کد سایت
fa60418
کد بایگانی
74271
نمایه
حجیت عقل عملی
طبقه بندی موضوعی
General Terms
برچسب
حجیت|احکام شرعی|عقل نظری|عقل عملی
خلاصه پرسش
آیا عقل عملی حجیت دارد؟
پرسش
آیا عقل عملی حجیت دارد؟
پاسخ اجمالی
درباره تعریف عقل نظری و عقل عملی نمایه «حکمت نظری و حکمت عملی»، سؤال 507 را مطالعه کنید.
پیش از ورود به بحث از حجیت عقل عملی بیان چند مقدمه به طور خلاصه لازم به نظر میرسد:
1. بحث از حجیت عقل نظری و عقل عملی از مباحثی است که در «اصول فقه» به طور مفصل به آن پرداخته شده است.[1]
2. گاهی مدرکات عقلی انسان از امور عملی است؛ یعنی اموری که سزاوار است انسان پس از ادراک آنها بدان عمل نماید یا ترک کند که مربوط به عقل عملی میباشد؛[2] مانند «العدل حسنٌ»(عدالتورزی نیکو است).
3. همانگونه که عقل نظری گزارههای بدیهی را در حکمت نظری درک میکند، عقل عملی نیز گزارههای بدیهی را در حکمت عملی درک میکند. مثلاً: تصدیق به اینکه «هر قضیه نظری واجب است که منتهی به قضیهای شود که اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین ممتنع باشد»، مانند یقین به این است که «زوایای مثلث مساوی است با دو زاویه قائمه»؛ زیرا چنین یقینی حاصل نمیشود مگر آنکه پیش از این، امتناع صدق نقیض آن قضیه(عدم مساوی زوایای مثلث با دو زاویه قائمه) حاصل شده باشد.
4. گزارههای در عقل عملی لازم است منتهی به قضایای اولیه و واضح شوند، تا بتوان آنرا تصدیق نمود. از اینرو؛ قضایای بدیهی در عقل عملی؛ مانند حسن و قبح عقلی؛ مثل «العدل حسن» و «الظلم قبیح» و «جزاء الإحسان بالإحسان حسن» و «جزاؤه بالإساءة قبیح»، قضایای اولیه در حکمت عملی هستند که عقل عملی آنها را از صمیم ذات درک میکند.[3] بنابراین، وقتی در احکام شرعی گفته میشود که «تکریم و احترام والدین واجب است» برای این است که تکریم و احترام را از شئون احسان میداند که حسن ذاتی دارد و عقل عملی آنرا درک میکند.
با توجه به مطالب بالا؛ درباره حجیت عقل عملی باید گفت:
عقل عملی با توجه به نوع توانایی که دارد قدرت ادراک و کشف همه احکام شرعی را ندارد. بلکه تنها امور اعتباری عقلانی که عقلای عالم بر طبق آن حکم میکنند[4] و تابع ادراک آنها میباشد را درک میکند؛ لذا به این مقدار حجیت دارد و باید طبق آن عمل نمود، لیکن امور تشریعی و یا جزئیهای که بیانگر محبوبیت(امر) و مبغوضیت(نهی) شارع است را، درک نمیکند. مانند مواردی که میان حکم عقل عملی و دلیل شرعی (آیه یا روایت) تزاحم و تعارض پیدا میشود که در اینجا باید به دلیل شرعی تمسک نمود نه به حکم عقل عملی. مگر اینکه در مواردی در اصل برداشت و یا روش استنباط حکم شرعی اشتباهی صورت گرفته باشد که موجب تعارض با گزارههای عقل عملی شده است. در این صورت نیازمند تحقیق و پژوهش دیگری است تا این تعارض و یا تزاحم برطرف شود.[5]
پیش از ورود به بحث از حجیت عقل عملی بیان چند مقدمه به طور خلاصه لازم به نظر میرسد:
1. بحث از حجیت عقل نظری و عقل عملی از مباحثی است که در «اصول فقه» به طور مفصل به آن پرداخته شده است.[1]
2. گاهی مدرکات عقلی انسان از امور عملی است؛ یعنی اموری که سزاوار است انسان پس از ادراک آنها بدان عمل نماید یا ترک کند که مربوط به عقل عملی میباشد؛[2] مانند «العدل حسنٌ»(عدالتورزی نیکو است).
3. همانگونه که عقل نظری گزارههای بدیهی را در حکمت نظری درک میکند، عقل عملی نیز گزارههای بدیهی را در حکمت عملی درک میکند. مثلاً: تصدیق به اینکه «هر قضیه نظری واجب است که منتهی به قضیهای شود که اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین ممتنع باشد»، مانند یقین به این است که «زوایای مثلث مساوی است با دو زاویه قائمه»؛ زیرا چنین یقینی حاصل نمیشود مگر آنکه پیش از این، امتناع صدق نقیض آن قضیه(عدم مساوی زوایای مثلث با دو زاویه قائمه) حاصل شده باشد.
4. گزارههای در عقل عملی لازم است منتهی به قضایای اولیه و واضح شوند، تا بتوان آنرا تصدیق نمود. از اینرو؛ قضایای بدیهی در عقل عملی؛ مانند حسن و قبح عقلی؛ مثل «العدل حسن» و «الظلم قبیح» و «جزاء الإحسان بالإحسان حسن» و «جزاؤه بالإساءة قبیح»، قضایای اولیه در حکمت عملی هستند که عقل عملی آنها را از صمیم ذات درک میکند.[3] بنابراین، وقتی در احکام شرعی گفته میشود که «تکریم و احترام والدین واجب است» برای این است که تکریم و احترام را از شئون احسان میداند که حسن ذاتی دارد و عقل عملی آنرا درک میکند.
با توجه به مطالب بالا؛ درباره حجیت عقل عملی باید گفت:
عقل عملی با توجه به نوع توانایی که دارد قدرت ادراک و کشف همه احکام شرعی را ندارد. بلکه تنها امور اعتباری عقلانی که عقلای عالم بر طبق آن حکم میکنند[4] و تابع ادراک آنها میباشد را درک میکند؛ لذا به این مقدار حجیت دارد و باید طبق آن عمل نمود، لیکن امور تشریعی و یا جزئیهای که بیانگر محبوبیت(امر) و مبغوضیت(نهی) شارع است را، درک نمیکند. مانند مواردی که میان حکم عقل عملی و دلیل شرعی (آیه یا روایت) تزاحم و تعارض پیدا میشود که در اینجا باید به دلیل شرعی تمسک نمود نه به حکم عقل عملی. مگر اینکه در مواردی در اصل برداشت و یا روش استنباط حکم شرعی اشتباهی صورت گرفته باشد که موجب تعارض با گزارههای عقل عملی شده است. در این صورت نیازمند تحقیق و پژوهش دیگری است تا این تعارض و یا تزاحم برطرف شود.[5]
[1]. برای نمونه؛ ر. ک: مظفر، محمد رضا، أصول الفقه، ج 1، ص 222 – 240، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1375ش؛ صدر، سید محمد باقر، بحوث فی علم الأصول، تقریرات: حسینى شاهرودى، سید محمود، ج 4، ص 120 – 147، قم، مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع)، چاپ سوم، 1417ق.
[2]. الفضلی، عبدالهادی، دروس فی اصول الفقه، ص 230، قم، مؤسسه ام القری، 1420ق.
[3]. ر. ک: سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج1، ص: 240 – 244، قم، المرکز العالمی للدراسات الإسلامیة، چاپ سوم، 1412ق.
[4]. که به آن آراء محموده میگویند. ر. ک: أصول الفقه، ج 1، ص 224 – 225.
[5]. ر. ک: بحوث فی علم الأصول، ج 4، ص 138 – 139.