در زمینهی جلوگیری از آزار و اذیت حشرات موذی و مزاحم، ابتدا به دو نکته اشاره میشود، سپس دو توصیۀ برگرفته از منابع اسلامی به استحضار میرسد:
1. در چرخۀ طبیعت، همزیستی مسالمت آمیز انسانها با تمام موجودات – دست کم در حال حاضر – ممکن نیست. ما نمیتوانیم شهری دارای امنیت و بهداشت را فرض کنیم که انسانها و درندگان در آن بدون درگیری وجود داشته و موجوداتی موذی؛ نظیر موشها، سوسکها، مگسها و ... در آن با هیچ مزاحمتی از طرف انسانها مواجه نشوند.
بر این اساس، انسان باید از میان امنیت و بهداشت از یک طرف و همزیستی با برخی موجودات از طرف دیگر، یکی را انتخاب کند! و بدیهی است که انسان گزینۀ اوّل را انتخاب خواهد کرد.
2. اگرچه موجودات زنده به صورت غریزی در برابر مرگ مقاومت میکنند، اما تصوری که آنان از مرگ و نیستی دارند، با تصور انسانها متفاوت است. در این زمینه، پاسخ ۲۵۳۷۸ را مطالعه کنید.
با توجه به آنچه گفته شد، انسانها گریزی از آن ندارند جز آنکه پارهای از موجودات زنده را برای استفادههای متنوعی؛ مانند خوراک، پوشاک و ... سلب حیات کرده و پارهای دیگر از آنان را نیز به دلیل مزاحمت و ایجاد مشکل در ادامۀ زندگی، با مرگ یا کوچ اجباری از سر راه خود بردارند.
چنین رویکردی، تقریباً مورد پذیرش تمام انسانها بوده و آنان با هر روش و آیینی، خواه و ناخواه این شیوه را دنبال میکنند.
دین مقدس اسلام نیز در صدد مبارزه با واقعیتها نیست، بلکه اصل چنین واقعیتی را پذیرفته و آنرا مخالف حکمت الهی و نظام احسن آفرینش نمیداند، اما همزمان توصیههایی نیز در این زمینه دارد:
1. تنها زمانی میتوان حیات موجودات زنده را سلب کرد که یا منفعتی از آنها نصیب انسان شده و یا از آزار و اذیتی از جانب آنها جلوگیری شود، و یا دست کم احتمال مزاحمتی جدی در آینده از میان برداشته شود. در غیر این صورت و تنها برای تفریح و سرگرمی نباید حیات این جانداران را به خطر انداخت. در این زمینه، نگاهی به چند روایت خواهیم داشت:
الف. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هرآنکه گنجشکی را بیهوده شکار کند، او در روز قیامت نزد پروردگار شکایت خواهد برد که پروردگارا! بنده تو بیهوده مرا کشت بدون آنکه هیچ سودی از کشتن من نصیب او شود.[1]
ب. مسعدة بن زیاد نقل میکند: امام صادق(ع) در پاسخ فردی که نظر ایشان را در مورد کشتن مارها و مورهایهای موجود در خانه خواسته بود فرمودند که اگر باعث اذیت و آزار هستند، کشتن و سوزاندن آنها ایرادی ندارد.[2]
البته با توجه به دیگر روایات، تنها زمانی میتوان آنها را سوزاند که چارهای دیگر برای از بین بردن آنها وجود نداشته باشد.
ج. علی بن جعفر نظر برادرشان امام کاظم(ع) را در ارتباط با مورد کشتن مور خواستار شدند که ایشان در پاسخ فرمودند: اگر آزاری به تو نمیرسانند، آنان را نکش.[3]
البته روایاتی نیز وجود دارند که بدون هیچ قید و شرطی کشتن حیواناتی، مانند مورچه را مجاز اعلام میکنند،[4] اما به نظر میرسد این روایات نیز ناظر به مواردی هستند که احتمال مزاحمتی در آینده از طرف این موجودات وجود داشته باشد.
2. در سلب حیات جانداران – چه حلال گوشت و دارای منفعت و چه موجودات مزاحم - نیز باید تلاش شود تا شیوهای انتخاب شود که کمترین آزار به آنان وارد آید. به عبارتی، اگر دو گزینۀ مساوی برای نابودی آنها وجود وجود داشته باشد، باید گزینهای انتخاب شود که این موجودات زنده کمترین شکنجه را تحمل کنند. این سفارشی شرعی است که عقل انسان نیز به تنهایی آنرا میپسندد. به برخی از روایات در این زمینه توجه فرمایید:
الف. پیامبر اکرم(ص) با گروهی برخورد کرد که مرغ زندهای را به جایی بسته و او را هدف تیراندازی خویش قرار میدادند! پیامبر(ص) با دیدن این صحنه فرمود: اینها دیگر چه افرادی هستند؟! خداوند لعنتشان کند![5]
ب. پیامبر(ص) از سوزاندن هر جانداری نهی فرمود.[6]
ب. امام صادق(ع) فرمود: زنی گربهای را به بند کشید (و به همین حالت نگه داشت) تا او از تشنگی هلاک شد. آن زن، به مجازات همین رفتار ناپسند، مستحق عذاب پروردگار شد.[7]
همانگونه که مشاهده میکنید، در این روایت، بیش از آنکه اصل کشتن این حیوان مورد نکوهش واقع شود، شیوۀ کشتن او، چنان مورد سرزنش قرار گرفته است که عذاب پروردگار، مجازاتی بر این رفتار نکوهیده اعلام شد.
به هر حال، اگر انسانی در برخورد با این موجودات زنده، از حد و اندازه تجاوز کرد، جبران آن تنها با استغفار به پیشگاه پروردگار ممکن است و میتوان از این به بعد، کردار نیکی را پیش رو گرفت تا جبرانی برای خطاهای گذشته باشد.
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 61، ص 306، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
[2]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 11، ص 534، ح 15470، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ق.
[3]. همان، ص 535، ح 15473.
[4]. همان، ح 15471.
[5]. بحار الانوار، ج 61، ص 268، ح 30.
[6]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 5، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413 ق.
[7]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 279، دار الشریف الرضی للنشر، قم، 1406 ق.