"امامت"، از دیدگاه متکلّمان شیعی، مانند نبوت، از اصول دین بوده و مقامی الهی است و امام، تمام وظایفی را که پیامبر(ص) بر عهده داشت، به جز سمت نبوت، بر عهده میگیرد. انتصاب از جانب خدا، عصمت و برتر از دیگران بودن، سه شرط اساسی امام است. به عبارت دیگر، شیعیان معتقدند امامت یک مقام دینی است و تابع تشریع و نصب الهی است، نه یک سلطنت دنیوی و تابع عوامل اجتماعی.[1]
با این وجود در گزارشی از امام علی(ع) آمده است که حضرتشان در ظاهر، امامت را به دو شعبه «اختیاری و انتخابی» و «انتصابی و تعیینشده از جانب خدا» تقسیم مینماید:
«پس از آنکه معاویه طی نامهای از امام(ع) خواست تا قاتلان عثمان را به وی تحویل دهد، آنحضرت(ع) خطاب به ابوهریره و ابودردا(حاملان نامه) فرمود:
آنچه خداوند و اسلام بر مسلمانان واجب کرده، آن است که پس از اینکه پیشوایشان از دنیا رفت و یا کشته شد، خواه گمراه و خواه هدایت یافته، مظلوم یا ظالم، خونش حلال یا حرام، باید که پیش از هر اقدام، حرکت و سخنى، براى خویش پیشوایى برگزینند که پاکدامن، دانشمند، پرهیزکار و آگاه به قضاوت و سنّت باشد. ابتدا به امور امت رسیدگى کند و در میانشان به حکومت نشیند و حق مظلوم را از ظالم بگیرد؛ حدود و ثغور مسلمانان را حفظ کند؛ درآمدهاى آنان را گرد آورد، حج و جمعهشان را بر پاى دارد و زکات آنها را بگیرد. آنگاه امّت در مورد پیشواى مقتولشان که ظالمانه کشته شد به او شکایت برند و از او بخواهند که قاتلانش را محاکمه کند و حکم حق را در بارۀ آنان جارى نماید که اگر پیشوایشان مظلوم کشته شده باشد حکم دهد که اولیای وى خونخواهى کنند و اگر به دلیل ستمگریاش کشته شده باشد، بنگرد که در این مورد چگونه حکم کند. این نخستین کارى است که شایسته است امّت انجام دهند که اگر حقّ انتخاب و گزینش با آنان باشد باید پیشوایشان را برگزینند و اگر حقّ انتخاب و گزینش با خدا و رسولش است که خداوند آنان را از انتخاب بینیاز کرده و رسول خدا(ص) برایشان پیشوایى برگزیده و آنان را به پیروى و اطاعت از او فرمان داده است...».[2]
در مورد این روایت باید گفت؛ اولین منبع نقل این روایت، کتاب سلیم بن قیس است[3] و پذیرش سند این روایت وابسته به پذیرش اعتبار این کتاب است.
اما در بررسی محتوا باید گفت که امام(ع) در مقام مجادله با شامیان است که در این جایگاه باید به گونهای سخن گفت که مورد پذیرش طرف مقابل باشد. از اینرو حضرتشان ابتدا ضرورت خالینبودن سرزمین اسلامی از یک فرمانروا را گوشزد میکند، همانگونه که در سخن مشهور دیگری به این ضرورت تصریح فرموده است:
«وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِر»؛[4] براى مردم حاکمى لازم است چه نیکوکار و چه بدکار، که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد، و کافر بهرهمند از زندگى گردد... .[5]
سپس، شرایط حاکمی که باید مورد انتخاب قرار گیرد را خاطر نشان میفرماید که در صورت رعایت معیارهای اعلام شده، به طور طبیعی خود امام توسط مردم انتخاب میشد. بعد از آن نیز اعلام میفرماید که با این وجود، نیازی به انتخاب هم نیست؛ زیرا پیشوای مسلمانان از سوی پیامبر اسلام(ص) تعیین و اعلام شده است.
با این نگاه، مشاهده میکنیم که سخنان امام علی(ع) هیچگونه منافاتی با عقاید شیعیان نخواهد داشت.
[1]. «مشخصات و ویژگیهای شیعه»، 287؛ «ویژگی اساسی مکتب اهل بیت»، 1359.
.[2] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 752، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[3]. «سلیم بن قیس، اعتبار کتاب سلیم، احادیث شیعه»، 23716.
[4]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 82، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[5]. «رضایت پروردگار از خلفای ثلاث در سخن امام علی(ع)»، 11206.