کد سایت
fa66812
کد بایگانی
81931
نمایه
فرق میان کل و کلى و جزء و جزئى
طبقه بندی موضوعی
کلیات,ادراک جزئیات
خلاصه پرسش
فرق بین کل و کلی و جزء و جزئی چیست؟
پرسش
فرق بین کل و کلی و جزء و جزئی در منطق چیست؟
پاسخ اجمالی
در تعریف کل، آنرا به یک شیء مرکب از اجزا تعریف کردهاند، که در مقابل آن جزء قرار دارد. جزء یک شیء به گونهای است که خودش اجزا ندارد.
اما کلی عبارت از مفهومی است که افراد متعدد را شامل میشود و در تحت آن افراد مندرج است؛ مانند انسان که یک مفهوم کلی است و شامل زید، عمر، و... میشود.
فرق میان کل و کلى و جزء و جزئی بسیار است. برخی از آنها عبارت است از:
1. کل از اجتماع اجزا تشکیل میشود(کل بدن انسان از مغز، پا، دست، قلب و ... تشکیل میشود)، اما کلى از اجتماع جزئیات تشکیل نمیشود(کلّی انسان از حسن، فرهاد، زینب و ... تشکیل نمیشود) ؛ چرا که کل عبارت است از مجموع اجزا، در حالیکه کلى مجموع جزئیات نیست، بلکه برداشتی ذهنی از جزئیات میباشد.
2. کل بر اجزای خود قابل حمل نیست، ولی کلی بر افراد خود قابل حمل است؛ مانند اینکه نمیتوان گفت «آجر ساختمان است»، اما میتوان گفت «فرهاد انسان است».
3. وجود کل بدون وجود اجزا محال است و از عدم اجزا، عدم کل لازم میآید، در حالیکه در کلى و جزئى چنین نیست. به بیان دیگر، «کل» بدون اجزا امکان تحقق ندارد؛ یعنی نمیتوان درختی را یافت که برگ و ریشه نداشته باشد، یا خانهای که سقف و دیوار نداشته باشد، ولی کلی ممکن است در خارج، فرد و مصداقی نداشته باشد، بلکه صرفاً در ظرف ذهن محقق باشد؛ مانند «کوه طلا»، «دریای شیر»، «سیمرغ» و ... .
4. کل در خارج ذهن میتواند وجود داشته باشد، اما کلى نمیتواند وجودی غیر ذهنی داشته باشد.
5. کلی با از بین رفتن برخی یا تمام افرادش از کلی بودن نمیافتد. به عنوان نمونه مفهوم کلی انسان با نابود شدن تمام انسانها باز هم کلی است، ولی کل با از دست دادن چند جزو خود دیگر کل نیست. مثلاً اگر بر اثر حوادث غیر مترقبه سقف و دیوار خانهای فرو بریزد، دیگر نمیتوان به آن، خانه اطلاق کرد.
6. اجزای کل محصور است، اما جزئیات کلى محصور نیست.
7. کل نمیتواند جزو تعریف جزء خود باشد، ولی کلى میتواند جزو تعریف جزئى قرار بگیرد؛ مانند اینکه ساختمان نمیتواند در تعریف آجر قرار گیرد، ولی انسان میتواند در تعریف زید یا هند و.... که از جزئیات و مصادیقش هستند، قرار گیرد. مثلاً میگوییم زید چیست؟ میگوییم انسان است.
8. سبقت تصور ماهیت کل بر تصور ماهیت جزء، واجب نیست، ولی سبقت تصور ماهیت کلى بر تصور ماهیت جزئى، واجب است.[1]
اما کلی عبارت از مفهومی است که افراد متعدد را شامل میشود و در تحت آن افراد مندرج است؛ مانند انسان که یک مفهوم کلی است و شامل زید، عمر، و... میشود.
فرق میان کل و کلى و جزء و جزئی بسیار است. برخی از آنها عبارت است از:
1. کل از اجتماع اجزا تشکیل میشود(کل بدن انسان از مغز، پا، دست، قلب و ... تشکیل میشود)، اما کلى از اجتماع جزئیات تشکیل نمیشود(کلّی انسان از حسن، فرهاد، زینب و ... تشکیل نمیشود) ؛ چرا که کل عبارت است از مجموع اجزا، در حالیکه کلى مجموع جزئیات نیست، بلکه برداشتی ذهنی از جزئیات میباشد.
2. کل بر اجزای خود قابل حمل نیست، ولی کلی بر افراد خود قابل حمل است؛ مانند اینکه نمیتوان گفت «آجر ساختمان است»، اما میتوان گفت «فرهاد انسان است».
3. وجود کل بدون وجود اجزا محال است و از عدم اجزا، عدم کل لازم میآید، در حالیکه در کلى و جزئى چنین نیست. به بیان دیگر، «کل» بدون اجزا امکان تحقق ندارد؛ یعنی نمیتوان درختی را یافت که برگ و ریشه نداشته باشد، یا خانهای که سقف و دیوار نداشته باشد، ولی کلی ممکن است در خارج، فرد و مصداقی نداشته باشد، بلکه صرفاً در ظرف ذهن محقق باشد؛ مانند «کوه طلا»، «دریای شیر»، «سیمرغ» و ... .
4. کل در خارج ذهن میتواند وجود داشته باشد، اما کلى نمیتواند وجودی غیر ذهنی داشته باشد.
5. کلی با از بین رفتن برخی یا تمام افرادش از کلی بودن نمیافتد. به عنوان نمونه مفهوم کلی انسان با نابود شدن تمام انسانها باز هم کلی است، ولی کل با از دست دادن چند جزو خود دیگر کل نیست. مثلاً اگر بر اثر حوادث غیر مترقبه سقف و دیوار خانهای فرو بریزد، دیگر نمیتوان به آن، خانه اطلاق کرد.
6. اجزای کل محصور است، اما جزئیات کلى محصور نیست.
7. کل نمیتواند جزو تعریف جزء خود باشد، ولی کلى میتواند جزو تعریف جزئى قرار بگیرد؛ مانند اینکه ساختمان نمیتواند در تعریف آجر قرار گیرد، ولی انسان میتواند در تعریف زید یا هند و.... که از جزئیات و مصادیقش هستند، قرار گیرد. مثلاً میگوییم زید چیست؟ میگوییم انسان است.
8. سبقت تصور ماهیت کل بر تصور ماهیت جزء، واجب نیست، ولی سبقت تصور ماهیت کلى بر تصور ماهیت جزئى، واجب است.[1]
.[1] طوسی، خواجه نصیر الدین، أساس الاقتباس، ص 19- 20، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1361ش.