کد سایت
fa84754
کد بایگانی
102452
نمایه
ضد نداشتن خدا
طبقه بندی موضوعی
توحید در صفات,صفات فعلیه
برچسب
خدا|ضد|صفات سلبیه
خلاصه پرسش
چرا خدای متعال ضد ندارد؟
پرسش
چرا خداوند ضد ندارد؟
پاسخ اجمالی
یکی از صفات سلبیه خداوند این است که ضدّ ندارد. حکیمان معتقدند واجب الوجود بالذات بودن خداوند، مقتضی این است که خداوند ضد نداشته باشد.[1]
ضدّ به دو معنا استعمال میشود:
1. گاهى ضدّ به همان معناى مشهور منطقى به کار میرود که: «الضدان امران وجودیان لا یجتمعان فى موضوع واحد».[2] به بیان دیگر، ضدان عبارتاند از: دو امرى که چون به یک موضوع یا محل عارض شده و حلول کنند، یکى دیگرى را نابود میسازد و هرگز مجتمع در وجود نخواهند بود؛ مانند سیاهى و سفیدى در جسم واحد که محال است در آن واحد، یک جسم هم سیاه و هم سفید باشد. حال ضدّ به این معنا براى واجب الوجود متصور نیست؛ زیرا خداوند در محل و موضوعى حلول نمیکند.
2. و گاهى ضد بر دو چیزی اطلاق میشود که با یکدیگر هم قوه، هم توان و هماورد هستند، و هر کدام دیگرى را از تأثیر گذاردن منع میکند؛ مثلاً در یک سالن بزرگ اگر دو عامل باشد، یکى حرارتزا و گرما آفرین، و دیگرى برودتزا و سرما آفرین و نیروى تعبیه شده در هر دو مساوى باشد میگوئیم: این دو ضدّ هماند، یعنى هر یک مانع است از اینکه دیگرى تأثیر گذارده و حرارت ایجاد کند و یا برودت بیافریند. حال خداوند به این معنا هم ضد ندارد؛ یعنى موجودى در هستى نیست که هماورد ذات حق باشد و او را از تأثیر و ایجادگرى بازدارد؛ چون در مباحث توحیدی اثبات شده است که اولاً: برای خداوند شریکی نیست. و ثانیاً: ثابت شد که خداوند مثل ندارد. بنابراین خداوند ضد به این معنا نیز ندارد.
نکته: فرق ما بین دو معناى مذکور ضد: ضدان به معناى اوّل تمانع وجودى دارند؛ یعنى هر کدام مانع مىشود از وجود دیگرى، ولى ضدان به معناى دوم تمانع در تأثیر دارند نه در اصل وجود.[3]
امام علی(ع) ضد نداشتن خداوند را از راه ایجاد ضدیت میان اشیاء اثبات کرده، و میفرماید: «خدائى که خود میان اشیاء تضاد ایجاد نموده است، ضدى ندارد».[4]
یعنی خداوند خالق ضدیت است و ضدیت را در مخلوقات و موجوداتی که در عرض هم هستند و در یک ماهیت نوعی یا جنسی مشترک هستند قرار داده است؛ بنابراین تصور ندارد خالق ضدیت خود را دارای ضد باشد؛ زیرا که مخلوق و مقهور او است و چیزی که مخلوق، مقهور و محکوم است چگونه میتواند بر حاکم و قاهر خود، حاکم و قاهر گردد.
ضدّ به دو معنا استعمال میشود:
1. گاهى ضدّ به همان معناى مشهور منطقى به کار میرود که: «الضدان امران وجودیان لا یجتمعان فى موضوع واحد».[2] به بیان دیگر، ضدان عبارتاند از: دو امرى که چون به یک موضوع یا محل عارض شده و حلول کنند، یکى دیگرى را نابود میسازد و هرگز مجتمع در وجود نخواهند بود؛ مانند سیاهى و سفیدى در جسم واحد که محال است در آن واحد، یک جسم هم سیاه و هم سفید باشد. حال ضدّ به این معنا براى واجب الوجود متصور نیست؛ زیرا خداوند در محل و موضوعى حلول نمیکند.
2. و گاهى ضد بر دو چیزی اطلاق میشود که با یکدیگر هم قوه، هم توان و هماورد هستند، و هر کدام دیگرى را از تأثیر گذاردن منع میکند؛ مثلاً در یک سالن بزرگ اگر دو عامل باشد، یکى حرارتزا و گرما آفرین، و دیگرى برودتزا و سرما آفرین و نیروى تعبیه شده در هر دو مساوى باشد میگوئیم: این دو ضدّ هماند، یعنى هر یک مانع است از اینکه دیگرى تأثیر گذارده و حرارت ایجاد کند و یا برودت بیافریند. حال خداوند به این معنا هم ضد ندارد؛ یعنى موجودى در هستى نیست که هماورد ذات حق باشد و او را از تأثیر و ایجادگرى بازدارد؛ چون در مباحث توحیدی اثبات شده است که اولاً: برای خداوند شریکی نیست. و ثانیاً: ثابت شد که خداوند مثل ندارد. بنابراین خداوند ضد به این معنا نیز ندارد.
نکته: فرق ما بین دو معناى مذکور ضد: ضدان به معناى اوّل تمانع وجودى دارند؛ یعنى هر کدام مانع مىشود از وجود دیگرى، ولى ضدان به معناى دوم تمانع در تأثیر دارند نه در اصل وجود.[3]
امام علی(ع) ضد نداشتن خداوند را از راه ایجاد ضدیت میان اشیاء اثبات کرده، و میفرماید: «خدائى که خود میان اشیاء تضاد ایجاد نموده است، ضدى ندارد».[4]
یعنی خداوند خالق ضدیت است و ضدیت را در مخلوقات و موجوداتی که در عرض هم هستند و در یک ماهیت نوعی یا جنسی مشترک هستند قرار داده است؛ بنابراین تصور ندارد خالق ضدیت خود را دارای ضد باشد؛ زیرا که مخلوق و مقهور او است و چیزی که مخلوق، مقهور و محکوم است چگونه میتواند بر حاکم و قاهر خود، حاکم و قاهر گردد.
[1]. «فإن وجوب الوجود یقتضی نفی الضد لأن الضد یقال بحسب المشهور على ما یتعاقب غیره من الذوات على المحل أو الموضوع مع التنافی بینهما و واجب الوجود یستحیل علیه الحلول فلا ضد له بهذا المعنى، و یطلق أیضا على مساو فی القوة ممانع و قد بینا أنه تعالى لا مثل له فلا مشارک له تعالى فی القوة». علامه حلى، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تعلیقات، حسنزاده آملى، ص 292، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ چهارم، 1413ق.
[2]. ر. ک: 82955.
[3]. ر. ک: محمدى، علی، شرح کشف المراد، ص 151، 152، قم، دار الفکر، چاپ چهارم، 1378ش.
[4]. «بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَه». ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول ص، ص 64، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق، 1363ش؛ شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خ 186، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.