بیگمان شاعران شعرسرا و کاهنانی سخنسرا در دورهی جاهلیت وجود داشتند، و گرنه معاصران پیامبر اسلام(ص)، در صدد مقایسهی قرآن کریم با آن سخنان برنمیآمدند تا خداوند در پاسخ بفرماید:
«وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلیلاً ما تُؤْمِنُونَ»؛ «وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ»؛[1] و آن گفتار شاعرى نیست، اما شما کمتر ایمان میآورید. و گفتار کاهنى هم نیست، اما شما کمتر پند میگیرید.
با این وجود، از آنجا که در زمان جاهلیت، تدوین کتب تاریخی که در آن گزارشهایی از این متون وجود داشته باشد، مرسوم نبود، بیشتر گزارشهای موجود در ارتباط کاهنان و شعرای جاهلیت در سدههای بعد از اسلام نگارش شده است. البته نه این تمام آن چیزی است که از زبان آنان صادر شده و نه به تمام آن گزارشها میتوان اعتماد کرد. به هر حال آنچه از آنان وجود دارد قابل مقایسه با قرآن کریم نیست و حتی در حدی نیست که در مورد فصاحت آنان بررسی شود.
با این وجود در میان اشعار دوران جاهلیت به مطالبی اشاره میشود که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
- داستانهای تاریخی
برخی از شعرا در ضمن اشعار خود به بیان داستانهای تاریخی اشاره کردهاند؛ به عنوان نمونه امیة بن ابى صلت که یکى از شعراى مشهور عصر جاهلى است، در اشعار خود خلاصهاى از یک داستان تاریخى که از مفاخر و مآثر ایران است را به رشته نظم درآورده است. «امیه» در ابتداى اشعارش اشاره به رفتن «سیف بن ذى یزن» نزد هراکلیوس امپراطور روم و ناامید شدن او میکند. آنگاه شرحى درباره انوشیروان و ایرانیان میگوید.[2]
- مفاخر قبیلهای و خانوادگی
برخی از شعراى جاهلى در ارتباط با مفاخر قبیلهاى و خانوادگى خود شعر و نثر مسجع میسرودند.[3] به عنوان نمونه، از سلمة بن ابی حیه چنین نقل شده است:
«والارض و السماء و العقاب و الصقعاء واقعة ببقعاء لقد نفرالمجد بنی العشراء للمجد و السناء»؛[4] سوگند به زمین و آسمان، و قسم به عقاب و آفتاب، و خورشید رخشان بر بقعاء که بنی العشراء از رقیبشان در مجد و سنا برتر هستند.
همچنین ابوعقیل لبید بن ربیعه قصیدهای با این مطلع دارد:
«عفت الدیار محلها فمقامها بمنی تأبد غولها فرجامها».[5]
که مضمون و مفاد آن در مورد منزل محبوب و وصف شتر و لهو و بخشش و فخر به خود و قوم او است.
- توصیف مسکرات و شراب
برخی از شاعران به توصیف انواعی از شراب که مورد علاقه اعراب بود، میپرداختند: ابونصر منصور بن محمد در توصیف شراب این شعر را سروده است:
«و تبریة جاءتک فی ثوب فضّة بکفّ خلاسی القوام وشیق
أتت بین طعمی عنبر و سلافة بأنفاس مسک فی شعاع حریق».[6]
- توصیف زنان
در اشعار جاهلی، نمونههایی از بیپرواییهای اخلاقی در مورد زنان نیز وجود دارد:
«فمثلک حبلی قد طرقت و مرضع فألهیتها عن ذی تمائم مغیل»؛[7]
و بسا زن آبستن و شیرده مثل تو را که به سراغش رفتم و او را از پسربچهی تعویذ بستهاش به خودم مشغول داشتم!
- هجو دیگران
یکی از راههای مقابله و جنگ روانی با دشمن، هجو کردن او است، به این معنا که تا جایى که با شعر و نثر علیه او میسرودند تا جایگاه او را متزلزل و یا موجب تضعیف روحیه او و یارانش شود.
کعب بن زهیر، به هجو رسول خدا(ص) میپرداخت تا این که از سوی آنحضرت(ص) مورد تهدید قرار گرفت، اما سرانجام توبه کرد و قصیده با این مطلع «بانت سعاد، فقلبى الیوم متبول*** متیم إثرها، لم یشف، مکبول»[8] سرود و پیامبر(ص) نیز وی را بخشید.
البته اینگونه نبود که تمام اشعار شعرای جاهلیت، سخنانی بیهوده باشد، بلکه گاه سخنانی توحیدی و کلماتی حکمتآمیز نیز در میان سرودههای آن شاعران مشاهده میشد.
به هر حال هر کدام از این اشعار را میتوان از دیدگاه فصاحت و بلاغت مورد ارزیابی قرار داد که البته این موضوع از وظایف سایت نیست.[9]
[1]. الحاقه، 41 - 42.
[2]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 147، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[3]. ابو المنذر هشام بن محمد الکلبى، کتاب الأصنام (تنکیس الأصنام)، تحقیق، احمد زکى باشا، ص 82، قاهرة، نشر نو، چاپ دوم، 1364ش.
[4]. فروخ، عمر، تاریخ الأدب العربی، ج 1، ص 90، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 2006 م.
[5]. ابو الفرج اصفهانى، على بن حسین، الأغانی، گردآورنده، مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربى، ج 15، ص 240، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1415ق.
[6]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 5، ص 257، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[7]. ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، محقق، شارح، شاکر، احمد محمد، ج 1، ص 111، قاهره، دار الحدیث، چاپ اول، 1423ق.
[8]. جمحى، محمد بن سلام، طبقات فحول الشعراء، شارح، شاکر، محمود محمد، ج 1، ص 100، جده، دار المدنی، چاپ اول، 1400ق.