و هیأت خاص آنها».[9]
[1]. اقتباس از پاسخ 65، (رابطه بدا با لوح محفوظ، کتاب مبین و لوح محو و اثبات).
[2]. تعیّن ثانی - در مقابل تعیّن اول- یکی مراتب عرفانی و به معنای تحقق صور علمی و تفصیلی در ذات حق تعالی است.
[3]. یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 463، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388ش.
[4]. اقتباس از پاسخ 50759، (سرادق، کرسی، عرش و عین ثابت).
[5]. حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 189، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش.
[6]. حسن زاده آملى، حسن، انه الحق، ص 56، قم، قیام، 1373ش.
[7]. میر محمد باقر الداماد، نبراس الضیاء و تسواء السواء فى شرح باب البداء و اثبات جدوى الدعاء، ص 62، قم- تهران، هجرت و میراث مکتوب، چاپ اول، 1374ش.
[8]. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 3، ص 1647، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش. «فهو عبارة عن النفس الکلیة سیما الفلک الاقصى اذ کلما جرى الله فى العالم او سیجرى مکتوب ثابت فى النفوس الفلکى فانها عالمة بلوازمها» (اسفار ج 3 ص 62). «نفس سما کلیة لوح حفظ ما اى نفس انطبعت فى جرم السماء فقدر منها لحظ» (شرح منظومه ص 173 و رجوع شود به اسفار ج 3 ص 62، 91- شرح منظومه ص 88).
[9]. فرهنگ معارف اسلامى، ج 3، ص 1647. «ثم یتنقش فى النفوس المنطبعة الفلکیة صور جزئیه مشخصة باشکالها و هیأتها مقدرة مقارنة لاوقاتها المعینة» (اسفار، ج 3، ص 62). «فهذه النفوس هى الواح قدریة فیها المحو و الاثبات و عالمها عالم الخیال الکلى» (اسفار ج 3 ص 62 رجوع شود به اسفار ج 2 ص 100- ج 3 ص 90- 91).