کد سایت
fa90778
کد بایگانی
107502
نمایه
نداشتن ریش(کوسه بودن)
طبقه بندی موضوعی
حدیث
خلاصه پرسش
آیا نداشتن ریش(کوسه بودن) نشانه ذات بد و ضعف اخلاقی است؟
پرسش
آیا نداشتن ریش(کوسه بودن) نشانه ذات بد و ضعف اخلاقی است؟
پاسخ اجمالی
روایتی در برخی منابع وجود دارد و نشانگر آن است که ایمان و عمل صالح در افراد کوسه کمتر یافت میشود:
از امام على(ع) نقل شده است: «در میان چهل مرد اصلع(کسی که موهاى جلوى سر او ریخته شده باشد[1])، یک نفر آدم بد نمییابى، و در میان چهل مرد کوسه یک انسان صالح نمییابى، و مرد اصلع بد نزد من از کوسه صالح محبوبتر است».[2]
اما این روایت نه از لحاظ سند مورد تأیید است؛ زیرا در سندش آمده است: «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب» که بر اساس این عبارت، راویان حدیث عبارتند از: أبو الحسن محمد بن علی بن الشاه الفقیه المروزی، أبوبکر بن عبدالله النیسابوری، أبو القاسم عبد الله بن أحمد بن عامر بن سلیمان الطائی، که همه این افراد در منابع رجالی شیعه افراد مجهول و ناشناختهای هستند و نه این روایت را از حیث محتوا میتوان پذیرفت؛ زیرا در این صورت باید جوامع بزرگی از بشریت را تنها به خاطر نداشتن طبیعی موی ریش به صورت جبری از انسانهای بدنهاد دانست.
به علاوه؛ در طرف مقابل، روایاتی نیز وجود دارند که افراد پاکی، مانند «شعیب بن صالح» که مقدّمات حضور را فراهم میکند، شخصی کوسه اعلام شده است: «شعیب بن صالح که مرد کوسه گندمگون و قامتی متوسط دارد، ... مقدمه [ظهور] حضرت مهدى(ع) است».[3]
البته شاید روایتی که از علی(ع) نقل شده، ناظر به زمان و مکان خاصی بوده است؛ همانگونه که امام صادق(ع) در توصیف افراد کوسه به سدیر فرمود: «قومى که گوشهاى آنان مانند گوشهاى موش کوچک است، لباس آنها از آهن است، و سخنشان مثل سخن شیاطین، حدقه چشمهایشان کوچک است، و همگى کممو هستند...»،[4] و لذا برخی از محققان، این مشخصات را به زمان حمله هلاکوخان مغول به عراق و انقراض دولت عباسی دانستهاند.[5]
روایت دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که مناقب ابن شهرآشوب آنرا از محاسن برقی نقل کرده، اما در کتاب محاسنی که در دسترس ما است آنرا نیافتیم:
... عمرو بن عاص از امام حسین(ع) پرسید: چگونه است که ریشهای شما پرپشتتر از ریشهای ما است و حضرت در پاسخ، این آیه از قرآن را خواند:
«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدا»؛[6] و محصولات سرزمین پاکیزه با اجازه پروردگارش میروید، اما سرزمین آلوده تنها گیاهان اندک و بیفایدهای را میرویاند.[7]
این روایت نیز با فرض پذیرش، نوعی جواب اقناعی از سوی امام حسین(ع) به عمرو عاص است که در صدد شیطنت و هوچیگری بوده، وگرنه اگر بخواهیم چنین استدلالی را به صورت یک اصل بپذیریم، افرادی مانند امام علی(ع) که در سرشان موی اندکی داشتهاند نیز مصداق آیه خواهند بود.
از امام على(ع) نقل شده است: «در میان چهل مرد اصلع(کسی که موهاى جلوى سر او ریخته شده باشد[1])، یک نفر آدم بد نمییابى، و در میان چهل مرد کوسه یک انسان صالح نمییابى، و مرد اصلع بد نزد من از کوسه صالح محبوبتر است».[2]
اما این روایت نه از لحاظ سند مورد تأیید است؛ زیرا در سندش آمده است: «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب» که بر اساس این عبارت، راویان حدیث عبارتند از: أبو الحسن محمد بن علی بن الشاه الفقیه المروزی، أبوبکر بن عبدالله النیسابوری، أبو القاسم عبد الله بن أحمد بن عامر بن سلیمان الطائی، که همه این افراد در منابع رجالی شیعه افراد مجهول و ناشناختهای هستند و نه این روایت را از حیث محتوا میتوان پذیرفت؛ زیرا در این صورت باید جوامع بزرگی از بشریت را تنها به خاطر نداشتن طبیعی موی ریش به صورت جبری از انسانهای بدنهاد دانست.
به علاوه؛ در طرف مقابل، روایاتی نیز وجود دارند که افراد پاکی، مانند «شعیب بن صالح» که مقدّمات حضور را فراهم میکند، شخصی کوسه اعلام شده است: «شعیب بن صالح که مرد کوسه گندمگون و قامتی متوسط دارد، ... مقدمه [ظهور] حضرت مهدى(ع) است».[3]
البته شاید روایتی که از علی(ع) نقل شده، ناظر به زمان و مکان خاصی بوده است؛ همانگونه که امام صادق(ع) در توصیف افراد کوسه به سدیر فرمود: «قومى که گوشهاى آنان مانند گوشهاى موش کوچک است، لباس آنها از آهن است، و سخنشان مثل سخن شیاطین، حدقه چشمهایشان کوچک است، و همگى کممو هستند...»،[4] و لذا برخی از محققان، این مشخصات را به زمان حمله هلاکوخان مغول به عراق و انقراض دولت عباسی دانستهاند.[5]
روایت دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که مناقب ابن شهرآشوب آنرا از محاسن برقی نقل کرده، اما در کتاب محاسنی که در دسترس ما است آنرا نیافتیم:
... عمرو بن عاص از امام حسین(ع) پرسید: چگونه است که ریشهای شما پرپشتتر از ریشهای ما است و حضرت در پاسخ، این آیه از قرآن را خواند:
«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدا»؛[6] و محصولات سرزمین پاکیزه با اجازه پروردگارش میروید، اما سرزمین آلوده تنها گیاهان اندک و بیفایدهای را میرویاند.[7]
این روایت نیز با فرض پذیرش، نوعی جواب اقناعی از سوی امام حسین(ع) به عمرو عاص است که در صدد شیطنت و هوچیگری بوده، وگرنه اگر بخواهیم چنین استدلالی را به صورت یک اصل بپذیریم، افرادی مانند امام علی(ع) که در سرشان موی اندکی داشتهاند نیز مصداق آیه خواهند بود.
[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 1، ص 302، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. صدوق، محمد بن على، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 45، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[3]. ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، ص 119، قم، مؤسسة صاحب الأمر(عج)، چاپ اول، 1416ق؛ نیز ر. ک: «هویت سفیانی، یمانی، خراسانی، شعیب ابن صالح و زرقاوی»، 7229؛ «خروج سید خراسانی از مشرق»، 65403.
[4]. شیخ مفید، الامالی، محقق، استاد ولی، حسین، غفاری، علی اکبر، ص 65، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق.
[5]. همان، پاورقی.
[6]. اعراف، 58.
[7]. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 167، قم، نشر علامه، چاپ اول، 1379 ق.