کد سایت
fa58296
کد بایگانی
71565
نمایه
دیدگاه فقهای شیعه درباره علمای اهل سنت
طبقه بندی موضوعی
شیعه آماج تهمتها
خلاصه پرسش
چرا فقهای شیعه در کتابهای خود، اهل سنت را بدترین دشمنان خود اعلام کرده و از آنان با عباراتی چون «عامه» و «نواصب» یاد میکنند؟
پرسش
برخی ادّعا میکنند، کتابهای معتبر شیعه و اقوال فقهاى ایشان بر این نکته صراحت دارند که تنها دشمن شیعه، سنّیان هستند؛ از همین رو آنها را «عامّه» و «نواصب» میخوانند. آیا چنین چیزی درست است و شیعه چنین نگاهی نسبت به اهل سنت دارد؟
پاسخ اجمالی
الف. این سخنان؛[1] تبلیغاتی جهت از بینبردن وحدت مسلمانان است؛ چرا که علماى شیعه - با آنکه در مورد اعتقادات اهل سنت تردیدی ندارند - چنین چیزی را در کتابهای خود نمیگویند، حتی در موارد بسیاری، اهل سنّت را در کتابهاى خود برادران خویش میخوانند و احادیث ائمّه اهل بیت(ع) به حُسن معاشرت با اهل سنّت و دوستى با ایشان تشویق میکنند.
معاویة بن وهب میگوید: به امام صادق(ع) گفتم: در رفتار خویش با مردم کوى و برزنمان که بر آیین ما نیستند چگونه باشیم؟ آنحضرت فرمود: «به پیشوایان خود که از آنها پیروى میکنید بنگرید و همان کنید که آنها میکنند، به خدا سوگند که ایشان بیماران آنها را عیادت میکنند و به تشییع جنازهشان میروند و به آنها یا بر آنها گواهى میدهند و امانتشان را ادا میکنند».[2]
عبدالله بن سنان میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «شما را به تقواى خدای عزّ و جلّ سفارش میکنم و اینکه مردم را بر دوش خود حمل نکنید که خوار میشوید. خداوند تبارک و تعالى در قرآن میفرماید: با همه مردم به خوبى گفتوگو و معاشرت کنید[3]». سپس فرمود: «بیماران ایشان را عیادت کنید و در تشییع جنازهشان شرکت کنید و به آنها و بر آنها گواهى دهید و در مساجدشان همراه ایشان نماز گزارید».[4]
شیخ محمّد ابوزهره اعتراف میکند که شیعیان به اهل سنّت دوستى میورزند، نه نفرت. او میگوید: «هم اکنون امامیه اثناعشرى در عراق یافت میشود و شیعیان در عراق، که شمارى نزدیک به نیم دارند، در اعتقادات، نظم، احوال شخصى، ارث، وصیت، اوقاف، زکات و همه عبادات به مقتضاى مذهب اثناعشرى رفتار میکنند. بیشتر مردم ایران نیز چنین هستند، و شمارى از شیعیان در سرزمینهاى سوریه، لبنان و بسیارى از کشورهاى اسلامى پراکندهاند و به همسایگان سنّى خود دوستى میورزند و از کینهتوزى کناره میگیرند».[5]
ب. «عامه» به معنای اکثریت در مقابل خاصه به معنای اقلیت است؛ چون شیعیان همواره در اقلیت بودند و حکومت نیز در دست آنان نبود؛ از اینرو به اهل سنت، «عامّه» میگفتند.[6] به علاوه؛ شیعه تمام اهل سنت را از نواصب نمیشمرد و این موضوع کراراً در کتابهای شیعی بیان شده است. ر.ک: «معنای ناصبی و سلفی»، سؤال 42958.
معاویة بن وهب میگوید: به امام صادق(ع) گفتم: در رفتار خویش با مردم کوى و برزنمان که بر آیین ما نیستند چگونه باشیم؟ آنحضرت فرمود: «به پیشوایان خود که از آنها پیروى میکنید بنگرید و همان کنید که آنها میکنند، به خدا سوگند که ایشان بیماران آنها را عیادت میکنند و به تشییع جنازهشان میروند و به آنها یا بر آنها گواهى میدهند و امانتشان را ادا میکنند».[2]
عبدالله بن سنان میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «شما را به تقواى خدای عزّ و جلّ سفارش میکنم و اینکه مردم را بر دوش خود حمل نکنید که خوار میشوید. خداوند تبارک و تعالى در قرآن میفرماید: با همه مردم به خوبى گفتوگو و معاشرت کنید[3]». سپس فرمود: «بیماران ایشان را عیادت کنید و در تشییع جنازهشان شرکت کنید و به آنها و بر آنها گواهى دهید و در مساجدشان همراه ایشان نماز گزارید».[4]
شیخ محمّد ابوزهره اعتراف میکند که شیعیان به اهل سنّت دوستى میورزند، نه نفرت. او میگوید: «هم اکنون امامیه اثناعشرى در عراق یافت میشود و شیعیان در عراق، که شمارى نزدیک به نیم دارند، در اعتقادات، نظم، احوال شخصى، ارث، وصیت، اوقاف، زکات و همه عبادات به مقتضاى مذهب اثناعشرى رفتار میکنند. بیشتر مردم ایران نیز چنین هستند، و شمارى از شیعیان در سرزمینهاى سوریه، لبنان و بسیارى از کشورهاى اسلامى پراکندهاند و به همسایگان سنّى خود دوستى میورزند و از کینهتوزى کناره میگیرند».[5]
ب. «عامه» به معنای اکثریت در مقابل خاصه به معنای اقلیت است؛ چون شیعیان همواره در اقلیت بودند و حکومت نیز در دست آنان نبود؛ از اینرو به اهل سنت، «عامّه» میگفتند.[6] به علاوه؛ شیعه تمام اهل سنت را از نواصب نمیشمرد و این موضوع کراراً در کتابهای شیعی بیان شده است. ر.ک: «معنای ناصبی و سلفی»، سؤال 42958.
[1]. ادعایی که در پرسش به آن اشاره شده است از نویسنده کتاب «للَّهِ ثُمّ للتاریخ» است؛ کتاب «اهلبیت از خود دفاع میکند» ترجمه شده همین کتاب است. ر.ک: آل محسن، على، آژیر، حمیدرضا، افشاى یک توطئه (پاسخى به کتاب اهل بیت(ع) از خود دفاع میکنند)، ص 9 – 11، تهران، نشر مشعر، چاپ دوم، 1385ش.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 635، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. بقره، 83.
[4]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 8، ص 301، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[5]. ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیاسة و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیة، ص 46، قاهره، دارالفکر العربی، بیتا.
[6]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 329، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ دوم، 1372ش.