کد سایت
fa83267
کد بایگانی
101180
نمایه
نقشه ترور پیامبر(ص) توسط برخی از صحابه
طبقه بندی موضوعی
تاریخ,جنگهای پیامبر ص,آنچه شیعه پاسخ گوی آن نیست
خلاصه پرسش
آیا برخی از صحابه در جریان یکی از نبردها و غزوات پیامبر اسلام(ص)، قصد ترور حضرتشان را داشتند؟!
پرسش
در برگشت یکی از غزوات، چند نفر از صحابی میخواستند پیامبر خدا(ص) را ترور کنند. آیا این جریان درست است؟
پاسخ اجمالی
غیر از نقشه مشرکان برای ترور پیامبر اسلام(ص) در شهر مکه، ماجرای نقشه ترور حضرتشان هنگام بازگشت از نبرد تبوک نیز در منابع تاریخی[1] و تفسیری[2] گزارش شده و تعداد زیادی از مفسران معتقدند که آیه 48 سوره توبه[3] نیز در همین زمینه نازل شده است.[4]
بر اساس تعریف موسعی که از صحابه شده و شامل هر فرد به ظاهر مسلمانی نیز میشود که زمان پیامبر(ص) را درک کرده است، باید گفت که آنانی که تصمیم به ترور داشتند، از صحابه بودند.
خلاصه ماجرا - به نقل از منابع اهل سنت- چنین است:
گروهی از افراد به ظاهر مسلمان هنگام بازگشت رسول خدا(ص) از غزوه تبوک به سوی مدینه، در یکی از گردنههای بین راه با صورتهای پوشیده و در مسیر گذرگاه حضرتشان کمین کردند تا به هنگام عبور ایشان در تاریکی شب شترشان را رَم داده و به دنبال آن، حضرت از بالای کوه به درّه پرت شوند؛ ولی خدای تعالی پیامبرش را از توطئه طراحی شده آگاه ساخت. حضرت برای مقابله با نقشهای که آنان داشتند، مهار شتر خویش را به «عمار بن یاسر» داده و به حذیفه هم دستور دادند تا از پشت سر، مراقب شتر بوده تا کاملاً در کنترل باشد؛ به سپاهیان هم دستور دادند، پایین عقبه بروند تا منافقان نتوانند در میان آنها پنهان شده و نقشه خود را عملی سازند؛ هنگامی که پیامبر(ص) از آن راه میگذشت، در تاریکی شب صدای آمدن گروهی را از پشت سر خود شنید، آنها را یکبهیک به نام صدا زد و پرده از راز آنها برداشت؛ آنها که صورت خود را پوشانده بودند، غافلگیر شده و دچار سرگردانی شدند. پیامبر با خشم به آنها نهیب زد و به حذیفه فرمود تا آنها را دور کند. منافقان چون فهمیدند پیامبر از نقشه آنان آگاه شده است، با شتاب خود را در میان سپاه اسلام انداختند؛ ولی حذیفه آنها را از نشانههای شترانشان شناخت.[5]
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که:
در برخی از نقلها چنین آمده است که؛ حذیفه به رسول خدا(ص) گفت: «آنها را نزدتان بیاورم تا به سزای اعمالشان برسانی». پیامبر(ص) فرمودند: «دوست ندارم بگویند که محمد، اصحاب و یاران خود را کشت».[6]
همچنین گزارش شده که پیامبر(ص) خطاب به حذیفه فرمود: «خداوند مرا به نام و نام پدر توطئهگران آگاه ساخته و اگر او بخواهد، در روشنایی صبح، نامشان را به همه خواهم گفت».[7]
و نیز بر اساس برخی گزارشها پیامبر اکرم(ص)، نام این منافقان را به حذیفه گفت و از او خواست تا آن را فاش نکند.[8]
با مراجعه به ذیل آیه 48 سوره توبه در کتابهای تفسیری فریقین نیز میتوان اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست آورد.
بر اساس تعریف موسعی که از صحابه شده و شامل هر فرد به ظاهر مسلمانی نیز میشود که زمان پیامبر(ص) را درک کرده است، باید گفت که آنانی که تصمیم به ترور داشتند، از صحابه بودند.
خلاصه ماجرا - به نقل از منابع اهل سنت- چنین است:
گروهی از افراد به ظاهر مسلمان هنگام بازگشت رسول خدا(ص) از غزوه تبوک به سوی مدینه، در یکی از گردنههای بین راه با صورتهای پوشیده و در مسیر گذرگاه حضرتشان کمین کردند تا به هنگام عبور ایشان در تاریکی شب شترشان را رَم داده و به دنبال آن، حضرت از بالای کوه به درّه پرت شوند؛ ولی خدای تعالی پیامبرش را از توطئه طراحی شده آگاه ساخت. حضرت برای مقابله با نقشهای که آنان داشتند، مهار شتر خویش را به «عمار بن یاسر» داده و به حذیفه هم دستور دادند تا از پشت سر، مراقب شتر بوده تا کاملاً در کنترل باشد؛ به سپاهیان هم دستور دادند، پایین عقبه بروند تا منافقان نتوانند در میان آنها پنهان شده و نقشه خود را عملی سازند؛ هنگامی که پیامبر(ص) از آن راه میگذشت، در تاریکی شب صدای آمدن گروهی را از پشت سر خود شنید، آنها را یکبهیک به نام صدا زد و پرده از راز آنها برداشت؛ آنها که صورت خود را پوشانده بودند، غافلگیر شده و دچار سرگردانی شدند. پیامبر با خشم به آنها نهیب زد و به حذیفه فرمود تا آنها را دور کند. منافقان چون فهمیدند پیامبر از نقشه آنان آگاه شده است، با شتاب خود را در میان سپاه اسلام انداختند؛ ولی حذیفه آنها را از نشانههای شترانشان شناخت.[5]
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که:
در برخی از نقلها چنین آمده است که؛ حذیفه به رسول خدا(ص) گفت: «آنها را نزدتان بیاورم تا به سزای اعمالشان برسانی». پیامبر(ص) فرمودند: «دوست ندارم بگویند که محمد، اصحاب و یاران خود را کشت».[6]
همچنین گزارش شده که پیامبر(ص) خطاب به حذیفه فرمود: «خداوند مرا به نام و نام پدر توطئهگران آگاه ساخته و اگر او بخواهد، در روشنایی صبح، نامشان را به همه خواهم گفت».[7]
و نیز بر اساس برخی گزارشها پیامبر اکرم(ص)، نام این منافقان را به حذیفه گفت و از او خواست تا آن را فاش نکند.[8]
با مراجعه به ذیل آیه 48 سوره توبه در کتابهای تفسیری فریقین نیز میتوان اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست آورد.
[1]. بیهقى، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، ج 5، ص 256، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ ابن کثیر دمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 5، ص 18 – 19، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ صالحى شامى، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیر العباد، ج 10، ص 262، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[2]. ثعلبى نیشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 5، ص 64، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ بغوى، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 365، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چاپ اول، 1420ق.
[3]. «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللهِ وَ هُمْ کارِهُونَ»؛ آنها پیش از این [نیز] در پى فتنهانگیزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند [و به هم ریختند] تا آنکه حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت [و پیروز شدید]، در حالى که آنها کراهت داشتند.
[4]. نک: رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 16، ص 65، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 5، ص 304، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 157، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[5]. نک: دلائلالنبوة، ج 5، ص 256؛ البدایة و النهایة، ج 5، ص 19؛ سبل الهدى، ج 10، ص 262.
[6]. البدایة و النهایة، ج 5، ص 19.
[7]. دلائل النبوة،ج 5، ص 257 – 258.
[8]. نک: سبل الهدى، ج 10، ص 262 – 263؛ أبو زهرة، محمد، خاتم النبیین(ص)، ج 3، ص 968، قاهره، دار الفکر، 1425ق.