کد سایت
en21697
کد بایگانی
31119
نمایه
شخصیت شیخ حافظ رجب برسی و آثار او
طبقه بندی موضوعی
شخصیت های شیعی,تألیفات شیعی
خلاصه پرسش
شیخ حافظ رجب بُرسی که بود؟ آیا کتاب «مشارق الأنوار» او معتبر است؟
پرسش
شیخ حافظ رجب بُرسی که بود؟ آیا کتاب «مشارق الأنوار» او معتبر است؟
پاسخ اجمالی
شیخ حافظ بُرسی(متوفّی 813 یا 815 هـ.ق)، از اندیشمندان اسلامی است که او را حدیثشناس، فقیه و ادیب دانستهاند. همچنین در مسئله عرفان زمینهاى قوى از عرفان نظرى در سراسر نوشتههایش وجود دارد.
کتاب «مشارق الأنوار الیقین فى أسرار امیر المؤمنین(ع)» مهمترین و معروفترین اثر بُرسى است که با شیوهاى بدیع و ابتکارى و با استفاده از مبانى عرفان نظرى به شرح و تفسیر مناقب و فضایل اهل بیت(ع) بویژه امام على(ع) پرداخته است. بُرسى در این اثر، روایات خاصى را که مربوط به فضایل حضرات معصومان(ع) بوده، نقل نموده که پیش از او کمتر مورد توجّه قرار میگرفته است. بُرسى در اظهار اندیشههایش بیپروا بوده، و محبّت شدید او به اهل بیت(ع) او را واداشته تا بسیارى از غرایب روایاتى را که درباره خاندان عصمت و طهارت(ع) وارد شده است، یکجا جمع آوری کند، و این معنا سبب شده تا عدّهاى که حقیقت این سخنان برایشان روشن نشده است، او را مورد طعن قرار دهند.
کتاب «مشارق الأنوار» روی هم رفته نشان دهنده مقام واقعی معصومان(ع) است و محتوای کلی و عمومی کتاب باطل نیست؛ چون محتوای کلی آن با دیگر احادیث و ادله عقلی و مبانی عرفان اسلامی سازگار است و نسبت دادن آن به غلوّ باطل میباشد، هر چند با نگاه تفصیلی خطاهایی مانند هر کتاب دیگری در آن دیده میشود.
کتاب «مشارق الأنوار الیقین فى أسرار امیر المؤمنین(ع)» مهمترین و معروفترین اثر بُرسى است که با شیوهاى بدیع و ابتکارى و با استفاده از مبانى عرفان نظرى به شرح و تفسیر مناقب و فضایل اهل بیت(ع) بویژه امام على(ع) پرداخته است. بُرسى در این اثر، روایات خاصى را که مربوط به فضایل حضرات معصومان(ع) بوده، نقل نموده که پیش از او کمتر مورد توجّه قرار میگرفته است. بُرسى در اظهار اندیشههایش بیپروا بوده، و محبّت شدید او به اهل بیت(ع) او را واداشته تا بسیارى از غرایب روایاتى را که درباره خاندان عصمت و طهارت(ع) وارد شده است، یکجا جمع آوری کند، و این معنا سبب شده تا عدّهاى که حقیقت این سخنان برایشان روشن نشده است، او را مورد طعن قرار دهند.
کتاب «مشارق الأنوار» روی هم رفته نشان دهنده مقام واقعی معصومان(ع) است و محتوای کلی و عمومی کتاب باطل نیست؛ چون محتوای کلی آن با دیگر احادیث و ادله عقلی و مبانی عرفان اسلامی سازگار است و نسبت دادن آن به غلوّ باطل میباشد، هر چند با نگاه تفصیلی خطاهایی مانند هر کتاب دیگری در آن دیده میشود.
پاسخ تفصیلی
«رضی الدین رجب بن محمد بن رجب حافظ بُرسی» از اندیشمندان اسلامی اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجرى (متوفّی 813 یا 815 هـ.ق) است.[1] در اینکه چرا به حافظ معروف است، احتمالاتی دادهاند، یکی اینکه؛ چون صد هزار حدیث را با متن و سند حفظ داشته به او حافظ گفتهاند.[2] آگاهی وسیع بُرسی در کتاب مشهورش -مشارق الأنوار- این معنا (محدّث بودن) را تأیید و احتمالات دیگر را ضعیف میکند.
تا مدتها پس از مرگش در هیچیک از تذکرهها، ترجمه یا شرح حالى از او دیده نشده است. احتمالاً اولین تذکرهنویسانی که به طور مبسوط به شرح حال وی پرداختند شیخ حرّ عاملی (متوفّای 1104هـ.ق) و میرزا عبدالله افندى (متوفّاى 1130هـ.ق) باشند. البته پس از این دو بسیارى به پیروى از آنها به شرح حال این شخصیت پرداختهاند که عمدتاً بر پایه اطلاعاتى است که این دو ارائه کردهاند و در آنها کمتر میتوان نکات تازهای را یافت.
در شرح احوالى که شیخ حُرّ عاملى از او ارائه کرده، بر اساس برداشت از نوشتهها و سرودههایش، وى را حدیثشناس، فقیه و ادیب دانسته است[3] و در یادکردهایش از وى در «الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة»(کلیات حدیث قدسى)، بارها او را «عارف» خوانده است.[4] درباره عرفان او باید یادآور شد که زمینهاى قوى از عرفان نظرى در سراسر نوشتههایش وجود دارد. بُرسى بر اسرار حروف و اعداد نیز آگاهى داشت و این امر در سراسر آثارش، بویژه «مشارق الأنوار»، در شرح اخبار به یاریش آمده است. وى از ذوق ادبى نیز بهره داشت و افزون بر توانایى در نثر، در سرودن شعر نیز چیره دست بود. او به ائمه اطهار(ع) تعلّق خاطر زیاد داشته و روایات بسیاری در مقامات معنوی ایشان نقل و شرح کرده و اشعار فراوانی در این زمینه سروده است.
تاکنون آثاری به حافظ بُرسى نسبت داده شده است که عمدتاً رسالههاى مختصرى است که وى به منظور اظهار ارادت به ائمه اطهار(ع) بویژه امام على(ع) نوشته است؛ مانند «مشارق الأنوار الیقین فى أسرار امیرالمؤمنین(ع)»، «تفسیر سوره توحید»، «أسرار النبى و فاطمة و الأئمة(ع)» و ... .[5] از سرودههاى برسى نیز قطعههایى برجاى مانده که همگى در باب فضایل اهل بیت(ع) است.
مدفن بُرسی به طور قطع معلوم نیست؛ برخی محل آنرا بدون ذکر مأخذ و دلیل، قبرستان قتلگاه مشهد ذکر میکند که مدفن طبرسی، صاحب مجمع البیان، نیز در آنجا است.[6] برخی نیز قبر او را در وسط باغی در اردستان دانستهاند.[7]
کتابشناسی «مشارق الأنوار الیقین»
کتاب «مشارق الأنوار الیقین فى أسرار امیر المؤمنین(ع)»[8] مهمترین و معروفترین اثر بُرسى است که با شیوهاى بدیع و ابتکارى و با استفاده از مبانى عرفان نظرى به شرح و تفسیر مناقب و فضایل اهل بیت(ع) بویژه امام على(ع) پرداخته است. بُرسى در این اثر، روایات خاصى را که مربوط به فضایل حضرات معصومان(ع) بوده، نقل نموده که پیش از او کمتر مورد توجّه قرار میگرفته و براى افرادى که بعد از او آمدند، منبع و مرجع مهمّى شده است.
«مشارق الأنوار الیقین» از آثاری است که با توجه به اعتقاد به حروف[9] و اعداد به تطبیق عرفان با زندگى ائمه میپردازد.
دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره «مشارق الأنوار الیقین»
بُرسى در اظهار اندیشههایش بیپروا بوده، و محبّت شدید او به اهل بیت(ع) او را واداشته تا بسیارى از غرایب روایاتى را که درباره خاندان عصمت و طهارت(ع) وارد شده است، یکجا جمع آوری کند، و این معنا سبب شده تا عدّهاى که حقیقت این سخنان برایشان روشن نشده است، او را مورد طعن قرار دهند و گروهى دیگر نیز -که خلوص نیّت و عقیده مؤلّف و وجود همین روایات را در متون مجامع حدیثى به طور پراکنده میدیدهاند- به دفاع از او برخیزند. به هر حال، همگان محبّت و ولاى شدید او را نسبت به اهل بیت(ع) میستایند و مورد تأکید قرار میدهند.
مهمترین انتقاد به کتاب «مشارق الأنوار الیقین» به دلیل غلوّ آمیز بودن و ارائه مطالبى نامعقول و نامفهوم است. شیخ حُرّ عاملى،[10] علامه مجلسى،[11] و سید محسن امین[12] به این نکته توجه داده و میگویند کتاب مشارق مشتمل بر مطالب افراطى و غلوّ آمیز و گاه مضمر است. اما سید محسن امین به این نکته توجه میدهد که مطالب این کتاب به گونهای نیست که اعتقادات حافظ برسی زیر سؤال برود و او مورد اعتماد نباشد.[13]
برخی نیز معتقدند است که در کتاب «مشارق الأنوار»، صدها حدیث دروغ نقل شده است. او میگوید که بُرسی در میان شیخیّه و کشفیّه و غُلات طرفداران بسیار دارد.[14]
همین انتقادها موجب گشته است تا علامه مجلسى روایاتى را که وى بدان متفرّد[15] بوده است، در خور اعتماد نشمرد.[16] در واقع، آنچه از غرابت در آثار برسى، به خصوص مشارق الأنوار دیده میشود، بخشى ناشى از اخبار متفرّد او است که در دیگر متون حدیثى شیعه نشانی از آن نیست و بخشى دیگر ناشى از شروحى است که وى بر خبرهای گوناگون به دست داده است. درباره تفرّد او در نقل روایات، از جمله روایاتى بلند؛ مانند «خطبه إفتخار»[17] و «خطبه تطنجیه»،[18] باید توجه داشت که وى به طیف درخور توجّهى از منابع متقدّم شیعه، از جمله «کتاب الواحدة» ابن جمهور بصری دسترسى داشته است.
با این همه، کسانى از این کتاب دفاع کردهاند؛ از آن جمله علامه امینى است که میگوید: «استاد حافظ رضى الدین رجب برسى حلى از دانشوران عارف مشرب امامى و از فقیهانى است که در دانشهایى چند دست داشته- با آن برترى آشکارش در هنر حدیث و پیشروى در ادبیات و سخن سرائیهاى نیکو و چیرگى در دانش حروف و رازهاى آن و بیرون کشیدن سودهایش- از اینرو، میبینى نوشتههایش سرشار از پژوهشها و موشکافیها است. در عرفان و حروف روشهاى ویژهاى برگزیده و هم در دوستى پیشوایان معصوم(ع) برداشتها و نگرشهایى دارد که برخى نمیپسندند و او را تندرو میشمارند، ولى جایگاههایى را که وى براى معصومان(ع) شناخته، در همه جا، به تندروى نمیانجامد».[19] سپس به روایاتی استناد میکند؛ چنانچه امام علی(ع) میفرماید: «مبادا در حق ما غلوّ و تندروى کنید، ما را بندگان دست پرورده خدا دانید و دیگر در حق ما هر چه خواهید بگوئید».[20] علامه امینی پس از نقل روایاتی میگوید: «کجا میتوانیم مرز برتریها و سرافرازیهایى را بنگریم که پروردگار به معصومان بخشیده است؟ و کى میتوانیم از همه سربلندیهایى آگاه شویم که خداوند ویژه آنان گردانیده؟... و کیست که به شناسایى امام رسد؟ یا او را برگزیند؟ نه! نه! خردها گمراه میشوند و بردباریها سرگردان و مغزها پریشان و دیدهها نابینا، بزرگان خرد میشوند و فرزانگان درمیمانند... از همین رو، میبینى بسیارى از دانشوران ما که در شناخت رازها پژوهشگر بودهاند این جایگاهها را سزاوار پیشوایان راستین(ع) میدانند که دیگران آن برداشتها را بر خویش هموار نمیکنند».[21]
اما با قطع نظر از پذیرش یک دیدگاه و نادرستی دیدگاه دیگر؛ شایسته است به چند نکته درباره این کتاب و نویسنده آن توجه شود:
یک. برسى در مرور کوتاه خود بر عقاید امامیه، پایبندى خود به اعتقادات مشهور مذهب شیعه را نشان داده است و ضمن معرّفى دو گروه اهل افراط و تفریط، خود را از «نمط اوسط» دانسته که آنان را «عارفون» میخواند.[22] او با اینکه بارها از غلات انتقاد کرده، بازتاب برخى اندیشهها در نوشتههاى وى موجب گمانهایى درباره عقاید خاص مذهبى او شده است. باید دانست که او خود متوجه ویژگى توهّمزاى کتابش بوده، و بارها این نکته را که برخى معاصرانش این تعالیم را برنخواهند تافت، گوشزد کرده است.
به عقیده برخی، برسی به دلیل تبحّر در حکمت و عرفان و پی بردن به بعضی از مقامات ائمه و نقل آنها، به غلوّ در حق آنان متّهم شده است. ظاهراً برسی در عصر خویش نیز نکوهش میشده، چنانکه خود در چند جای «مشارق الأنوار» به این مطلب اشاره کرده است. او برای خود گناهی جز حُبّ علی(ع) و نشر و تبلیغ اسرار او نشناخته و خود را از غلوّ و تفویض مبرّا دانسته و به صراحت کسانی را غالی شمرده که برای بندگان خدا مقام ربوبی قائل شده و فرایض دینی را ترک کردهاند.[23] با این همه، تحلیل درستِ آنچه برسی گفته بر بررسی مفهوم غلوّ در کلام شیعی متوقّف است.
دو. نقد برخی از اندیشمندان اسلامی بر این کتاب، نقد محتوایی است؛ یعنی دیدهاند مطالبی در برخی از احادیث هست که ظاهر آنها با قرآن کریم و احادیث دیگر و مبانی کلام اسلامی سازگاری ندارد. اما این روش نقد، به شرطی صحیح است که نقدهای آنها، بُرهانی باشد یا از احادیث قطعی استفاده شده باشد تا به واسطه مخالفت حدیث با برهان یا نقل قطعی، رها شود. در حالیکه برخی از نقدهای این بزرگواران برهانی نیست و نیز هیچ سنخیتی با مبانی عرفان اسلامی -که موضوع برخی از احادیث نقل شده در مشارق الأنوار است- ندارد. به علاوه؛ در نقد متن حدیث نباید مطالب غیر برهانی را به عنوان حکم عقل فرض نموده و بر آن اساس، روایات مخالف را رد نمود.
سه. کتاب شریف «الکافی» نیز مشتمل بر احادیث خطا و اشتباه است ولی روی هم رفته نشان دهنده معارف اهل بیت(ع) است و نورانیّتش میان اهل دل مشهور میباشد؛ چرا که درباره قضاوت نسبت به کتابها هر چند نه میتوان کلاً آنرا رد کرد و نه صد در صد قبول کرد، اما میتوان به صورت کلی درباره کتابی اظهار نظر کرد و از سوی دیگر به تفصیل تمام خصوصیات کتاب را دید و موارد خطا و جعلی را که در لابلای کتاب هست را جداگانه به دست آورد. کتاب «مشارق الأنوار» روی هم رفته نشاندهنده مقام واقعی معصومان(ع) است و محتوای کلی و عمومی کتاب باطل نیست؛ چون محتوای کلی آن با دیگر احادیث و ادله عقلی و مبانی عرفان اسلامی سازگار است و نسبت دادن آن به غلوّ باطل میباشد، هر چند با نگاه تفصیلی خطاهایی مانند هر کتاب دیگری در آن دیده میشود.
چهار. به علاوه؛ احادیث این کتاب به عنوان شاهد و مؤیّد میتواند مورد استفاده قرار گیرد و ظاهراً سیره بزرگانی که از برخی احادیث آن بهرهها بردهاند،[24] در تعامل با این کتاب نیز همین گونه بوده است. حتی شیخ حرّ عاملی[25] و علامه مجلسی در «بحار الأنوار» که انتقاد به برخی از مطالب آنرا میکند روایاتی از آن کتاب را نقل کرده است. همانطور که علامه مجلسی از روایات او تنها آنچه را که با کتب معتبر مطابق بوده، نقل کرده است.[26]
پنج. احادیث مقامات ائمه اطهار(ع) در گذشته به واسطه اتهام غلوّ، معمولاً آنرا نقل ننموده و رها میکردند و این امر سبب شده که اسناد این احادیث و متونش گم گردد. و کتابهایی مانند «مشارق الأنوار» و دیگر کتب تألیف شده در قرون متأخر احادیثشان غیر مسند بوده و یا اگر سندی نیز دارد قابل پیگیری و بررسی رجالی نباشد؛ لذا ارزیابی سندی احادیث منسوب به غلوّ مشکل است.
شش. ظاهراً این سخن علامه مجلسی صحیح است که «لا أعتمد على ما یتفرّد بنقله»[27] (احادیثی که تنها و به صورت مفرد در این کتاب نقل شده است قابل اعتماد نیستند) ولی اینکه علت آنرا چنین بیان میکند: «لاشتمال کتابیه على ما یوهم الخبط و الخلط و الارتفاع» (به این دلیل که هر دو کتاب مؤلف [مشارق الانوار و کتاب الألفین] شامل مطالبی است که موجب اشتباه و درهم آمیختگی حق و باطل و بزرگ انگاری مقام اهل بیت میشود) احتمالاً صحیح نباشد، بلکه اعتماد نداشتن به این کتاب به جهت مسند نبودن احادیث آن و احتیاج به اطمینان در پذیرش احادیث معرفتی و اعتقادی است که نیازمند دقت بیشتری میباشد.
تا مدتها پس از مرگش در هیچیک از تذکرهها، ترجمه یا شرح حالى از او دیده نشده است. احتمالاً اولین تذکرهنویسانی که به طور مبسوط به شرح حال وی پرداختند شیخ حرّ عاملی (متوفّای 1104هـ.ق) و میرزا عبدالله افندى (متوفّاى 1130هـ.ق) باشند. البته پس از این دو بسیارى به پیروى از آنها به شرح حال این شخصیت پرداختهاند که عمدتاً بر پایه اطلاعاتى است که این دو ارائه کردهاند و در آنها کمتر میتوان نکات تازهای را یافت.
در شرح احوالى که شیخ حُرّ عاملى از او ارائه کرده، بر اساس برداشت از نوشتهها و سرودههایش، وى را حدیثشناس، فقیه و ادیب دانسته است[3] و در یادکردهایش از وى در «الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة»(کلیات حدیث قدسى)، بارها او را «عارف» خوانده است.[4] درباره عرفان او باید یادآور شد که زمینهاى قوى از عرفان نظرى در سراسر نوشتههایش وجود دارد. بُرسى بر اسرار حروف و اعداد نیز آگاهى داشت و این امر در سراسر آثارش، بویژه «مشارق الأنوار»، در شرح اخبار به یاریش آمده است. وى از ذوق ادبى نیز بهره داشت و افزون بر توانایى در نثر، در سرودن شعر نیز چیره دست بود. او به ائمه اطهار(ع) تعلّق خاطر زیاد داشته و روایات بسیاری در مقامات معنوی ایشان نقل و شرح کرده و اشعار فراوانی در این زمینه سروده است.
تاکنون آثاری به حافظ بُرسى نسبت داده شده است که عمدتاً رسالههاى مختصرى است که وى به منظور اظهار ارادت به ائمه اطهار(ع) بویژه امام على(ع) نوشته است؛ مانند «مشارق الأنوار الیقین فى أسرار امیرالمؤمنین(ع)»، «تفسیر سوره توحید»، «أسرار النبى و فاطمة و الأئمة(ع)» و ... .[5] از سرودههاى برسى نیز قطعههایى برجاى مانده که همگى در باب فضایل اهل بیت(ع) است.
مدفن بُرسی به طور قطع معلوم نیست؛ برخی محل آنرا بدون ذکر مأخذ و دلیل، قبرستان قتلگاه مشهد ذکر میکند که مدفن طبرسی، صاحب مجمع البیان، نیز در آنجا است.[6] برخی نیز قبر او را در وسط باغی در اردستان دانستهاند.[7]
کتابشناسی «مشارق الأنوار الیقین»
کتاب «مشارق الأنوار الیقین فى أسرار امیر المؤمنین(ع)»[8] مهمترین و معروفترین اثر بُرسى است که با شیوهاى بدیع و ابتکارى و با استفاده از مبانى عرفان نظرى به شرح و تفسیر مناقب و فضایل اهل بیت(ع) بویژه امام على(ع) پرداخته است. بُرسى در این اثر، روایات خاصى را که مربوط به فضایل حضرات معصومان(ع) بوده، نقل نموده که پیش از او کمتر مورد توجّه قرار میگرفته و براى افرادى که بعد از او آمدند، منبع و مرجع مهمّى شده است.
«مشارق الأنوار الیقین» از آثاری است که با توجه به اعتقاد به حروف[9] و اعداد به تطبیق عرفان با زندگى ائمه میپردازد.
دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره «مشارق الأنوار الیقین»
بُرسى در اظهار اندیشههایش بیپروا بوده، و محبّت شدید او به اهل بیت(ع) او را واداشته تا بسیارى از غرایب روایاتى را که درباره خاندان عصمت و طهارت(ع) وارد شده است، یکجا جمع آوری کند، و این معنا سبب شده تا عدّهاى که حقیقت این سخنان برایشان روشن نشده است، او را مورد طعن قرار دهند و گروهى دیگر نیز -که خلوص نیّت و عقیده مؤلّف و وجود همین روایات را در متون مجامع حدیثى به طور پراکنده میدیدهاند- به دفاع از او برخیزند. به هر حال، همگان محبّت و ولاى شدید او را نسبت به اهل بیت(ع) میستایند و مورد تأکید قرار میدهند.
مهمترین انتقاد به کتاب «مشارق الأنوار الیقین» به دلیل غلوّ آمیز بودن و ارائه مطالبى نامعقول و نامفهوم است. شیخ حُرّ عاملى،[10] علامه مجلسى،[11] و سید محسن امین[12] به این نکته توجه داده و میگویند کتاب مشارق مشتمل بر مطالب افراطى و غلوّ آمیز و گاه مضمر است. اما سید محسن امین به این نکته توجه میدهد که مطالب این کتاب به گونهای نیست که اعتقادات حافظ برسی زیر سؤال برود و او مورد اعتماد نباشد.[13]
برخی نیز معتقدند است که در کتاب «مشارق الأنوار»، صدها حدیث دروغ نقل شده است. او میگوید که بُرسی در میان شیخیّه و کشفیّه و غُلات طرفداران بسیار دارد.[14]
همین انتقادها موجب گشته است تا علامه مجلسى روایاتى را که وى بدان متفرّد[15] بوده است، در خور اعتماد نشمرد.[16] در واقع، آنچه از غرابت در آثار برسى، به خصوص مشارق الأنوار دیده میشود، بخشى ناشى از اخبار متفرّد او است که در دیگر متون حدیثى شیعه نشانی از آن نیست و بخشى دیگر ناشى از شروحى است که وى بر خبرهای گوناگون به دست داده است. درباره تفرّد او در نقل روایات، از جمله روایاتى بلند؛ مانند «خطبه إفتخار»[17] و «خطبه تطنجیه»،[18] باید توجه داشت که وى به طیف درخور توجّهى از منابع متقدّم شیعه، از جمله «کتاب الواحدة» ابن جمهور بصری دسترسى داشته است.
با این همه، کسانى از این کتاب دفاع کردهاند؛ از آن جمله علامه امینى است که میگوید: «استاد حافظ رضى الدین رجب برسى حلى از دانشوران عارف مشرب امامى و از فقیهانى است که در دانشهایى چند دست داشته- با آن برترى آشکارش در هنر حدیث و پیشروى در ادبیات و سخن سرائیهاى نیکو و چیرگى در دانش حروف و رازهاى آن و بیرون کشیدن سودهایش- از اینرو، میبینى نوشتههایش سرشار از پژوهشها و موشکافیها است. در عرفان و حروف روشهاى ویژهاى برگزیده و هم در دوستى پیشوایان معصوم(ع) برداشتها و نگرشهایى دارد که برخى نمیپسندند و او را تندرو میشمارند، ولى جایگاههایى را که وى براى معصومان(ع) شناخته، در همه جا، به تندروى نمیانجامد».[19] سپس به روایاتی استناد میکند؛ چنانچه امام علی(ع) میفرماید: «مبادا در حق ما غلوّ و تندروى کنید، ما را بندگان دست پرورده خدا دانید و دیگر در حق ما هر چه خواهید بگوئید».[20] علامه امینی پس از نقل روایاتی میگوید: «کجا میتوانیم مرز برتریها و سرافرازیهایى را بنگریم که پروردگار به معصومان بخشیده است؟ و کى میتوانیم از همه سربلندیهایى آگاه شویم که خداوند ویژه آنان گردانیده؟... و کیست که به شناسایى امام رسد؟ یا او را برگزیند؟ نه! نه! خردها گمراه میشوند و بردباریها سرگردان و مغزها پریشان و دیدهها نابینا، بزرگان خرد میشوند و فرزانگان درمیمانند... از همین رو، میبینى بسیارى از دانشوران ما که در شناخت رازها پژوهشگر بودهاند این جایگاهها را سزاوار پیشوایان راستین(ع) میدانند که دیگران آن برداشتها را بر خویش هموار نمیکنند».[21]
اما با قطع نظر از پذیرش یک دیدگاه و نادرستی دیدگاه دیگر؛ شایسته است به چند نکته درباره این کتاب و نویسنده آن توجه شود:
یک. برسى در مرور کوتاه خود بر عقاید امامیه، پایبندى خود به اعتقادات مشهور مذهب شیعه را نشان داده است و ضمن معرّفى دو گروه اهل افراط و تفریط، خود را از «نمط اوسط» دانسته که آنان را «عارفون» میخواند.[22] او با اینکه بارها از غلات انتقاد کرده، بازتاب برخى اندیشهها در نوشتههاى وى موجب گمانهایى درباره عقاید خاص مذهبى او شده است. باید دانست که او خود متوجه ویژگى توهّمزاى کتابش بوده، و بارها این نکته را که برخى معاصرانش این تعالیم را برنخواهند تافت، گوشزد کرده است.
به عقیده برخی، برسی به دلیل تبحّر در حکمت و عرفان و پی بردن به بعضی از مقامات ائمه و نقل آنها، به غلوّ در حق آنان متّهم شده است. ظاهراً برسی در عصر خویش نیز نکوهش میشده، چنانکه خود در چند جای «مشارق الأنوار» به این مطلب اشاره کرده است. او برای خود گناهی جز حُبّ علی(ع) و نشر و تبلیغ اسرار او نشناخته و خود را از غلوّ و تفویض مبرّا دانسته و به صراحت کسانی را غالی شمرده که برای بندگان خدا مقام ربوبی قائل شده و فرایض دینی را ترک کردهاند.[23] با این همه، تحلیل درستِ آنچه برسی گفته بر بررسی مفهوم غلوّ در کلام شیعی متوقّف است.
دو. نقد برخی از اندیشمندان اسلامی بر این کتاب، نقد محتوایی است؛ یعنی دیدهاند مطالبی در برخی از احادیث هست که ظاهر آنها با قرآن کریم و احادیث دیگر و مبانی کلام اسلامی سازگاری ندارد. اما این روش نقد، به شرطی صحیح است که نقدهای آنها، بُرهانی باشد یا از احادیث قطعی استفاده شده باشد تا به واسطه مخالفت حدیث با برهان یا نقل قطعی، رها شود. در حالیکه برخی از نقدهای این بزرگواران برهانی نیست و نیز هیچ سنخیتی با مبانی عرفان اسلامی -که موضوع برخی از احادیث نقل شده در مشارق الأنوار است- ندارد. به علاوه؛ در نقد متن حدیث نباید مطالب غیر برهانی را به عنوان حکم عقل فرض نموده و بر آن اساس، روایات مخالف را رد نمود.
سه. کتاب شریف «الکافی» نیز مشتمل بر احادیث خطا و اشتباه است ولی روی هم رفته نشان دهنده معارف اهل بیت(ع) است و نورانیّتش میان اهل دل مشهور میباشد؛ چرا که درباره قضاوت نسبت به کتابها هر چند نه میتوان کلاً آنرا رد کرد و نه صد در صد قبول کرد، اما میتوان به صورت کلی درباره کتابی اظهار نظر کرد و از سوی دیگر به تفصیل تمام خصوصیات کتاب را دید و موارد خطا و جعلی را که در لابلای کتاب هست را جداگانه به دست آورد. کتاب «مشارق الأنوار» روی هم رفته نشاندهنده مقام واقعی معصومان(ع) است و محتوای کلی و عمومی کتاب باطل نیست؛ چون محتوای کلی آن با دیگر احادیث و ادله عقلی و مبانی عرفان اسلامی سازگار است و نسبت دادن آن به غلوّ باطل میباشد، هر چند با نگاه تفصیلی خطاهایی مانند هر کتاب دیگری در آن دیده میشود.
چهار. به علاوه؛ احادیث این کتاب به عنوان شاهد و مؤیّد میتواند مورد استفاده قرار گیرد و ظاهراً سیره بزرگانی که از برخی احادیث آن بهرهها بردهاند،[24] در تعامل با این کتاب نیز همین گونه بوده است. حتی شیخ حرّ عاملی[25] و علامه مجلسی در «بحار الأنوار» که انتقاد به برخی از مطالب آنرا میکند روایاتی از آن کتاب را نقل کرده است. همانطور که علامه مجلسی از روایات او تنها آنچه را که با کتب معتبر مطابق بوده، نقل کرده است.[26]
پنج. احادیث مقامات ائمه اطهار(ع) در گذشته به واسطه اتهام غلوّ، معمولاً آنرا نقل ننموده و رها میکردند و این امر سبب شده که اسناد این احادیث و متونش گم گردد. و کتابهایی مانند «مشارق الأنوار» و دیگر کتب تألیف شده در قرون متأخر احادیثشان غیر مسند بوده و یا اگر سندی نیز دارد قابل پیگیری و بررسی رجالی نباشد؛ لذا ارزیابی سندی احادیث منسوب به غلوّ مشکل است.
شش. ظاهراً این سخن علامه مجلسی صحیح است که «لا أعتمد على ما یتفرّد بنقله»[27] (احادیثی که تنها و به صورت مفرد در این کتاب نقل شده است قابل اعتماد نیستند) ولی اینکه علت آنرا چنین بیان میکند: «لاشتمال کتابیه على ما یوهم الخبط و الخلط و الارتفاع» (به این دلیل که هر دو کتاب مؤلف [مشارق الانوار و کتاب الألفین] شامل مطالبی است که موجب اشتباه و درهم آمیختگی حق و باطل و بزرگ انگاری مقام اهل بیت میشود) احتمالاً صحیح نباشد، بلکه اعتماد نداشتن به این کتاب به جهت مسند نبودن احادیث آن و احتیاج به اطمینان در پذیرش احادیث معرفتی و اعتقادی است که نیازمند دقت بیشتری میباشد.
[1]. امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 6، ص 465، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406ق؛ سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 9، ص 106، مؤسسه امام صادق (ع)، قم، 1418ق.
[2]. أعیان الشیعة، ج 6، ص 465.
[3]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، أمل الآمل، ج 2، ص 117، مکتبة الأندلس، بغداد، 1385ق.
[4]. مانند اینکه گوید: «روى الشیخ العارف رجب الحافظ البرسیّ رحمه اللَّه»؛ ر.ک: شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسی)، ص 30، 195 و 526، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم، 1380ش.
[5]. ر.ک: أعیان الشیعة، ج 6، ص 466.
[6]. شیرازى، محمد معصوم، طرائق الحقائق، محقق و مصحح: محجوب، محمد جعفر، ج 3، ص 711، انتشارات سنائى، تهران، چاپ اول، بیتا.
[7]. خوانساری، محمدباقر بن زین العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج 3، ص 345، قم، 1390 ـ 1392ق؛ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج 2، ص 11، تهران، 1369ش.
[8]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 21، ص 34، اسماعیلیان، قم، 1408ق؛ حسینى جلالى، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج 1، ص 751 – 752، انتشارات دلیل ما ، قم، 1422ق.
[9]. تفکر درباره حروف از چند جهت است. در نگرش اول؛ حرف بر دو نوع کلامى و کتابى تقسیم میشود: نوع اول مبتنى بر صوت است و نوع دوم مبتنى بر خط. معمولاً اهل ادب با تحقیق در ریشه کلمات شروع میکنند و آنگاه به معناى مستقل هر کلمه توجه میکنند و در پایان میکوشند تا مقصود گوینده را از میان طیفى از معانى محتمل با توجه به بافت کلام و قراین و نشانههای دیگر دریابند. حروفیه درست برخلاف این روش عمل میکنند، یعنى میکوشند تا کلمه را از بافت آن جدا سازند و آنرا بشکافند و حروفى را هم که کلمه از آنها تشکیل یافته جدا جدا مورد نظر قرار دهند و رازى را که در دل هر حرف نهان است بیرون کشند. محیى الدین بن عربى، موحد، محمد على، موحد، صمد، فصوص الحکم(ترجمه و تحلیل)، ص 48، نشر کارنامه، تهران، چاپ اول، 1385ش.
[10]. ر.ک: أمل الآمل، ج 2، ص 117.
[11]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، المدخل، ص 152، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. أعیان الشیعة، ج 6، ص 466.
[13]. همان.
[14]. حسنی، هاشم معروف، الموضوعات فی الآثار و الأخبار، ص 293، بیروت، 1973م.
[15]. حدیث مفرد؛ حدیثی است که تنها از یک راوی، یا یک فرقه، یا یک شهر خاص نقل شده باشد. گاهی شاذّ با مفرد اشتباه میشود و گمان میرود که شاذ همان مفرد است، در حالی که چنین نیست؛ زیرا شذوذ خبر در مواردی است که در مقابل شاذ، خبر مشهور باشد. در حالی که در خبر مفرد چنین امری شرط نیست. ر.ک: نصیری، علی، حدیث شناسی، ج 2، ص 54، انتشارات سنابل، قم، چاپ اول، 1383ش.
[16]. بحار الأنوار، المدخل، ص 152.
[17]. حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: عاشور، علی، ص 260، أعلمی، بیروت، چاپ اول، 1422ق.
[18]. همان، ص 263.
[19]. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج 7، ص 50، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، چاپ اول، 1416ق.
[20]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 104، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[21]. الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج 7، ص 50 – 51.
[22]. ر.ک: مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، ص 315.
[23]. مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، ص 105.
[24]. مانند: قطیفی، احمد بن صالح، رسائل آل طوق القطیفی، ج 1، ص 127، دار المصطفی لإحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛ شبر، سید عبد الله، تسلیة الفؤاد فی بیان الموت و المعاد، ص 76، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[25]. ر.ک: شیخ حرّ عاملی، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، محقق و مصحح: قائنی، محمد بن محمد حسین، ج 1، ص 323، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق؛ همچنین در کتاب «اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات» روایات زیادی را از «مشارق الانوار» حافظ برسی نقل کرده است.
[26]. بحار الأنوار، المدخل، ص 152.
[27]. همان.