ابوعبدالله،[1] ابو عبدالرحمان،[2] جابر بن عبدالله انصاری[3] از صحابه پیامبر(ص)،[4] و از یاران امام على(ع)،[5] امام حسن(ع)،[6] امام حسین(ع)،[7] امام سجاد(ع)[8] و امام باقر(ع)[9] بود.
نسب جابر
پدر جابر، عبدالله بن عمرو بن حزام(حرام)[10] بن ثعلبه بود[11] که در بیعت عقبه دوم همراه 70 نفر از مردم مدینه با پیامبر(ص) پیمان بست،[12] و از جمله 12 نقیبی شد که پیامبر(ص) آنها را برگزید.[13] عبدالله انصاری در جنگ احد در رکاب پیامبر اسلام(ص) در کنار حمزه(عموی پیامبر) به شهادت رسید.[14] مادر جابر نسیبه(انیسه)[15] بنت عقبة بن عدی بن سنان بود.[16]
همراهی با اهلبیت(ع)
جابر همراه با 70 نفر از انصار در پیمان عقبه حضور داشت،[17] و کوچکترین فرد در این پیمان بود.[18] او در جنگ بدر و احد به دلیل حضور پدر در نبرد و لزوم باقیماندن او در مدینه برای محافظت از خواهرانش شرکت نداشت،[19] اما در جنگهای بعدی پیامبر(ص) حضور داشت.[20]
البته برخی گزارشها حاکی از آن است که او در جنگ احد،[21] و هیجده،[22] یا نوزده غزوه[23] جزو مجاهدان بود.
او همچنین در جنگ صفین نیز در کنار امام على(ع) حاضر بود.[24]
همسر و فرزندان جابر
جابر با سهیمه بنت مسعود ازدواج کرد.[25] و چند فرزند به نام عبدالرحمن،[26] محمد[27] و جعفر[28] داشت.
سفرها
جابر سفرهایی به شام و مصر داشت.[29] و در اواخر عمر به جهت کهولت سن نابینا شد.[30]
روایات جابر
شخصیت و جایگاه جابر نزد ائمه آنقدر بالا بود که امام باقر(ع) چند حدیث نبوی را از او روایت نقل کردند.[31] علاوه بر این، افرادی مانند ابوحمزه ثمالی،[32] میثم تمار،[33] جابر بن یزید جعفی،[34] از جابر روایت نقل کردند. او از راویان روایات مهم شیعه؛ مانند غدیر،[35] ثقلین،[36] رد الشمس،[37] سد الابواب،[38] است. وی از کسانی بود که مصحف حضرت فاطمه(س) و نام امامان(ع) که در آن نوشته شده بود را مشاهده نمود.[39]
فضایل جابر در روایات
گزارشهای فراوانی در ارتباط با جایگاه و شخصیت جابر وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. پیامبر(ص) بعد از شهادت پدرش(عبدالله) به او گفت: «از این به بعد کسی از تو نزد من عزیزتر نیست».[40]
2. پیامبر(ص) برای او 25 مرتبه استغفار کرد و فرمود: «اللهم اغفر لجابر».[41]
3. امام صادق(ع): «جابر دوستدار اهلبیت(ع) بود».[42] به گونهای که در کوچههای مدینه راه میرفت و مردم را به دوست داشتن امام علی(ع) تشویق مینمود.[43]
4. جابر از امام باقر(ع) تقاضا نمود که برای او مقام شفاعت در روز قیامت را تضمین نماید. امام(ع) نیز قبول نمود.[44]
5. فلیح بن ابیبکر شیبانى میگوید: من در خدمت امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) بودم. در این هنگام جابر بن عبداللَّه انصارى به خدمت آنحضرت(ع) آمد و بر او سلام کرد. پس دست امام باقر(ع) را گرفت و با حضرتشان خلوت نمود و عرض کرد: رسول خدا(ص) به من خبر داد که در آینده مردى از اهلبیت من را درمییابی که نام او را محمد بن على(ع) مىگویند و کنیه او ابو جعفر است. وقتی او را دیدی، سلام مرا به او برسان.
امام باقر(ع) این سخن جابر را برای پدرش بازگو کرد و آنجا بود که امام سجاد(ع) رو به فرزندش کرد و فرمود: «پسرم! این سلام ویژه پیامبر(ص) گوارایت باد! اما برادرانت را از این موضوع آگاه نکن که در صدد مکر و حیله بر علیه تو برخواهند آمد؛ چنانچه برادران یوسف(ع) با او مکر کردند». [45]
اولین زائر قبر امام حسین(ع)
جابر به همراه عطیه کوفی براى زیارت قبر امام حسین(ع) به کربلا رفتند. وقتى به کربلا رسیدند، جابر در رود فرات غسل کرد. سپس لنگى به کمر خود بست و قطعه دیگرى (مانند لباس احرام) به شانهی خود گذاشت و خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام(ع) رفت. وقتی نزدیک قبر رسید، به عطیه گفت دستم را به قبر برسان. تا دست او به قبر رسید، بیهوش بر روى آن افتاد. عطیه قدرى آب به صورت جابر پاشید تا به هوش آمد. سپس سه بار گفت: یا حسین، بعد از آن گفت: دوستی که جواب دوستش را نمیدهد! سپس گفت، چگونه پاسخ دهى؛ زیرا خون از رگهاى گردنت به پشت و شانه تو روان شده، و بین بدن و سر مبارکت جدایى افتاده. سپس شروع به خواندن این زیاتنامه نمود: «أَشْهَدُ أَنَّک ابْنُ النَّبِیینَ وَ ابْنُ سَیدِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنُ حَلِیفِ التَّقْوَى وَ سَلِیلُ الْهُدَى وَ خَامِسُ أَصْحَابِ الْکسَاءِ وَ ابْنُ سَیدِ النُّقَبَاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ سَیدَةِ النِّسَاءِ ...».[46] گزارش شده که در همین ایام، خاندان امام حسین(ع) نیز به کربلا رسیده و همراه با جابر به عزاداری و سوگواری پرداختند.[47]
وفات
از میان اصحاب پیامبر(ص) او آخرین کسی بود که از دنیا رفت.[48] وفات او در دوران عبدالملک بن مروان[49] و در یکی از سالهای 68،[50] 74،[51] 77[52] یا 78 هجری[53] و در سن 94 سالگی[54] در شهر مدینه رخ داد[55] و ابان بن عثمان بر او نماز خواند.[56]
[1]. ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق، ثروت عکاشه، ص 307، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م.
[2]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 307، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[3]. حلی، حسن بن علی بن داود، الرجال( لابن داود)، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمد صادق، ص 79، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342ش.
[4]. همان.
[5]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، الطبقات(رجال البرقی)، ص 4، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1383ق.
[6]. همان، ص 7.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 8.
[9]. همان، ص 9.
[10]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 46، ص 60، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[11]. کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی(اختیار معرفة الرجال مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی)، محقق، مصحح، رجایى، مهدى، ج 1، ص 205، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1363ش.
[12]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 3، ص 189، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[13]. همان.
[14]. المعارف، ص 307.
[15]. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 11، ص 213، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
[16]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 307.
[17]. المعارف، ص 307.
[18]. همان.
[19]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 534، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[20]. المعارف، ص 307.
[21]. حلی، حسن بن علیّ بن داود، الرجال، ص 34، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342ش.
[22]. الرجال (لابن داود)، ص 79.
[23]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 1، ص 220، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[24]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 307.
[25]. همان، ج 6، ص 156.
[26]. المعارف، ص 307.
[27]. همان.
[28]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 3، ص 138، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[29]. تاریخ مدینة دمشق، ج 11، ص 214.
[30]. المعارف، ص 307.
[31]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 532؛ ج 2، ص 373 و ج 3، 233، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[32]. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 44، بیروت، البلاغ، 1419ق.
[33]. همان، ص 248.
[34]. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، محقق، مصحح، حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 67، قم، بیدار، 1401ق.
[35]. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق، مصحح، کاظم، محمد، ص 545، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410 ق.
[36]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 414، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[37]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 282، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[38]. طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 265، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق.
[39]. کافی، ج 1، ص 532.
[40]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 243.
[41]. تاریخ مدینة دمشق، ج 11، ص 226.
[42]. کافی، ج 1، ص 469.
[43]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 493، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[44]. شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 62، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[45]. کافی، ج 1، ص 304.
[46]. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 74.
[47]. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان، ص 107، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ سوم، 1406ق.
[48]. المعارف، ص 307.
[49]. الرجال (لابن داود)، ص 79.
[50]. أبو عمرو خلیفة بن خیاط بن أبی هبیرة اللیثی العصفری الملقب بشباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، ص 165، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[51]. الاستیعاب، ج 1، ص 220.
[52]. تاریخ مدینة دمشق، ج 11، ص 214.
[53]. المعارف، ص 307.
[54]. همان.
[55]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 3، ص 115، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[56]. المعارف، ص 307.