کد سایت
fa76675
کد بایگانی
93802
نمایه
عصمت عقل
خلاصه پرسش
آیا عقل که پیامبری درونی نام گرفته نیز از مقام عصمت برخوردار است؟! اگرنه پس چگونه میتوانیم به حکم آن عمل کنیم؟
پرسش
1. آیا عقل معصوم است؟! 2. اگر چنین باشد پس این گمراهیها و خطاهای انسان از چیست؟ 3. ناقص العقل چیست؟ عقل سلیم چیست؟ مگر عقل مریض هم میشود که سالم و غیر سالم داشته باشد؟ 4. آیا عقل میزان ندارد؟ یعنی کسی عقلش بیشتر باشد؟ این میزان به چیست؟ مگر تقوا بستر و نیاز اولیه و واجب برای وجود و رشد عقل نیست؟ مگر تقوا برای عقل بشر مثل آب برای حیات ماهی نیست؟
پاسخ اجمالی
در مورد مقدار، میزان، اعتبار و حجیت عقل، نظریات مختلفی ارائه شده است، اما آنچه در میان محققان اسلامی روشن و مبرهن است، این است که عقل و برهان عقلی، حجت و معتبر است.[1] به تعبیر برخی از فیلسوفان مسلمان، عقل و برهان عقلی معصوم است،[2] و برهان عقلی، مانند دلیل معتبر نقلی، از الهامات الهی است که در ظرف اندیشهٴ بشر تجلّی یافته است. بنابراین، دلیل عقلی همتای دلیل نقلی حجت خدا و نیز الهام الهی است.[3]
برای این مطلب میتوان چنین استدلال کرد: اگر عقل و برهان عقلی را حجت و معصوم ندانیم، منتهی به سوفسطائیگری و شکاکیت خواهیم شد؛ زیرا منابع ادراکی انسان عبارتاند از:
1 . حواس ظاهری و باطنی؛ 2. نیروی عقل؛ 3. وحی و الهام.
حجیت وحی، متوقف بر اثبات وجود خداوند و اثبات نبوت است؛ در حالیکه وجود خداوند و نبوت انبیا به واسطهی عقل اثبات میشود و اثبات وجود خداوند یا نبوت انبیا از راه ادلهی درون دینی و نقلی مستلزم دور و محال است. بنابراین تنها منبع ادراکی انسان که حجیت ذاتی دارد و حجیت بقیه منابع ادراکی انسان را تأمین میکند عقل است.
اما حواس انسان نمیتوانند به صورت مطلق معتبر باشند؛ زیرا خطای حس و اشتباهکردن حواس ظاهری و باطنی روشن است و بر کسی مخفی نیست.
در این راستا توجه به نکات زیر حائز اهمیت است.
1. بین اعتبار عقل و بین ملاحظاتِ عاقل باید فرق گذاشت؛ زیرا عقل و برهان عقلی معصوم است، ولی عاقلانی مانند حکیمان، متکلمان، فقیهان و ... معصوم نیستند؛ زیرا مقصود از عقلی که حجیت ذاتی دارد، عقل ناب و سره است که گونه آغشته به وهم، خیالات و مغالطات نیست؛ بنابراین اگر کسی با یافتههای «وهم» یا «استقرای ناقص» یا «تمثیل منطقی» یا انحای مغالطه به سراغ فهم مطلبی برود، دچار گمراهی میشود و به واقعیت نمیرسد. نتیجه اینکه در صورت عدم تطبیق اصلى از اصول عقلى با حقایق دینى، یا مقدمات و ضوابط منطقى برهان و استدلال عقلى مراعات نشده و یا برداشت ما از گزاره دینى، ناروا و آغشته به وهم بوده است.
2. بسیاری از واقعیات اسلام با عقل قابل تحلیل و تبیین نیست؛ زیرا بعضی از احکام و مسائل، فوق عقل میباشند و عقل گرچه مخالفتی با آنها ندارد، اما به کنه آنها نیز نمیرسد و نمیتواند آنها را فهم کند، مثل مناطات احکام و یا مباحث مربوط به جزئیات معاد.
بنابراین در پاسخ کسی که بگوید: آیا از همه مسائل کلی و جزئی دین میتوان دفاع عقلانی کرد، باید گفت: عقل براى شناخت دین لازم است، ولى کافى نیست؛ از اینرو از جزئیات دین نمیتوان با عقل حمایت کرد؛ زیرا جزئیات در حیطه برهان عقلى قرار نمیگیرند، چه جزئیات طبیعت باشد و چه جزئیات شریعت. به بیان دیگر، جزئیات اعم از علمى، عینى، حقیقى و اعتبارى در دسترس برهان عقلى نیستند و چیزى که در دسترس عقل نباشد تحلیل و توجیه عقلانى ندارد، اما در کلیّات و خطوط کلى طبیعت و شریعت، تحلیل عقلانى راه مییابد.
توضیح آنکه، عقل چون خود را در بسیارى از امور عاجز و ناتوان میداند، به وحى نیازمند است. منطق عقل این است که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم.[4]
3. در مورد معیار و میزان برای عقل، باید گفت عقل در دو حوزه دارای فعالیت است: یکی، در حوزه نظر و اندیشه؛ و دیگری حوزه عمل و رفتار. ملاک و میزان عقل در حوزه نظر - حوزهی بود و نبود اشیا - برهان عقلی و قیاس منطقی است.[5] معیار و ملاک عقل در حوزه عمل تطبیق قضایای اخلاقی و با حسن و قبح ذاتی است.[6]
برای این مطلب میتوان چنین استدلال کرد: اگر عقل و برهان عقلی را حجت و معصوم ندانیم، منتهی به سوفسطائیگری و شکاکیت خواهیم شد؛ زیرا منابع ادراکی انسان عبارتاند از:
1 . حواس ظاهری و باطنی؛ 2. نیروی عقل؛ 3. وحی و الهام.
حجیت وحی، متوقف بر اثبات وجود خداوند و اثبات نبوت است؛ در حالیکه وجود خداوند و نبوت انبیا به واسطهی عقل اثبات میشود و اثبات وجود خداوند یا نبوت انبیا از راه ادلهی درون دینی و نقلی مستلزم دور و محال است. بنابراین تنها منبع ادراکی انسان که حجیت ذاتی دارد و حجیت بقیه منابع ادراکی انسان را تأمین میکند عقل است.
اما حواس انسان نمیتوانند به صورت مطلق معتبر باشند؛ زیرا خطای حس و اشتباهکردن حواس ظاهری و باطنی روشن است و بر کسی مخفی نیست.
در این راستا توجه به نکات زیر حائز اهمیت است.
1. بین اعتبار عقل و بین ملاحظاتِ عاقل باید فرق گذاشت؛ زیرا عقل و برهان عقلی معصوم است، ولی عاقلانی مانند حکیمان، متکلمان، فقیهان و ... معصوم نیستند؛ زیرا مقصود از عقلی که حجیت ذاتی دارد، عقل ناب و سره است که گونه آغشته به وهم، خیالات و مغالطات نیست؛ بنابراین اگر کسی با یافتههای «وهم» یا «استقرای ناقص» یا «تمثیل منطقی» یا انحای مغالطه به سراغ فهم مطلبی برود، دچار گمراهی میشود و به واقعیت نمیرسد. نتیجه اینکه در صورت عدم تطبیق اصلى از اصول عقلى با حقایق دینى، یا مقدمات و ضوابط منطقى برهان و استدلال عقلى مراعات نشده و یا برداشت ما از گزاره دینى، ناروا و آغشته به وهم بوده است.
2. بسیاری از واقعیات اسلام با عقل قابل تحلیل و تبیین نیست؛ زیرا بعضی از احکام و مسائل، فوق عقل میباشند و عقل گرچه مخالفتی با آنها ندارد، اما به کنه آنها نیز نمیرسد و نمیتواند آنها را فهم کند، مثل مناطات احکام و یا مباحث مربوط به جزئیات معاد.
بنابراین در پاسخ کسی که بگوید: آیا از همه مسائل کلی و جزئی دین میتوان دفاع عقلانی کرد، باید گفت: عقل براى شناخت دین لازم است، ولى کافى نیست؛ از اینرو از جزئیات دین نمیتوان با عقل حمایت کرد؛ زیرا جزئیات در حیطه برهان عقلى قرار نمیگیرند، چه جزئیات طبیعت باشد و چه جزئیات شریعت. به بیان دیگر، جزئیات اعم از علمى، عینى، حقیقى و اعتبارى در دسترس برهان عقلى نیستند و چیزى که در دسترس عقل نباشد تحلیل و توجیه عقلانى ندارد، اما در کلیّات و خطوط کلى طبیعت و شریعت، تحلیل عقلانى راه مییابد.
توضیح آنکه، عقل چون خود را در بسیارى از امور عاجز و ناتوان میداند، به وحى نیازمند است. منطق عقل این است که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم.[4]
3. در مورد معیار و میزان برای عقل، باید گفت عقل در دو حوزه دارای فعالیت است: یکی، در حوزه نظر و اندیشه؛ و دیگری حوزه عمل و رفتار. ملاک و میزان عقل در حوزه نظر - حوزهی بود و نبود اشیا - برهان عقلی و قیاس منطقی است.[5] معیار و ملاک عقل در حوزه عمل تطبیق قضایای اخلاقی و با حسن و قبح ذاتی است.[6]