کد سایت
fa61551
کد بایگانی
75716
نمایه
ان شرطیه
طبقه بندی موضوعی
صرف و نحو,فصاحت و بلاغت
خلاصه پرسش
معنا و کارکرد «إن» شرطیه، چیست؟ اگر این حرف به فعل ماضی متصل شود، آیا معنایش متفاوت با زمانی خواهد بود که اتصال آن با فعل مضارع برقرار شود؟
پرسش
در زبان عربی اگر «إن» که از حروف شرطیه است، بر سر ماضی یا مضارع بیاید، آیا در معنا فرقی میان آندو ایجاد میکند؟ مثلاً «إن شاء جعل» با «إن یشأ یجعل» فرق دارد؟ چند سال است ما دنبال جواب این سؤالیم، ولی هنوز کسی نتوانسته درست و حسابی جواب دهد؟
پاسخ اجمالی
یکى از کلمات پرکاربرد در زبان عرب، کلمه حرفی «إن» مىباشد که یکی از معانی آن[1] شرطیت است.[2]
«إن» شرطیه داراى دو عمل است:
الف. عمل معنوى: یعنی مشروطکردن وجود جزا بر وجود شرط.[3]
باید دانست که بر خلاف «لو» شرطیه که جملات شرطی ناظر به زمان گذشته را ایجاد میکند، آن دسته از جملات شرطی که با استفاده از «إن» تشکیل شدهاند، همواره معنای آینده در آنها مراد خواهد بود، هرچند فعل موجود در آن، فعلی ماضى باشد.
همچنین باید شرط «إن» موضوعی احتمالی باشد که امکان وقوع و عدم در آنها وجود دارد، بر خلاف جمله شرط «إذا» که وقوع آن حتمى است.[4]
ب. عمل لفظى: که فعل شرط و جزا را اگر مضارع باشد لفظاً جزم میدهد،[5] مانند این آیه شریفه که در بیان مورد بخشش قرار گرفتن کفّار است، مشروط بر اینکه دست از کفر خود بردارند: «قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ».[6]
در علم بلاغت درباره «إن» شرطیه گفتهاند بر اساس اصل و قانون، گوینده هنگامى «إن» شرطیه را به کار میبرد که به واقع شدن شرط در آینده، قطع و یقین نداشته باشد؛ از اینرو «إن» در حالات و رخدادهایى که کم اتفاق میافتد، بسیار استعمال میگردد و لازم است که: در کنار آن، واژه مضارع، قرار گیرد (مانند «إن یشأ»؛ چون احتمال شک در وقوع آن است. از این جهت، گفته نمیشود: «إن طلعت الشّمس أزرک؛ اگر خورشید، طلوع کرد تو را زیارت میکنم». چون طلوع خورشید، حتمى است. تنها گفته میشود: «إذا طلعت الشّمس أزورک».[7]
اما میبینیم که در قرآن«إن» بر سر فعل ماضی نیز آمده است؛ مانند: «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِم»؛[8] و منافقان را هر گاه اراده کند عذاب نماید یا [اگر توبه کنند] توبه آنها را بپذیرد.
«تَبارَکَ الَّذی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً»؛[9] زوال ناپذیر و بزرگ است خدایى که اگر بخواهد براى تو بهتر از این قرار میدهد: باغهایى که نهرها از زیر درختانش جارى است، و [اگر بخواهد] براى تو کاخهایى مجلّل قرار میدهد.
در این دو آیه شریفه «إن» بر سر فعل ماضی «شاءَ» آمده است.
حال سؤال این است که اگر «إن» طبق قاعده، به جهت احتمال و تردید در وقوع، باید بر سر فعل مضارع دربیاید؛ چرا در قرآن بر سر فعل ماضی هم درآمده است؟
در پاسخ باید گفت: اگر «إن» بر سر فعل ماضی در میآید، همان معنای مستقبل احتمالی را به جهت قرینه دارد؛ خواه قرینه در لفظ ظاهر باشد یا اینکه قرینه محذوف باشد؛ مثلاً درباره آیه شریفه «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِم» مفسّران گفتهاند که قید «إذا لم یتوبوا» یا «لو لم یتوبوا» به عنوان قرینه محذوف است.[10] چنانکه از «یتوب علیهم» فهمیده میشود؛ یعنی اگر منافقان توبه نکنند و به جبران گذشته برنیایند، خدا آنها را طبق مشیّت و خواست خود عذاب میکند، ولی این دلالت ندارد که حتماً بر خداوند واجب است که گناهان کبیره آنها را بیامرزد و عقاب را به سبب توبه ساقط کند؛ بلکه عقلاً چنین چیزی از سوی خدا جایز و ممکن است و معلق به خواست الهی است؛ یعنی اگر خواست توبه منافقان را میپذیرد و اگر خواست نمیپذیرد.[11] پس وقوع شرط، احتمالی و مردّد است و یقینی نیست همانطور که طبق قاعده بوده است. در نتیجه، فرقی از جهت معنایی و ادبیات عرب میان «إن» شرطیهای که بر سر فعل ماضی و فعل مضارع درمیآید نیست.
«إن» شرطیه داراى دو عمل است:
الف. عمل معنوى: یعنی مشروطکردن وجود جزا بر وجود شرط.[3]
باید دانست که بر خلاف «لو» شرطیه که جملات شرطی ناظر به زمان گذشته را ایجاد میکند، آن دسته از جملات شرطی که با استفاده از «إن» تشکیل شدهاند، همواره معنای آینده در آنها مراد خواهد بود، هرچند فعل موجود در آن، فعلی ماضى باشد.
همچنین باید شرط «إن» موضوعی احتمالی باشد که امکان وقوع و عدم در آنها وجود دارد، بر خلاف جمله شرط «إذا» که وقوع آن حتمى است.[4]
ب. عمل لفظى: که فعل شرط و جزا را اگر مضارع باشد لفظاً جزم میدهد،[5] مانند این آیه شریفه که در بیان مورد بخشش قرار گرفتن کفّار است، مشروط بر اینکه دست از کفر خود بردارند: «قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ».[6]
در علم بلاغت درباره «إن» شرطیه گفتهاند بر اساس اصل و قانون، گوینده هنگامى «إن» شرطیه را به کار میبرد که به واقع شدن شرط در آینده، قطع و یقین نداشته باشد؛ از اینرو «إن» در حالات و رخدادهایى که کم اتفاق میافتد، بسیار استعمال میگردد و لازم است که: در کنار آن، واژه مضارع، قرار گیرد (مانند «إن یشأ»؛ چون احتمال شک در وقوع آن است. از این جهت، گفته نمیشود: «إن طلعت الشّمس أزرک؛ اگر خورشید، طلوع کرد تو را زیارت میکنم». چون طلوع خورشید، حتمى است. تنها گفته میشود: «إذا طلعت الشّمس أزورک».[7]
اما میبینیم که در قرآن«إن» بر سر فعل ماضی نیز آمده است؛ مانند: «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِم»؛[8] و منافقان را هر گاه اراده کند عذاب نماید یا [اگر توبه کنند] توبه آنها را بپذیرد.
«تَبارَکَ الَّذی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً»؛[9] زوال ناپذیر و بزرگ است خدایى که اگر بخواهد براى تو بهتر از این قرار میدهد: باغهایى که نهرها از زیر درختانش جارى است، و [اگر بخواهد] براى تو کاخهایى مجلّل قرار میدهد.
در این دو آیه شریفه «إن» بر سر فعل ماضی «شاءَ» آمده است.
حال سؤال این است که اگر «إن» طبق قاعده، به جهت احتمال و تردید در وقوع، باید بر سر فعل مضارع دربیاید؛ چرا در قرآن بر سر فعل ماضی هم درآمده است؟
در پاسخ باید گفت: اگر «إن» بر سر فعل ماضی در میآید، همان معنای مستقبل احتمالی را به جهت قرینه دارد؛ خواه قرینه در لفظ ظاهر باشد یا اینکه قرینه محذوف باشد؛ مثلاً درباره آیه شریفه «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِم» مفسّران گفتهاند که قید «إذا لم یتوبوا» یا «لو لم یتوبوا» به عنوان قرینه محذوف است.[10] چنانکه از «یتوب علیهم» فهمیده میشود؛ یعنی اگر منافقان توبه نکنند و به جبران گذشته برنیایند، خدا آنها را طبق مشیّت و خواست خود عذاب میکند، ولی این دلالت ندارد که حتماً بر خداوند واجب است که گناهان کبیره آنها را بیامرزد و عقاب را به سبب توبه ساقط کند؛ بلکه عقلاً چنین چیزی از سوی خدا جایز و ممکن است و معلق به خواست الهی است؛ یعنی اگر خواست توبه منافقان را میپذیرد و اگر خواست نمیپذیرد.[11] پس وقوع شرط، احتمالی و مردّد است و یقینی نیست همانطور که طبق قاعده بوده است. در نتیجه، فرقی از جهت معنایی و ادبیات عرب میان «إن» شرطیهای که بر سر فعل ماضی و فعل مضارع درمیآید نیست.
[1]. «إن» در یکى از این چهار معنا استعمال میشود: شرطیه، نافیه، مخفّفه و زائده.
[2]. ابن هشام، عبد الله بن یوسف، مغنی اللبیب، ج 1، ص 22، قم، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، چاپ چهارم، بیتا.
[3]. صفایى، غلامعلى، ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 1، ص 249، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387ش.
[4]. همان؛ همچنین ر. ک: برکات، ابراهیم ابراهیم، النحو العربی، ج 5، ص 341، قاهره، دار النشر للجامعات، چاپ اول؛ محمدى بامیانى، غلامعلى، دروس فی البلاغة (شرح مختصر المعانی للتفتازانی)، ج 2، ص 126، بیروت، مؤسسة البلاغ، چاپ اول.
[5]. ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 1، ص 250.
[6]. «به آنها که کافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ایستند، [و ایمان آورند،] گذشته آنها بخشوده خواهد شد»؛ انفال، 38.
[7]. عرفان، حسن، ترجمه و شرح جواهر البلاغة، ج 1، ص 296 - 297، قم، بلاغت، چاپ دهم، 1388ش.
[8]. احزاب، 24.
[9]. فرقان، 10.
[10]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 329، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 291، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 7، ص 160، بیروت، دارالفکر، بیتا.
[11]. ر. ک: التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 329؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 550، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.