کد سایت
fa96330
کد بایگانی
112636
نمایه
روحانی یا جسمانی بودن معراج پیامبر(ص)
طبقه بندی موضوعی
کلام قدیم,پیامبر اکرم ص,اسراء و معراج
خلاصه پرسش
چگونه جسم مادّی پیامبر(ص) هنگام معراج در عالم مجردات حضور یافت؟
پرسش
چگونه جسم پیامبر(ص) هنگام معراج در عالم مجردات حضور داشت؟ آیا امکان حضور ماده در عالم مجردات وجود دارد، یا خیر، اگر جواب مثبت است چگونه؟!
پاسخ اجمالی
معراج پیامبر(ص) از امور یقینی بوده و شبههای در آن نیست،[1] اما در مورد کیفیت معراج پیامبر(ص) که آیا جسمانی بوده یا روحانی؟ چند نظریه مطرح شده است:
1. بیشتر مفسران بر این باورند که معراج آنحضرت هم روحانى، و هم جسمانى بود؛ یعنی رسول خدا(ص) با بدن و روح خویش از مسجد الحرام به بیتالمقدس و از آنجا نیز با همین بدن و روحش به آسمانها عروج نمود.[2]
2. گروه دیگری از مفسران معتقدند که معراج آنحضرت از مکه تا بیت المقدس با روح و جسم بوده، ولی سفر حضرتشان از بیتالمقدس به آسمانها، تنها سفری روحانی بود.[3]
3. برخی نیز گفتهاند: تمام مراحل معراج، روحانی محض بود. طبق این نظریه، معراج در واقع از رؤیاهاى صادقى است که خداوند به پیامبرش نشان داد. البته این نظر تعداد کمی از مفسران است.[4]
به هر حال صاحبان هر کدام از نظرها دلایلی را مطرح میکنند و از آن جمله، علامه طباطبائی پس از نقل اقوال، نظریه دوم را ترجیح میدهد. البته با این توضیح که مقصود از معراج روحانی آنگونه که معتقدان به معراج روحانى میگویند(که به صورت رؤیاى صادقه بوده است) نیست، بلکه مقصود از روحانى بودن معراج این است که روح مقدس آنحضرت به ماوراى این عالم مادى، یعنى آنجا که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهى و مقدرات از آنجا صادر میشود عروج نموده و نشانههای بزرگ پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایش مجسم شده؛ ارواح انبیاى عظام را ملاقات و با آنان گفتوگو کرده؛ ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت کرد.
دلیل عمده ایشان برای این نظریه را در چند مطلب میتوان بیان کرد:
الف) اگر معراج - بر اساس نظریه سوم - فقط روحانی یعنی رؤیای صادقانه بود، در این صورت اولاً: نمیتوان آنرا از معجزات بر شمرد. ثانیاً: وجهی برای انکار قریش متصور نیست.
ب) اختلاف لحن اخبار این باب مؤید نظریه دوم است؛ مثلاً در بعضى از آنها در باره صعود رسول خدا(ص) به آسمان میگوید که به وسیله «براق» صورت گرفت و در بعضى دیگر «بال جبرئیل» آمده، و در بعضى «نردبان» که یکسرش روى صخره بیت المقدس و سر دیگرش به بام فلک و آسمانها رفته است، و از این قبیل اختلاف تعبیر در بیان یک حقیقت است و بنابر این، از همینجا میتوان حدس زد که منظور از این بیانات، مجسم ساختن امرى غیر جسمى و غیر مادى به صورت امرى مادى است به نحو تمثیل و وقوع اینگونه تمثیلات در ظواهر کتاب و سنت امرى واضح است که به هیچ وجه نمیشود انکارش کرد.[5]
این بیان را میتوان به نوعی ردیه نظریه اول دانست و آن اینکه دلیل واضح روشنی نداریم که تمام مراحل معراج با بدن جسمانی صورت گرفته است.
حکیم ملاصدرا در تبیین معراج پیامبر(ص) مطالبی بیان میکند که میتوان گفت وی معراج را روحانی و جسمانی میداند. البته با تفسیری که برای جسمانی مطرح میکند. بدین بیان که معراج در نظر ملاصدرا در واقع کشف و مشاهده حقایق پنهان عوالم ملکوت، جبروت و لاهوت و اتصال به آن عوالم است؛ و چون این حالت(کشف و شهود) در اثر قوت و قدرت روح انجام میشود؛ چنین روحی (که از آن به روح قدسی تعبیر میشود) نه تنها جسم و حواس ظاهری مانع حرکت او نیستند، بلکه تحت سیطره او هستند؛ از اینرو او حقایق را به واقع و به همراه این جسم و حواس ظاهری میبیند؛ نه اینکه به صورت خیال و توهم باشد؛ یعنی روح قدسی هنگامی که توجه به افق اعلی میکند و انوار علوم را بدون واسطه از خداوند دریافت میدارد، این حالت در قوای ظاهری و روح بشری او نیز اثر میگذارد و آن حقایق برای حواس ظاهری تمثل و تجسم مییابند و او سخن حق را در نهایت فصاحت و بلاغت و زیبایی میشنود و حقایق آن عالم را با دیده خود مشاهده میکند.[6]
1. بیشتر مفسران بر این باورند که معراج آنحضرت هم روحانى، و هم جسمانى بود؛ یعنی رسول خدا(ص) با بدن و روح خویش از مسجد الحرام به بیتالمقدس و از آنجا نیز با همین بدن و روحش به آسمانها عروج نمود.[2]
2. گروه دیگری از مفسران معتقدند که معراج آنحضرت از مکه تا بیت المقدس با روح و جسم بوده، ولی سفر حضرتشان از بیتالمقدس به آسمانها، تنها سفری روحانی بود.[3]
3. برخی نیز گفتهاند: تمام مراحل معراج، روحانی محض بود. طبق این نظریه، معراج در واقع از رؤیاهاى صادقى است که خداوند به پیامبرش نشان داد. البته این نظر تعداد کمی از مفسران است.[4]
به هر حال صاحبان هر کدام از نظرها دلایلی را مطرح میکنند و از آن جمله، علامه طباطبائی پس از نقل اقوال، نظریه دوم را ترجیح میدهد. البته با این توضیح که مقصود از معراج روحانی آنگونه که معتقدان به معراج روحانى میگویند(که به صورت رؤیاى صادقه بوده است) نیست، بلکه مقصود از روحانى بودن معراج این است که روح مقدس آنحضرت به ماوراى این عالم مادى، یعنى آنجا که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهى و مقدرات از آنجا صادر میشود عروج نموده و نشانههای بزرگ پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایش مجسم شده؛ ارواح انبیاى عظام را ملاقات و با آنان گفتوگو کرده؛ ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت کرد.
دلیل عمده ایشان برای این نظریه را در چند مطلب میتوان بیان کرد:
الف) اگر معراج - بر اساس نظریه سوم - فقط روحانی یعنی رؤیای صادقانه بود، در این صورت اولاً: نمیتوان آنرا از معجزات بر شمرد. ثانیاً: وجهی برای انکار قریش متصور نیست.
ب) اختلاف لحن اخبار این باب مؤید نظریه دوم است؛ مثلاً در بعضى از آنها در باره صعود رسول خدا(ص) به آسمان میگوید که به وسیله «براق» صورت گرفت و در بعضى دیگر «بال جبرئیل» آمده، و در بعضى «نردبان» که یکسرش روى صخره بیت المقدس و سر دیگرش به بام فلک و آسمانها رفته است، و از این قبیل اختلاف تعبیر در بیان یک حقیقت است و بنابر این، از همینجا میتوان حدس زد که منظور از این بیانات، مجسم ساختن امرى غیر جسمى و غیر مادى به صورت امرى مادى است به نحو تمثیل و وقوع اینگونه تمثیلات در ظواهر کتاب و سنت امرى واضح است که به هیچ وجه نمیشود انکارش کرد.[5]
این بیان را میتوان به نوعی ردیه نظریه اول دانست و آن اینکه دلیل واضح روشنی نداریم که تمام مراحل معراج با بدن جسمانی صورت گرفته است.
حکیم ملاصدرا در تبیین معراج پیامبر(ص) مطالبی بیان میکند که میتوان گفت وی معراج را روحانی و جسمانی میداند. البته با تفسیری که برای جسمانی مطرح میکند. بدین بیان که معراج در نظر ملاصدرا در واقع کشف و مشاهده حقایق پنهان عوالم ملکوت، جبروت و لاهوت و اتصال به آن عوالم است؛ و چون این حالت(کشف و شهود) در اثر قوت و قدرت روح انجام میشود؛ چنین روحی (که از آن به روح قدسی تعبیر میشود) نه تنها جسم و حواس ظاهری مانع حرکت او نیستند، بلکه تحت سیطره او هستند؛ از اینرو او حقایق را به واقع و به همراه این جسم و حواس ظاهری میبیند؛ نه اینکه به صورت خیال و توهم باشد؛ یعنی روح قدسی هنگامی که توجه به افق اعلی میکند و انوار علوم را بدون واسطه از خداوند دریافت میدارد، این حالت در قوای ظاهری و روح بشری او نیز اثر میگذارد و آن حقایق برای حواس ظاهری تمثل و تجسم مییابند و او سخن حق را در نهایت فصاحت و بلاغت و زیبایی میشنود و حقایق آن عالم را با دیده خود مشاهده میکند.[6]
[2]. ر. ک: کاشانى ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج 5، ص 237، تهران، کتابفروشى محمد حسن علمى، 1336ش.
[3]. ر. ک: آلوسى سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج 8، ص 9، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415ق.
[4]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 40، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 11، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، 1374ش.
[5]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 13، ص 40 - 43.
[6]. ر. ک: صدر المتألهین، مفاتیح الغیب، ص 33 - 37، تهران، موسسه تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش.