کد سایت
fa63995
کد بایگانی
78528
نمایه
فلسفه انسان بودن پیامبران
طبقه بندی موضوعی
پیامبر شناسی
خلاصه پرسش
چرا خداوند پیام خود را مستقیماً توسط فرشتگانش برای مردم نفرستاد، تا آنان در شناخت پیامبران راستین و دروغین، دچار شک و تردید نشوند؟!
پرسش
با وجود فرشتگان یا موجودات دیگری که میتوانند با انسان ارتباط داشته و معارف تزکیهای و تعلیمی را به او برسانند، چرا وجود انسانی به نام «نبیّ» ضرورت دارد؟ آیا به جز الگوگیری جواب قانع کننده دیگری نیز وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
ابتدا باید گفت برای اثبات نبوّت افرادی که ادعای پیامبری دارند، راههایی؛ مانند داشتن معجزه و تصریح پیامبران پیشین، وجود دارد.[1] اما اینکه به چه علت، پیامبران از خود انسانها برگزیده شدهاند نه از فرشتگان، دلائل مختلفی را میتوان ارائه کرد:
1. ناتوانی فرشتگان: نبوّت و پیامبری تنها خبردهی و اطلاعرسانی نیست که فرشتگان بتوانند از عهده انجام آن برآیند، بلکه پیامبر هر قومی، عهدهدار تربیت و پرورش روحی و معنوی انسانها و حتی اصلاح اعمال و رفتار انسانها در زمینههای مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و... است. پیامبر باید فرمانروا باشد، قاضی باشد، فرمانده جنگ باشد و ...، اما قوّه استعدادی یک فرشته به او اجازه نمیدهد که از عهده تمام این مسئولیتها برآید.[2]
2. ناتوانی انسانها: خداوند برای انسانها چنین مقدّر کرده است که آنان به سادگی به عالم غیب دست نیافته و از دیدن، شنیدن و درک کامل آن قاصر باشند تا بدین وسیله، زمینه امتحان و آزمایش آنان فراهم شود. از اینرو و در راستای این هدف، بیشتر مردم، توانایی برقراری ارتباط مستقیم با فرشتگان را نخواهند داشت تا بتوانند به عنوان پیامبرانی، پیام خدا را آنان برسانند.
3. دادن فرصت و مهلت به انسانها: خداوند در قرآن میفرماید: «آنها (کافران بهانهجو) گفتند: چرا فرشتهاى بر او نازل نمیشود(که ما او را ببینیم!). اگر فرشتهاى فرود آوریم حتماً کارشان تمام میشود و دیگر هیچ مهلتى به آنها داده نمیشود».[3] در توضیح این آیه شریفه چند احتمال داده شده است:
الف) چون نزول فرشته بر انسان، آیهای روشن و نشانهای غیر قابل انکار است، در صورت باقیماندن مخاطبان بر کفر و عناد، عذاب الهی حتمی خواهد بود؛ زیرا سنت خدا چنین است که اگر آیه روشنی را برای گروهی بفرستد ولی آنها ایمان نیاورند، عذابی نابودکننده بر آنان نازل شود.
ب) مشاهده فرشته به دو صورت قابل تصوّر است: اگر تجسم او را به صورت انسان ببینند، که تفاوتی با خود انسان نخواهد داشت و آنانی که در صدد انکارند خواهند گفت که او فرشته نیست بلکه انسانی چون ماست! و اگر صورت حقیقی فرشتگان را مشاهده کنند، به دلیل نبود ظرفیت و تحمل این نوع مشاهده، روح از بدنشان جدا شده و زنده نخواهند ماند و مهلتشان به پایان خواهد رسید.
4. اسوه بودن: هر پیامبری به مقتضاى داشتن مقام رهبرى و عهدهدار بودن امر تربیت مردم و دادن سرمشق عملى به آنها لازم است که از جنس خود آنان و همرنگ آنها باشد و تمام غرائز و صفات انسانی در او وجود داشته باشد؛ زیرا فرشته علاوه بر اینکه براى بشر قابل رؤیت نیست، حتی اگر قابل دیدن هم باشد، نمیتواند سرمشق عملى براى انسان باشد؛ چون نه نیازها و دردهاى او را دارد و نه به وضع غرائز و خواستههاى او آشنا است. به همین دلیل، رهبرى او نسبت به موجودى که از هر جهت با وى فرق دارد کاملاً نارسا خواهد بود.[4] و مردم خواهند گفت که زندگی آسمانی و معنوی او به این دلیل است که او فرشته است و ما که انسانیم نمیتوانیم اینگونه باشیم.
پس لازم است پیامبری از جنس خود مردم برای آنان فرستاده شود، تا گفته نشود که ما ظرفیت آن را نداشتیم تا خدا را شناخته و به دستوراتش عمل کنیم.
1. ناتوانی فرشتگان: نبوّت و پیامبری تنها خبردهی و اطلاعرسانی نیست که فرشتگان بتوانند از عهده انجام آن برآیند، بلکه پیامبر هر قومی، عهدهدار تربیت و پرورش روحی و معنوی انسانها و حتی اصلاح اعمال و رفتار انسانها در زمینههای مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و... است. پیامبر باید فرمانروا باشد، قاضی باشد، فرمانده جنگ باشد و ...، اما قوّه استعدادی یک فرشته به او اجازه نمیدهد که از عهده تمام این مسئولیتها برآید.[2]
2. ناتوانی انسانها: خداوند برای انسانها چنین مقدّر کرده است که آنان به سادگی به عالم غیب دست نیافته و از دیدن، شنیدن و درک کامل آن قاصر باشند تا بدین وسیله، زمینه امتحان و آزمایش آنان فراهم شود. از اینرو و در راستای این هدف، بیشتر مردم، توانایی برقراری ارتباط مستقیم با فرشتگان را نخواهند داشت تا بتوانند به عنوان پیامبرانی، پیام خدا را آنان برسانند.
3. دادن فرصت و مهلت به انسانها: خداوند در قرآن میفرماید: «آنها (کافران بهانهجو) گفتند: چرا فرشتهاى بر او نازل نمیشود(که ما او را ببینیم!). اگر فرشتهاى فرود آوریم حتماً کارشان تمام میشود و دیگر هیچ مهلتى به آنها داده نمیشود».[3] در توضیح این آیه شریفه چند احتمال داده شده است:
الف) چون نزول فرشته بر انسان، آیهای روشن و نشانهای غیر قابل انکار است، در صورت باقیماندن مخاطبان بر کفر و عناد، عذاب الهی حتمی خواهد بود؛ زیرا سنت خدا چنین است که اگر آیه روشنی را برای گروهی بفرستد ولی آنها ایمان نیاورند، عذابی نابودکننده بر آنان نازل شود.
ب) مشاهده فرشته به دو صورت قابل تصوّر است: اگر تجسم او را به صورت انسان ببینند، که تفاوتی با خود انسان نخواهد داشت و آنانی که در صدد انکارند خواهند گفت که او فرشته نیست بلکه انسانی چون ماست! و اگر صورت حقیقی فرشتگان را مشاهده کنند، به دلیل نبود ظرفیت و تحمل این نوع مشاهده، روح از بدنشان جدا شده و زنده نخواهند ماند و مهلتشان به پایان خواهد رسید.
4. اسوه بودن: هر پیامبری به مقتضاى داشتن مقام رهبرى و عهدهدار بودن امر تربیت مردم و دادن سرمشق عملى به آنها لازم است که از جنس خود آنان و همرنگ آنها باشد و تمام غرائز و صفات انسانی در او وجود داشته باشد؛ زیرا فرشته علاوه بر اینکه براى بشر قابل رؤیت نیست، حتی اگر قابل دیدن هم باشد، نمیتواند سرمشق عملى براى انسان باشد؛ چون نه نیازها و دردهاى او را دارد و نه به وضع غرائز و خواستههاى او آشنا است. به همین دلیل، رهبرى او نسبت به موجودى که از هر جهت با وى فرق دارد کاملاً نارسا خواهد بود.[4] و مردم خواهند گفت که زندگی آسمانی و معنوی او به این دلیل است که او فرشته است و ما که انسانیم نمیتوانیم اینگونه باشیم.
پس لازم است پیامبری از جنس خود مردم برای آنان فرستاده شود، تا گفته نشود که ما ظرفیت آن را نداشتیم تا خدا را شناخته و به دستوراتش عمل کنیم.