کد سایت
fa74217
کد بایگانی
90722
نمایه
خندیدن در مسجد
طبقه بندی موضوعی
حدیث
خلاصه پرسش
آیا خندیدن در مسجد گناه است؟
پرسش
آیا این حدیث صحت دارد: «خداوند کسی را که در مسجد بخندد دوست نمیدارد»!
پاسخ اجمالی
خدای متعال در آیه 18 سوره جن میفرماید: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدا»؛ مسجدها ویژه خدا میباشند پس (در آنجا) غیر از خدا کسی را نخوانید.
در منابع حدیثی نیز روایاتی درباره خندیدن در مسجد وجود دارد:
1. رسول خدا(ص) فرمود: «اَلضِّحْکُ فِی الْمَسْجِدِ ظُلْمَةٌ فِی الْقَبْرِ»؛[1] خندیدن در مسجد سبب تاریکی قبر میشود.
2. امام باقر(ع) وارد مسجد شد دید جوانى میخندد، فرمود: «در مسجد میخندى با اینکه سه روز دیگر خواهی مرد!» آن مرد صبح روز سوم از دنیا رفت و در پایان همان روز به خاک سپرده شد.[2]
همچنین در باب آداب مسجد، روایات متواتری نقل شده است که به افراد باایمان توصیه میکند تا از رفتارهای خلاف شئون مسجد؛ مانند سخن گفتن با صدای بلند، خودداری کنند؛[3] مانند روایتی از پیامبر اکرم(ص) که بلند شدن صداها در مساجد را یکی از نشانههای نزول بلا اعلام کرده است.[4] و طبیعی است که خنده با صدای بلند نیز از مصادیق این روایت باشد.
اما از این روایات، حرام بودن خنده، بهخودیخود، در مسجد استفاده نمیشود، بلکه نهایتاً دلالت دارند بر اینکه خندیدن در مسجد مکروه است، مگر اینکه خندیدن به گونهای باشد که عرف متدیّن آنرا بیاحترامی به مسجد بداند که در این صورت حرام بوده و باید از آن پرهیز شود؛ زیرا به طور کلی؛ مسجد، محل عبادت است و امورى که مناسب شئون مسجد نیست، نباید در آن انجام شود.[5]
با این وجود، نمیتوان گفت که تبسمی به برادر مؤمن، که خود نوعی عبادت است،[6] و یا خندهای بیصدا به دنبال شنیدن و یا دیدن نشانهای از نشانههای خدا- مانند آنچه در آیه 19 سوره نمل آمده – و مواردی از این دست، اگر در مسجد انجام شود، رفتاری مکروه است.
در نگاهی کلّی میتوان گفت که خنده با صدای بلند رفتاری شیطانی بوده[7] در غیر مسجد هم ناروا است؛ زیرا خنده مؤمن بیصدا بوده[8] و در همین راستا است که تبسم، نماز را باطل نمیکند، اما خنده با صدای بلند، باطلکننده نماز است. [9]
در منابع حدیثی نیز روایاتی درباره خندیدن در مسجد وجود دارد:
1. رسول خدا(ص) فرمود: «اَلضِّحْکُ فِی الْمَسْجِدِ ظُلْمَةٌ فِی الْقَبْرِ»؛[1] خندیدن در مسجد سبب تاریکی قبر میشود.
2. امام باقر(ع) وارد مسجد شد دید جوانى میخندد، فرمود: «در مسجد میخندى با اینکه سه روز دیگر خواهی مرد!» آن مرد صبح روز سوم از دنیا رفت و در پایان همان روز به خاک سپرده شد.[2]
همچنین در باب آداب مسجد، روایات متواتری نقل شده است که به افراد باایمان توصیه میکند تا از رفتارهای خلاف شئون مسجد؛ مانند سخن گفتن با صدای بلند، خودداری کنند؛[3] مانند روایتی از پیامبر اکرم(ص) که بلند شدن صداها در مساجد را یکی از نشانههای نزول بلا اعلام کرده است.[4] و طبیعی است که خنده با صدای بلند نیز از مصادیق این روایت باشد.
اما از این روایات، حرام بودن خنده، بهخودیخود، در مسجد استفاده نمیشود، بلکه نهایتاً دلالت دارند بر اینکه خندیدن در مسجد مکروه است، مگر اینکه خندیدن به گونهای باشد که عرف متدیّن آنرا بیاحترامی به مسجد بداند که در این صورت حرام بوده و باید از آن پرهیز شود؛ زیرا به طور کلی؛ مسجد، محل عبادت است و امورى که مناسب شئون مسجد نیست، نباید در آن انجام شود.[5]
با این وجود، نمیتوان گفت که تبسمی به برادر مؤمن، که خود نوعی عبادت است،[6] و یا خندهای بیصدا به دنبال شنیدن و یا دیدن نشانهای از نشانههای خدا- مانند آنچه در آیه 19 سوره نمل آمده – و مواردی از این دست، اگر در مسجد انجام شود، رفتاری مکروه است.
در نگاهی کلّی میتوان گفت که خنده با صدای بلند رفتاری شیطانی بوده[7] در غیر مسجد هم ناروا است؛ زیرا خنده مؤمن بیصدا بوده[8] و در همین راستا است که تبسم، نماز را باطل نمیکند، اما خنده با صدای بلند، باطلکننده نماز است. [9]
[1]. أبو شجاع دیلمیی الهمدانی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج 2، ص 431، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1406ق؛ صفوری، عبد الرحمن بن عبد السلام، نزهة المجالس و منتخب النفائس، ج 1، ص 116، مصر، المطبعه الکاستلیة، 1283ق؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 7، ص 668، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[2]. حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق، عاشور، علی، ص 141، بیروت، أعلمی، چاپ اول، 1422ق؛ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 4، ص 115، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1425ق.
[3]. ر. ک: نجفى، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 14، ص 111 – 112، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیتا.
[4]. صدوق، محمد بن على، الخصال، ج 2، ص 501، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[5]. موسوی گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، محقق، کریمی جهرمی، علی، ثابتی همدانی، علی، نیری همدانی، علی، ج 4، ص 89، دار القرآن الکریم، قم، چاپ دوم، 1409ق؛ بهجت، محمد تقی، استفتاءات، ج 2، ص 83، قم، دفتر حضرت آیة الله بهجت، چاپ اول، 1428ق.
[6]. شیخ صدوق، مصادقة الإخوان، ص 52، الکاظمیة، مکتبة المام صاحب الزمان العامة، چاپ اول، 1402 ق.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 664، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
[8]. همان.
[9]. همان، ج 3، ص 364.