کد سایت
fa67759
کد بایگانی
83060
نمایه
علت ریختن کشتههای کفار به چاه در جنگ بدر
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
خلاصه پرسش
اینکه پیامبر اسلام(ص) کشتههای کفار در جنگ بدر را در چاهی ریختند، آیا با کرامت انسانی و رعایت بهداشت سازگار است؟
پرسش
آیا این مطلب صحیح است که پیامبر (ص) کشتههای کفار جنگ بدر را در چاه ریختند؟ چرا؟
پاسخ اجمالی
جنگ بدر نخستین غزوه رسول خدا(ص) بود که در هفدهم رمضان سال دوم هجری روى داد. در این نبرد که به شکست سنگین مشرکان انجامید، چهارده تن از مسلمانان به شهادت رسیده و تعداد کشتگان مشرکان مانند اسیرانشان هفتاد نفر بود.[1]
پس از اینکه جنگ به پایان رسید، پیامبر(ص) دستور داد تا کشتگان قریش را در یکى از چاههاى متروک بدر ریختند. سپس حضرت در کنار چاه ایستاد و یکایک کشتگان را صدا زد و فرمود: «اى عتبة بن ربیعه، اى شیبة بن ربیعه، اى امیة بن خلف، اى ابوجهل بن هشام، آیا وعده پروردگار خویش را راست یافتید؟ من که وعده پروردگارم را راست و حق یافتم. چه بد قومى بودید شما براى پیامبرتان...!».[2]
نسبت به این ماجرا، دو نکته جای یادآوری دارد.
1. درباره دستور پیامبر(ص) مبنی بر به چاه افکندن جنازه مشرکان باید گفت؛ دین اسلام جنازه فرد مسلمان را دارای احترام دانسته و غسل و دفن و کفن او را به شیوه خاصی واجب میداند، اما جنازه مشرکان چنین احترامی نداشته و مسلمانان نسبت به آنها وظیفهای ندارند، اگرچه نباید بر خلاف کرامت انسانی، رفتارهایی؛ مانند مثله در مورد آنان رخ دهد.
اما در ارتباط با دفن کشتههای دشمن در گور دسته جمعی باید گفت؛ این موضوع در نبردها امری طبیعی است و در نبردهای این زمان هم اتفاق میافتد و دفن کردن دشمنان - هرچند به صورت دسته جمعی - نسبت به رهاکردن آنان در فضای باز با کرامت انسانی سازگارتر است. از طرفی مشرکان تصمیم به بازگرداندن اجساد به مکه نداشتند و اساساً چنین رفتاری در آن زمان مرسوم نبود. بر این اساس، دفن جداگانه مشرکان با ترتیبات خاص دلیلی نداشت.
حال که دفن دسته جمعی دشمن - آن هم در شرایط خاص - را نمیتوان با کرامت انسانی در تضاد دانست، این گور دسته جمعی میتواند یک چاه متروکه باشد.
در همین راستا، دستور پیامبر(ص) به دفن دسته جمعی این افراد، میتواند در جهت حفظ محیط زیست از آلودگی ارزیابی شده و اینکه بوى تعفن اجساد و بیماریهای ناشی از آنها، مردم را آزار ندهد.
2. سید محسن امین از دکتر هیکل نقل میکند که وی در کتابش چنین آورده است: «مسلمانان تا پایان روز در بدر ماندند. آنها کشتگان قریش را جمع کرده چاهى کندند و آنها را در آن چاه مدفون ساختند».[3]
سپس ایشان در مقام پاسخ بر آمده و میگوید: اگر اینگونه مىبود باید مىگفتند: گودالى براى اجساد حفر کردند و آنها را در آن گودال مدفون ساختند. حال آنکه در اینجا سخنى از حفر به میان نیامده است، بلکه گفتهاند: رسول خدا (ص) دستور داد اجساد را در چاه بدر بریزند. علاوه بر این، با توجه به خستگى مسلمانان در اثر جنگ و کارزار، آنها توان حفر چاه را نداشتند.
گویا دکتر هیکل ریختن جنازههاى مشرکان را از این جهت بعید شمرده که موجب فساد آب چاه براى مدتى طولانی مىشده و این چاهى بوده است که بادیهنشینان و مسافران از آن، آب برمىداشتند. اما این موضوع را مىتوان چنین حل کرد که احتمالاً مردم و مسافران چندان بدین چاه نیازى نداشتند؛ چون غیر از آن، چاههاى دیگرى نیز در بدر و آن نواحى یافت مىشده است.[4]
این توجیه کاملاً پذیرفتنی است؛ زیرا در کتب تاریخ درباره چاهی که جنازه کافران در آن انداخته شد، اصطلاح «قلیب» به کار رفته است و لسان العرب در تبیین معنای قلیب میگوید:
« القَلِیبُ: البئرُ العادِیةُ القَدِیمَةُ التی لا یعلمُ لها رَبٌّ و لا حافِر»؛[5] قلیب؛ چاهی قدیمی است که حفر کننده و صاحب شناخته شدهای ندارد.
و این معنا بیشتر با چاه خشک شده و متروک سازگار است. بر این اساس، نمیتوان گفت که اقدام پیامبر(ص) با بهداشت عمومی منافات داشته است؛ زیرا کشته شدگان مشرکان در چاهی انداخته شد که یا خشکیده بود و یا آب آن، مصرف عمومی نداشت.
پس از اینکه جنگ به پایان رسید، پیامبر(ص) دستور داد تا کشتگان قریش را در یکى از چاههاى متروک بدر ریختند. سپس حضرت در کنار چاه ایستاد و یکایک کشتگان را صدا زد و فرمود: «اى عتبة بن ربیعه، اى شیبة بن ربیعه، اى امیة بن خلف، اى ابوجهل بن هشام، آیا وعده پروردگار خویش را راست یافتید؟ من که وعده پروردگارم را راست و حق یافتم. چه بد قومى بودید شما براى پیامبرتان...!».[2]
نسبت به این ماجرا، دو نکته جای یادآوری دارد.
1. درباره دستور پیامبر(ص) مبنی بر به چاه افکندن جنازه مشرکان باید گفت؛ دین اسلام جنازه فرد مسلمان را دارای احترام دانسته و غسل و دفن و کفن او را به شیوه خاصی واجب میداند، اما جنازه مشرکان چنین احترامی نداشته و مسلمانان نسبت به آنها وظیفهای ندارند، اگرچه نباید بر خلاف کرامت انسانی، رفتارهایی؛ مانند مثله در مورد آنان رخ دهد.
اما در ارتباط با دفن کشتههای دشمن در گور دسته جمعی باید گفت؛ این موضوع در نبردها امری طبیعی است و در نبردهای این زمان هم اتفاق میافتد و دفن کردن دشمنان - هرچند به صورت دسته جمعی - نسبت به رهاکردن آنان در فضای باز با کرامت انسانی سازگارتر است. از طرفی مشرکان تصمیم به بازگرداندن اجساد به مکه نداشتند و اساساً چنین رفتاری در آن زمان مرسوم نبود. بر این اساس، دفن جداگانه مشرکان با ترتیبات خاص دلیلی نداشت.
حال که دفن دسته جمعی دشمن - آن هم در شرایط خاص - را نمیتوان با کرامت انسانی در تضاد دانست، این گور دسته جمعی میتواند یک چاه متروکه باشد.
در همین راستا، دستور پیامبر(ص) به دفن دسته جمعی این افراد، میتواند در جهت حفظ محیط زیست از آلودگی ارزیابی شده و اینکه بوى تعفن اجساد و بیماریهای ناشی از آنها، مردم را آزار ندهد.
2. سید محسن امین از دکتر هیکل نقل میکند که وی در کتابش چنین آورده است: «مسلمانان تا پایان روز در بدر ماندند. آنها کشتگان قریش را جمع کرده چاهى کندند و آنها را در آن چاه مدفون ساختند».[3]
سپس ایشان در مقام پاسخ بر آمده و میگوید: اگر اینگونه مىبود باید مىگفتند: گودالى براى اجساد حفر کردند و آنها را در آن گودال مدفون ساختند. حال آنکه در اینجا سخنى از حفر به میان نیامده است، بلکه گفتهاند: رسول خدا (ص) دستور داد اجساد را در چاه بدر بریزند. علاوه بر این، با توجه به خستگى مسلمانان در اثر جنگ و کارزار، آنها توان حفر چاه را نداشتند.
گویا دکتر هیکل ریختن جنازههاى مشرکان را از این جهت بعید شمرده که موجب فساد آب چاه براى مدتى طولانی مىشده و این چاهى بوده است که بادیهنشینان و مسافران از آن، آب برمىداشتند. اما این موضوع را مىتوان چنین حل کرد که احتمالاً مردم و مسافران چندان بدین چاه نیازى نداشتند؛ چون غیر از آن، چاههاى دیگرى نیز در بدر و آن نواحى یافت مىشده است.[4]
این توجیه کاملاً پذیرفتنی است؛ زیرا در کتب تاریخ درباره چاهی که جنازه کافران در آن انداخته شد، اصطلاح «قلیب» به کار رفته است و لسان العرب در تبیین معنای قلیب میگوید:
« القَلِیبُ: البئرُ العادِیةُ القَدِیمَةُ التی لا یعلمُ لها رَبٌّ و لا حافِر»؛[5] قلیب؛ چاهی قدیمی است که حفر کننده و صاحب شناخته شدهای ندارد.
و این معنا بیشتر با چاه خشک شده و متروک سازگار است. بر این اساس، نمیتوان گفت که اقدام پیامبر(ص) با بهداشت عمومی منافات داشته است؛ زیرا کشته شدگان مشرکان در چاهی انداخته شد که یا خشکیده بود و یا آب آن، مصرف عمومی نداشت.
[1]. ر. ک: ابن هشام حمیرى معافرى، السیرة النبویة، ج 1، ص 706 – 715، دار المعرفة، بیروت، بیتا.
[2]. السیرة النبویة، ج1،ص 638؛ البیهقى، ابوبکر، دلائل النبوة، ج3،ص 117، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1405ق.
[3]. امین عاملى، سید محسن، مترجم، حجتى کرمانى، على، سیره معصومان، ج1، 123، تهران، نشر سروش، تهران، 1376ش.
[4]. همان.
[5]. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدین، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج1، ص 29 و 689، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.