نخست باید گفت؛ در یک جملهی صحیح و معنادار، باید هر کلمه و جمله دارای نقش و جایگاهی باشد که بر اساس آن معنای دقیق سخن به دست آید؛ اما اگر مراد از نقش، تنها جایگاههای متغیری باشد که بر حسب عوامل موجود و چینش کلمات باید به آنها پیبرد، باید بگوییم در زبان عربی تنها اسمها میتوانند دارای نقش و جایگاه شوند؛ چرا که این اسمها هستند که عوامل مختلفی مانند عوامل رفعی، نصبی و جری بر سر آنها درآمده و با مقایسه هر اسمی با عامل مرتبط، نقش آن در جمله مشخص میشود؛ اما فعلها و حرفها نقشپذیر نیستند. و با آنکه عوامل نصب و جزم بر سر فعل وارد میشود، ولی هیچ نقشی به آنها نمیدهند؛ زیرا افعال همیشه عامل بوده و تعیینکننده نقش، اسمها در جمله میباشند (فاعل، مفعول به، حال و...).
برخی از حروف نیز عامل بوده و برای دیگر اجزای جمله تعیین نقش میکنند؛ اما حروف غیر عاملی نیز وجود دارند که نه نقشی میپذیرند و نه تعیین نقش میکنند.
در ضمن، برخی عنوانها – مانند مضاف بودن - که برای اسمها اعلام میشود، در واقع، نقش محسوب نمیشود؛ زیرا اسمی که مضاف قرار میگیرد، خود در جمله، دارای نقش مستقلی - مانند فاعل، مفعول و ... – میباشد، اما مضاف الیه نقش است.
از جهتی دیگر، با آنکه برخی جملهها دارای نقش نیستند؛ اما برخی جملات دارای نقش نیز مشاهده میشود، مانند جملاتی که مقول قول قرار میگیرند، که نقش مفعول را برای فعلی از ماده «قول» ایفا میکنند.
در این صورت، افعال نه به صورت مستقل؛ بلکه با قرار گرفتن در جملاتی که دارای نقش هستند، میتوانند بخشی از یک نقش را ایفا کنند.
اما اینکه در زبان عربی، دقیقا چند نقش داریم، باید گفت؛ نقشهای موجود در یک زبان را نمیتوان به صورت دقیق اعلام کرد؛ زیرا میان دانشمندان ادبیات در باره مواردی مانند «منصوب به نزع خافض» اختلاف نظر وجود دارد که آیا آنها نقش میباشند یا نه؟
با توجه به آنچه گفته شد، در «جار و مجرور» نمیتوان نقشی با عنوان «جار» در نظر گرفت؛ اما «مجرور بودن» را میتوان نقش به شمار آورد.
بنابر این، در عبارت «إِلَىٰ أَبِینَا»،[1] کلمه «أبی» مجرور به حرف جر بوده و «نا» که ضمیر متکلم مع الغیر است، مضافالیه میباشد.
در همین عبارت، «ابی» مضاف است؛ اما مضاف را نمیتوان نقش دانست و نقش «ابی» همان مجرور بودن است.
از جهتی دیگر «الی ابینا» متعلق به «احب» بوده و آنچه جار و مجرور به آن متعلق است، خود میتواند دارای نقشهای مختلف باشد.
[1]. یوسف، 8.