کد سایت
fa7002
کد بایگانی
6432
نمایه
وجود شیطان وسیله ای برای تکامل انسان
طبقه بندی موضوعی
ابلیس و شیطان,تکامل اخلاقی
خلاصه پرسش
آیا نبودن شیطان مساوی با تکامل نیافتن انسان است؟
پرسش
جناب عالی قائل هستید که وجود شیطان به عنوان وسیله و ابزاری برای ترقی و تکامل انسان است، ولی اگر دقت کنیم به آثار وجود شیطان، چنین آسان و روشن هم نیست؛ زیرا اولاً: وجود شیطان به عنوان وسیله تکامل انسان ضروری می شود: وجود شیطان، انگار با خلقت انسان در یک بسته بندی (package) با خلقت انسان جمع شده بود. وجود شیطان با خلقت انسان قابل تفکیک نیست؛ به این معنا که نبودن شیطان مساوی با تکامل نیافتن انسان است. این نکته به خودی خود، فرضی که شیطان با اراده و اختیار خود، سرپیچی کرده و خود را از رحمت خدا دور انداخت را نفی می کند. این فرض دیگر قابل قبول نیست؛ چون در یک بسته بندی (package)، راهی برای سرپیچی کردن وجود نخواهد داشت. سرپیچی شیطان، جهت ترقی و تکامل انسان و با اراده خداوند صورت گرفت، ولی اگر فرض بفرمایید که اختیار و اراده شیطان در آن بسته بندی (package) بوده، پس در این صورت تکامل انسان آزمایشی بوده از طرف خداوند؛ چراکه اگر شیطان از فرمان خداوند اطاعت می کرد و انسان را اغوا و وسوسه نمی کرد، خلقت انسان دارای نقص بود (نقض غرض لازم می آید). به عبارت دیگر، طاعت شیطان مساوی با عدم تکامل انسان می شود. به همین مقدار اکتفا می کنم و منتظر جواب جناب عالی هستم. با تشکر
پاسخ اجمالی
توجه داشته باشید، گرچه نقش شیطان های جنی و انسی یک نقش ضروری است و باید وجود داشته باشند، اما این که چه کسی این نقش را بازی کند با انتخاب و اراده است و جبری از ناحیه خداوند وجود ندارد. خداوند حتی شیطان را، شیطان خلق نکرد. به دلیل این که او سال ها (6 هزار سال)[1] همنشین فرشتگان و اهل عبادت بود، ولی بعداً به خواست خودش و بر اثر تکبر راه طغیان و انحراف را در پیش گرفت و از رحمت خداوند دور شد.
همچنین است کاری که یزید انجام داده است؛ یعنی یزید با انتخاب خود این نقش را پذیرفته است. پس یزید نمی تواند بگوید که خدایا چرا خلقم کردی؛ چون خداوند می گوید خلق نقش تو یک ضرورت بوده است و اگر او بگوید که چرا من باید این نقش را بازی کنم؟ خداوند جواب خواهد داد که این نقش را با اراده و اختیار خود انتخاب کردی و می توانستی یزید نباشی و از این جهت مورد مواخذه قرار می گیری.
همچنین است کاری که یزید انجام داده است؛ یعنی یزید با انتخاب خود اقدام به این کار نموده است. پس یزید نمی تواند بگوید که خدایا چرا مقرر کردی که حسین کشته شود؛ چون خداوند می گوید که این ماجرا می باید رخ می داد، اما اگر او بگوید که چرا من باید این نقش را بازی می کردم؟ خداوند جواب خواهد داد همان گونه که حسین با اختیار خود وارد این ماجرا شد، تو نیز این نقش را با اراده و اختیار خود انتخاب کردی و می توانستی قاتل حسین نباشی و از این جهت مورد مواخذه قرار می گیری.
به عبارت دیگر، در این نظام حتما باید انسان های بد وجود داشته باشند تا انسان های دیگر در تعامل با آنها به کمال راه یابند. به عنوان مثال حتما باید یزیدی باشد، تا امام حسین (ع) و کاری که آن حضرت انجام داده است معنا پیدا کند و در این بستر است که باید امام حسین (ع) به مقام شهادت راه یابد و به عالی ترین مقام نایل آید. اما خداوند کسی را مجبور نکرده است که حتما او باید مصداق یزید باشد و این خود انسان است که با اختیار خویش، خود را در آن جایگاه قرار می دهد و از این جهت نمی تواند خدا را مورد باز خواست قرار دهد که چرا من باید نقش یزید را بازی کنم؛ چون اصلا بایدی در کار نیست و او می توانسته است این گونه نباشد.[2]
در ارتباط با شیطان نیز دقیقا همین گونه است و وجود نقشی شیطانی برای تکامل انسان ضروری است، اما این نقش می توانست به دست یکی از افراد متمرد دیگر انجام شده و هیچ اجباری وجود نداشت که کدام فرد، مصداق این تمرد و سرکشی باشد، اما آن فردی که سال ها سابقه عبادت داشت (عزازیل)، با اختیار خود، فرجامی زشت را برای خود خریدار شده و به دنبال آن تبدیل به فردی شد که باید نقش شیطان را بازی کند و او هیچ گاه، نمی تواند خود را در پیشگاه خداوند معذور بداند؛ چون هیچ اجباری از جانب خداوند نبوده که انحصاراً متکفل انجام چنین نقشی شده و به عنوان بخشی از بسته بندی (package) مرتبط با تکامل انسان قرار گیرد.
همچنین است کاری که یزید انجام داده است؛ یعنی یزید با انتخاب خود این نقش را پذیرفته است. پس یزید نمی تواند بگوید که خدایا چرا خلقم کردی؛ چون خداوند می گوید خلق نقش تو یک ضرورت بوده است و اگر او بگوید که چرا من باید این نقش را بازی کنم؟ خداوند جواب خواهد داد که این نقش را با اراده و اختیار خود انتخاب کردی و می توانستی یزید نباشی و از این جهت مورد مواخذه قرار می گیری.
همچنین است کاری که یزید انجام داده است؛ یعنی یزید با انتخاب خود اقدام به این کار نموده است. پس یزید نمی تواند بگوید که خدایا چرا مقرر کردی که حسین کشته شود؛ چون خداوند می گوید که این ماجرا می باید رخ می داد، اما اگر او بگوید که چرا من باید این نقش را بازی می کردم؟ خداوند جواب خواهد داد همان گونه که حسین با اختیار خود وارد این ماجرا شد، تو نیز این نقش را با اراده و اختیار خود انتخاب کردی و می توانستی قاتل حسین نباشی و از این جهت مورد مواخذه قرار می گیری.
به عبارت دیگر، در این نظام حتما باید انسان های بد وجود داشته باشند تا انسان های دیگر در تعامل با آنها به کمال راه یابند. به عنوان مثال حتما باید یزیدی باشد، تا امام حسین (ع) و کاری که آن حضرت انجام داده است معنا پیدا کند و در این بستر است که باید امام حسین (ع) به مقام شهادت راه یابد و به عالی ترین مقام نایل آید. اما خداوند کسی را مجبور نکرده است که حتما او باید مصداق یزید باشد و این خود انسان است که با اختیار خویش، خود را در آن جایگاه قرار می دهد و از این جهت نمی تواند خدا را مورد باز خواست قرار دهد که چرا من باید نقش یزید را بازی کنم؛ چون اصلا بایدی در کار نیست و او می توانسته است این گونه نباشد.[2]
در ارتباط با شیطان نیز دقیقا همین گونه است و وجود نقشی شیطانی برای تکامل انسان ضروری است، اما این نقش می توانست به دست یکی از افراد متمرد دیگر انجام شده و هیچ اجباری وجود نداشت که کدام فرد، مصداق این تمرد و سرکشی باشد، اما آن فردی که سال ها سابقه عبادت داشت (عزازیل)، با اختیار خود، فرجامی زشت را برای خود خریدار شده و به دنبال آن تبدیل به فردی شد که باید نقش شیطان را بازی کند و او هیچ گاه، نمی تواند خود را در پیشگاه خداوند معذور بداند؛ چون هیچ اجباری از جانب خداوند نبوده که انحصاراً متکفل انجام چنین نقشی شده و به عنوان بخشی از بسته بندی (package) مرتبط با تکامل انسان قرار گیرد.