کد سایت
fa75392
کد بایگانی
92100
نمایه
حقیقت مرگ
طبقه بندی موضوعی
حقانیت مرگ
خلاصه پرسش
کسانی که به کما رفتهاند، بیماری آلزایمر دارند و ... آیا دچار سکرات موت شده و مردنشان را درک میکنند؟
پرسش
کسانی که با بیماری آلزایمر و پیر از دنیا میروند برای آنها چه اتفاقی میافتد؟ میتوانند مردنشان را درک کنند؟ اگر نه، پس چگونه باید درک کنند و از دنیای مادی بیرون بروند؟
پاسخ اجمالی
مرگ از امور شگفتآور و از اسرار آمیزترین حقایق جهان است؛ حقیقت مرگ برای ما معلوم نیست؛ زیرا آنچه ما از مرگ میدانیم یا از مقدمات آن است؛ مانند: تصادف، سکته، غرق و ... یا از آثار آن است؛ مانند: از بین رفتن علائم حیاتی.[1]
اینکه در تعریف مرگ گفته شده که زمانی که قلب از تپیدن باز میایستد فرد از نظر بیولوژیک مرده است. قلب خون را پمپ نمیکند و از همان زمان است که بین 3 تا 7 دقیقه طول میکشد که مرگ کلینیکی اتفاق میافتد که همان مردن سلولها بر اثر کمبود اکسیژن است.[2] این تعریف ناظر به بیان مقدمات مرگ و یا بیان آثار آن میباشد، اما به نظر میرسد حقیقت مرگ از امور مادی نیست؛ در نتیجه نمیتوان آنرا با ابزار عادی درک کرد و با مسائل مادی قیاس نمود. به تعبیر روایات اهلبیت(ع) حقیقت مرگ از امور آخرت و ماوراء طبیعی است. امام علی(ع) میفرماید: «مرگ درب ورودی آخرت است».[3] و یا «هنگامی که آخرین روز دنیا و اولین روز آخرت فرا میرسد، مال، فرزند و عمل برای او مجسم میشوند و او با آنها به گفتوگو میپردازد».[4]
امام صادق(ع) نیز پس از بیان چگونگی آفرینش انسان میفرماید: «در خلقت انسان مواد دنیا[جسم] و مواد آخرت[روح] بهم آمیخته شد، و چون خدا این دو را با هم ترکیب کرد (به ناچار) زمین جایگاه زندگى بشر شد؛ زیرا عنصر آسمانى [روح] او تنزل کرده است؛ و آنگاه که خداوند این دو عنصر را از هم جدا سازد؛ یعنى مرگ فرا رسد باز ماده آخرتی[روح] به آسمان بازگردد، پس زندگى در زمین است و مرگ در آسمان».[5]
در هر صورت بسیاری از مطالبی که در روایات در مورد مرگ بیان شده، با معیارهای مادی سازگار نیست.
بنابراین از آنجا که حقیقت مرگ، حقیقتی غیر مادی است، تفاوت شرایط مادی انسانها نمیتواند تأثیری در آن بگذارد، در نتیجه به نظر میرسد مرگ بیماران آلزایمری، کسانی که در حالت بیهوشی(کما) به سر میبرند و پیران، نباید با مردن دیگران تفاوتی داشته باشد.
اینکه در تعریف مرگ گفته شده که زمانی که قلب از تپیدن باز میایستد فرد از نظر بیولوژیک مرده است. قلب خون را پمپ نمیکند و از همان زمان است که بین 3 تا 7 دقیقه طول میکشد که مرگ کلینیکی اتفاق میافتد که همان مردن سلولها بر اثر کمبود اکسیژن است.[2] این تعریف ناظر به بیان مقدمات مرگ و یا بیان آثار آن میباشد، اما به نظر میرسد حقیقت مرگ از امور مادی نیست؛ در نتیجه نمیتوان آنرا با ابزار عادی درک کرد و با مسائل مادی قیاس نمود. به تعبیر روایات اهلبیت(ع) حقیقت مرگ از امور آخرت و ماوراء طبیعی است. امام علی(ع) میفرماید: «مرگ درب ورودی آخرت است».[3] و یا «هنگامی که آخرین روز دنیا و اولین روز آخرت فرا میرسد، مال، فرزند و عمل برای او مجسم میشوند و او با آنها به گفتوگو میپردازد».[4]
امام صادق(ع) نیز پس از بیان چگونگی آفرینش انسان میفرماید: «در خلقت انسان مواد دنیا[جسم] و مواد آخرت[روح] بهم آمیخته شد، و چون خدا این دو را با هم ترکیب کرد (به ناچار) زمین جایگاه زندگى بشر شد؛ زیرا عنصر آسمانى [روح] او تنزل کرده است؛ و آنگاه که خداوند این دو عنصر را از هم جدا سازد؛ یعنى مرگ فرا رسد باز ماده آخرتی[روح] به آسمان بازگردد، پس زندگى در زمین است و مرگ در آسمان».[5]
در هر صورت بسیاری از مطالبی که در روایات در مورد مرگ بیان شده، با معیارهای مادی سازگار نیست.
بنابراین از آنجا که حقیقت مرگ، حقیقتی غیر مادی است، تفاوت شرایط مادی انسانها نمیتواند تأثیری در آن بگذارد، در نتیجه به نظر میرسد مرگ بیماران آلزایمری، کسانی که در حالت بیهوشی(کما) به سر میبرند و پیران، نباید با مردن دیگران تفاوتی داشته باشد.
[1]. علایم حیاتی علایمی هستند که نشانه وجود حیات در شخص میباشند و شامل این موارد هستند: 1. نبض، 2. تنفس، 3. فشارخون، 4. درجه حرارت بدن.
[2]. http://www.hamshahrionline.ir/details/74142
[3]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم (مجموعة من کلمات و حکم الإمام علی علیه السلام)، ص 29، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[4]. قال أمیر المؤمنین علیه السلام: «ان أبن آدم إذا کان فی آخر یوم من أیام الدنیا و أول یوم من أیام الاخرة مثل له ما له و ولده و عمله، فیلتفت الى عمله فیقول: و الله انى کنت فیک لزاهد؛ و ان کنت على لثقیلان، فما ذا عندک؟ فیقول: أنا قرینک فی قبرک و یوم نشرک حتى أعرض أنا و أنت على ربک قال: فان کان الله ولیا أتاه أطیب الناس ریحا و أحسنهم منظرا و أحسنهم ریاشا، فیقول: أبشر بروح و رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ، و مقدمک خیر مقدم، فیقول له: من أنت؟ فیقول: أنا عملک الصالح ارتحل من الدنیا الى الجنة...». العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 228، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[5]. «فَهَکَذَا الْإِنْسَانُ خُلِقَ مِنْ شَأْنِ الدُّنْیَا وَ شَأْنِ الْآخِرَةِ فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ بَیْنَهُمَا صَارَتْ حَیَاتُهُ فِی الْأَرْضِ لِأَنَّهُ نَزَلَ مِنْ شَأْنِ السَّمَاءِ إِلَى الدُّنْیَا فَإِذَا فَرَّقَ اللَّهُ بَیْنَهُمَا صَارَتْ تِلْکَ الْفُرْقَةُ الْمَوْتَ یُرَدُّ شَأْنُ الْآخِرَةِ إِلَى السَّمَاءِ فَالْحَیَاةُ فِی الْأَرْضِ وَ الْمَوْتُ فِی السَّمَاءِ». ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول، ترجمه، حسن زاده، صادق، ص 643، قم، آل علیّ علیه السلام، چاپ اول، 1382ش.