کد سایت
fa70554
کد بایگانی
69287
نمایه
شناخت خدا به شناخت معلول به علت
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,پاسخ به شبهات,خداشناسی
خلاصه پرسش
در حدیثی در تحف العقول آمده است: «بِهِ تُوصَفُ الصِّفاتُ لَا بِها یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعارِفُ لَا بِها یُعْرَفُ، فَذَلِکَ الله». در عین حال؛ در حدیث دیگری آمده: «بِالْعِلْمِ یُعْرَفُ اللهُ وَ یُوَحَّد». آیا بین این دو حدیث تعارض و تنافی نیست؟
پرسش
در حدیثی در تحف العقول آمده است: «بِهِ تُوصَفُ الصِّفاتُ لَا بِها یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعارِفُ لَا بِها یُعْرَفُ، فَذَلِکَ الله». در عین حال؛ در حدیث دیگری در همان کتاب و کتب دیگر آمده: «بِالْعِلْمِ یُعْرَفُ اللهُ وَ یُوَحَّد». آیا بین این دو حدیث تعارض و تنافی نیست؟ زیرا ظاهراً «معارف» و «علم» مترادف هستند. به هر حال؛ مفاد حدیث اوّل این است که خدا بر هر چیز - از جمله بر واسطههای شناختی - تقدّم دارد. امّا در حدیث دوم علم را به عنوان واسطه برای شناخت خدا اثبات میکند. لطفاً وجه جمع و رفع تعارض بین این دو کلام را توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
به نظر میرسد در رفع تعارض بین این روایات باید به این نکته توجه داشت که شناخت خداوند دارای مراتب است:
1. شناخت به مرتبهای از مراتب تجلّیات خداوند؛ در این نوع شناخت، علم و معرفت واسطه برای شناخت خداوند قرار میگیرند. بنابراین، صحیح است که گفته شود «بالعلم یعرف الله و یوحد».[1]
2. شناخت ذات و حقیقت خداوند؛ از آنجا که شناخت ذات و حقیقت خداوند برای غیر خدا ممکن نیست؛ این مطلب(عدم امکان شناخت ذات خداوند) با بیانات مختلف قابل تبیین است. یکی از آن بیانات این است که «بِهِ تُوصَفُ الصِّفاتُ لَا بِها یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعارِفُ لَا بِها یُعْرَفُ».[2] بنابراین، تعارضی بین روایات نیست.
به بیان دیگر؛ شناخت نسبت به خداوند فقط از طریق شناخت معلول به علت است؛ و شناخت از طریق معلول به علت شناخت ضعیف است؛ زیرا در شناخت از راه معلول فقط چهرهای از چهرههای علت به وسیله معلول شناخته میشود، نه تمام حقیقت ذات علت؛ و روایت «بالعلم یعرف الله و یوحد»، اشاره به این نوع از شناخت دارد.
البته این نوع از شناخت میتواند مقدمه برای شناخت مراحل بالاتر شود؛ هر چند شناخت کُنه و حقیقت ذات خداوند امکان ندارد؛ زیرا این نوع از شناخت فقط از راه علت به معلول ممکن است؛ و خداوند را نمیتوان از راه علت شناخت؛ زیرا برای خداوند علتی نمیتوان فرض کرد؛ بلکه خداوند علت همه اشیاء است. بنابراین، شناخت کُنه و حقیقت ذات اشیاء فقط از طریق شناخت خداوند - هر چند شناخت اجمالی باشد - ممکن است. و روایت «بِهِ تُوصَفُ الصِّفَاتُ لَا بِهَا یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعَارِفُ لَا بِهَا یُعْرَفُ» اشاره به این نکته دارد.
1. شناخت به مرتبهای از مراتب تجلّیات خداوند؛ در این نوع شناخت، علم و معرفت واسطه برای شناخت خداوند قرار میگیرند. بنابراین، صحیح است که گفته شود «بالعلم یعرف الله و یوحد».[1]
2. شناخت ذات و حقیقت خداوند؛ از آنجا که شناخت ذات و حقیقت خداوند برای غیر خدا ممکن نیست؛ این مطلب(عدم امکان شناخت ذات خداوند) با بیانات مختلف قابل تبیین است. یکی از آن بیانات این است که «بِهِ تُوصَفُ الصِّفاتُ لَا بِها یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعارِفُ لَا بِها یُعْرَفُ».[2] بنابراین، تعارضی بین روایات نیست.
به بیان دیگر؛ شناخت نسبت به خداوند فقط از طریق شناخت معلول به علت است؛ و شناخت از طریق معلول به علت شناخت ضعیف است؛ زیرا در شناخت از راه معلول فقط چهرهای از چهرههای علت به وسیله معلول شناخته میشود، نه تمام حقیقت ذات علت؛ و روایت «بالعلم یعرف الله و یوحد»، اشاره به این نوع از شناخت دارد.
البته این نوع از شناخت میتواند مقدمه برای شناخت مراحل بالاتر شود؛ هر چند شناخت کُنه و حقیقت ذات خداوند امکان ندارد؛ زیرا این نوع از شناخت فقط از راه علت به معلول ممکن است؛ و خداوند را نمیتوان از راه علت شناخت؛ زیرا برای خداوند علتی نمیتوان فرض کرد؛ بلکه خداوند علت همه اشیاء است. بنابراین، شناخت کُنه و حقیقت ذات اشیاء فقط از طریق شناخت خداوند - هر چند شناخت اجمالی باشد - ممکن است. و روایت «بِهِ تُوصَفُ الصِّفَاتُ لَا بِهَا یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعَارِفُ لَا بِهَا یُعْرَفُ» اشاره به این نکته دارد.