کد سایت
fa74302
کد بایگانی
90810
نمایه
بررسی نقل ایستادن اسب امام حسین(ع) هنگام ورود به کربلا
طبقه بندی موضوعی
تاریخ,درایه الحدیث,از خلافت یزید تا رسیدن به کربلا
خلاصه پرسش
آیا هنگام ورود امام حسین(ع) به کربلا، اسب ایشان چندین بار از حرکت باز ایستاد و امام او را وادار به حرکت کرد؟ در این صورت، اسب امام(ع) از حقایقی آگاه بود که امام نمیدانست؟!
پرسش
آیا این نقل از وقایع عاشورا که هنگام ورود امام حسین(ع) به کربلا اسب ایشان باز ایستاد و حرکت نکرد و امام تا هفت اسب عوض کردند ولی نتیجهای نداشت، سپس شروع به پرسیدن نام آن منطقه کردند، معتبر است؟ در صورت معتبر بودن، این سؤال مطرح است که آیا اسب امام حقایقی را میدانست که امام نمیدانست؛ چرا که امام در پی جستوجوی علت آن برخاستند! البته اینرا اقرار دارم که اصل حادثه کربلا و علم امام به آن به صورت موجبه کلیه مثبت است و بحثی در آن نیست.
پاسخ اجمالی
الف. بررسی روایت
بنابر تحقیق و جستوجو؛ چنین نقلی در منابع متقدم نیافتیم، مگر در کتاب روضة الشهداء کاشفی سبزواری(متوفای 910ق)[i] که عبارتشان چنین است: «اسب امام حسین(ع) به زمین هولناک رسیده بایستاد، و هر چند امام تازیانه میزد گام از گام بر نمیداشت. امام حسین پرسید که هیچکس مىداند این چه زمین است؟ یکى گفت، این را ارض ماریه گویند، آنحضرت گفت: شاید نام دیگر داشته باشد، گفتند: آرى، این موضع را کربلا خوانند. امام حسین گفت: الله اکبر ارض کرب و بلا و سفک الدّماء این زمین کرب و بلا است و این جاى ریختن خونهاى ما است. اینجا محطّ رجال آل عبا است».[ii] در این نقل سخنی از تعویض اسب نیامده است.
اما در بعضی از کتابهای متأخر با اضافاتی اینگونه نقل شده است که امام(ع) اسب را تعویض کردند: امام حسین(ع) با سپاهش رهسپار شدند تا به دشت کربلا رسیدند. ناگهان اسب امام(ع) ایستاد و امام(ع) از آن پیاده شد و بر اسب دیگرى سوار شد. آن نیز حرکت نکرد. هفت اسب عوض کرد، ولى هیچکدام حتّى یک گام جلوتر نرفتند. امام(ع) چون این امر شگفت را دید پرسید: «نام این سرزمین چیست»؟ گفتند: غاضریّه. فرمود: «آیا نام دیگرى دارد»؟ گفتند: نینوا. فرمود: «نام دیگرى»؟ گفتند: ساحل فرات. باز پرسید: «نام دیگرى دارد»؟ گفتند: کربلا. امام(ع) آهى کشید و فرمود: «دشت اندوه و بلا!» سپس فرمود: «از اینجا کوچ نکنید که به خدا سوگند اینجا خوابگاه شتران ما و جاى ریختن خونهاى ما و هتک حریم ما و محلّ شهادت مردان ما و ذبح کودکان ما است. به خدا سوگند! همینجا قبرهاى ما را زیارت کنند و جدّم رسول خدا به این تربت نویدم داده است و در فرموده او خلاف نیست».[iii]
بخش اول این روایت که ایستادن اسب هنگام ورود به کربلا باشد، تنها در روضة الشهداء و نیز برخی کتابهای متأخر نقل شده است، اما بخش دوم روایت که پرسیدن از نام سرزمین باشد و نیز خبر دادن شهادت امام حسین(ع) در منابع متقدم و معتبرتر آمده است.[iv]
ب. علم امام حسین(ع)
پرسش دوم در واقع به بحث از علم غیب امامان معصوم(ع) برمیگردد؛ به طور خلاصه باید گفت:
علم ائمه اطهار(ع) به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) علم عرضى و حصولى (دریافت از خداوند) و برگرفته از إذن و اجازه خداوند و محدود به آن مقدارى است که خداوند ایشان را بر آن مطلع میگرداند نه بیشتر. از طرف دیگر، این علم غیبى بدین معنا نیست که هیچ امرى بر آنها پوشیده نباشد. به دیگر سخن؛ ائمه(ع) ممکن است بالفعل، بسیاری از اسرار غیبی را ندانند، ولی هنگامی که خدا اراده کند آگاه میشوند و یا هنگامی که خودشان اراده کنند با اذن و رضای پروردگار از علوم غیبی مطلع میگردند.[v]
با توجه به این مقدمه و با فرض پذیرش این روایت؛ امام حسین(ع) با آنکه خبر از شهادت خود در کربلا داشتند[vi]، اما این اسب و یا افرادی که از آنان نام منطقه را جویا شده بود، در تطبیق این سرزمین با کربلایی در دانش غیبی حضرتشان بود، واسطه شدند. همانطور که هدهد حضرت سلیمان(ع) را برای یافتن آب، به محل آن راهنمایى کرد.[vii]
بنابر تحقیق و جستوجو؛ چنین نقلی در منابع متقدم نیافتیم، مگر در کتاب روضة الشهداء کاشفی سبزواری(متوفای 910ق)[i] که عبارتشان چنین است: «اسب امام حسین(ع) به زمین هولناک رسیده بایستاد، و هر چند امام تازیانه میزد گام از گام بر نمیداشت. امام حسین پرسید که هیچکس مىداند این چه زمین است؟ یکى گفت، این را ارض ماریه گویند، آنحضرت گفت: شاید نام دیگر داشته باشد، گفتند: آرى، این موضع را کربلا خوانند. امام حسین گفت: الله اکبر ارض کرب و بلا و سفک الدّماء این زمین کرب و بلا است و این جاى ریختن خونهاى ما است. اینجا محطّ رجال آل عبا است».[ii] در این نقل سخنی از تعویض اسب نیامده است.
اما در بعضی از کتابهای متأخر با اضافاتی اینگونه نقل شده است که امام(ع) اسب را تعویض کردند: امام حسین(ع) با سپاهش رهسپار شدند تا به دشت کربلا رسیدند. ناگهان اسب امام(ع) ایستاد و امام(ع) از آن پیاده شد و بر اسب دیگرى سوار شد. آن نیز حرکت نکرد. هفت اسب عوض کرد، ولى هیچکدام حتّى یک گام جلوتر نرفتند. امام(ع) چون این امر شگفت را دید پرسید: «نام این سرزمین چیست»؟ گفتند: غاضریّه. فرمود: «آیا نام دیگرى دارد»؟ گفتند: نینوا. فرمود: «نام دیگرى»؟ گفتند: ساحل فرات. باز پرسید: «نام دیگرى دارد»؟ گفتند: کربلا. امام(ع) آهى کشید و فرمود: «دشت اندوه و بلا!» سپس فرمود: «از اینجا کوچ نکنید که به خدا سوگند اینجا خوابگاه شتران ما و جاى ریختن خونهاى ما و هتک حریم ما و محلّ شهادت مردان ما و ذبح کودکان ما است. به خدا سوگند! همینجا قبرهاى ما را زیارت کنند و جدّم رسول خدا به این تربت نویدم داده است و در فرموده او خلاف نیست».[iii]
بخش اول این روایت که ایستادن اسب هنگام ورود به کربلا باشد، تنها در روضة الشهداء و نیز برخی کتابهای متأخر نقل شده است، اما بخش دوم روایت که پرسیدن از نام سرزمین باشد و نیز خبر دادن شهادت امام حسین(ع) در منابع متقدم و معتبرتر آمده است.[iv]
ب. علم امام حسین(ع)
پرسش دوم در واقع به بحث از علم غیب امامان معصوم(ع) برمیگردد؛ به طور خلاصه باید گفت:
علم ائمه اطهار(ع) به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) علم عرضى و حصولى (دریافت از خداوند) و برگرفته از إذن و اجازه خداوند و محدود به آن مقدارى است که خداوند ایشان را بر آن مطلع میگرداند نه بیشتر. از طرف دیگر، این علم غیبى بدین معنا نیست که هیچ امرى بر آنها پوشیده نباشد. به دیگر سخن؛ ائمه(ع) ممکن است بالفعل، بسیاری از اسرار غیبی را ندانند، ولی هنگامی که خدا اراده کند آگاه میشوند و یا هنگامی که خودشان اراده کنند با اذن و رضای پروردگار از علوم غیبی مطلع میگردند.[v]
با توجه به این مقدمه و با فرض پذیرش این روایت؛ امام حسین(ع) با آنکه خبر از شهادت خود در کربلا داشتند[vi]، اما این اسب و یا افرادی که از آنان نام منطقه را جویا شده بود، در تطبیق این سرزمین با کربلایی در دانش غیبی حضرتشان بود، واسطه شدند. همانطور که هدهد حضرت سلیمان(ع) را برای یافتن آب، به محل آن راهنمایى کرد.[vii]
[i]. درباره میزان اعتبار این کتاب ر. ک: «ملا حسین کاشفی و کتاب روضة الشهداء»، سؤال 60903.
[ii]. کاشفى سبزوارى، ملا حسین، روضة الشهداء، ص 325، قم، نوید اسلام، چاپ سوم، 1382ش.
[iii]. قندوزی (م 1294ق)، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج 3، ص 63، قم، اسوه، چاپ دوم، 1422ق؛ مقرم(م 1391ق)، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع)، ص 197 – 198، بیروت، منشورات مؤسسة الخَرسان للمطبوعات، 1426ق.
[iv]. ر. ک: سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 80 – 81، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش؛ ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 80 – 81، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص 334، قم، انوار الهدی، چاپ دوم، 1423ق.