کد سایت
en21809
کد بایگانی
33980
نمایه
تفسیر آیات 97 تا 99 سوره نساء
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
تفسیر آیات 97 تا 99 سوره نساء چیست؟
پرسش
تفسیر آیات 97 تا 99 سوره نساء چیست؟
پاسخ اجمالی
در شأن نزول آيه 97 سوره نساء،[1] مفسران گفتهاند؛ عدهای از مسلمانان كه به ظاهر شهادتين گفته بودند، با وجود اینکه قدرت داشتند از مكه به مدينه هجرت كنند، اما مهاجرت نكردند! زمانی كه رؤساى قريش به طرف بدر براى جنگ با مسلمانان میآمدند آنها به همراه مشركان رو در روى پيامبر گرامى اسلام(ص) قرار گرفتند، و در جنگ كشته شدند. اين آيه در باره آنها نازل شده است. ابو الجارود از امام باقر(ع) نقل کرده است آنها پنج نفر بودند: حارث بن زمعة بن الأسود، ابو العاص بن منبّه بن الحجّاج، علىّ بن اميّة بن خلف، قيس بن الوليد بن المغيره، و قيس بن الفاكه بن المغيره، که هر پنج در بدر كشته شدند.[2]
در این آیات(97- 99) به دنبال بحثهاى مربوط به جهاد، اشاره به سرنوشت شوم كسانى شده است كه دم از اسلام مىزدند، ولى یکی از برنامههای مهم اسلامى يعنى «هجرت» را عملى نساختند، در نتيجه به وادىهاى خطرناكى كشيده شدند و در صفوف مشركان جان سپردند.
قرآن کریم مىفرمايد: «كسانى كه فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالىكه به خود ستم كرده بودند، و از آنها پرسيدند، شما اگر مسلمان بوديد، پس چرا در صفوف كفار قرار داشتيد و با مسلمانان جنگيديد؟ آنها در پاسخ به عنوان عذرخواهى مىگويند: ما در محيط خود تحت فشار بوديم و به همين جهت، توانايى بر اجراى فرمان خدا نداشتيم. اما اين عذر از آنان پذيرفته نمىشود و بزودى از فرشتگان خدا پاسخ مىشنوند كه: «مگر سرزمين پروردگار، وسيع و پهناور نبود كه مهاجرت كنيد و خود را از آن محيط آلوده و خفقان برهانيد»؟!
در پايان به سرنوشت آنان اشاره كرده، مىفرمايد: «اينگونه اشخاص كه با عذرهاى واهى و مصلحت انديشىهاى شخصى، شانه از زير بار هجرت خالى كردند و زندگى در محيط آلوده و خفقان را بر آن ترجيح دادند، جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی دارند».
البته، قرآن در آيه بعد، مستضعفان و ناتوانهاى واقعى (نه مستضعفان دروغين) را استثنا كرده و مىفرمايد: «مردان، زنان و كودكانى كه هيچ راه چارهاى براى هجرت و هيچ راهی براى نجات از آن محيط آلوده نمىيابند، از اين حكم مستثنا هستند؛ زيرا واقعاً اين دسته معذورند و خداوند تكليف فوق طاقت و توان نمیکند».
ابن عباس میگويد: در آن زمان من طفلى صغير و از «مستضعفان» بودم و نيز از وى نقل شده است كه گفت: پدرم مردى پير و مادرم زنى پير و من كودكى خردسال و همگى از «مستضعفان» بوديم.[3] و در آخرين آيه مىفرمايد: «ممكن است اينها مشمول عفو خدا واقع شوند و خداوند همواره بخشنده و آمرزنده است».[4]
به هر حال، این آیات وظیفه مستضعفانی را بیان میکند که در سرزمینهای کفر و فساد زندگی میکنند و با آنان به ظلم و استبداد رفتار مىشود؛ آزادهایشان سلب شده و قدرت دفاع از حقوق خود را ندارند. اینان بايد به سرزمين ديگرى كه آزادى آنان را ضمانت مىكند مهاجرت كنند. طبیعی است که سرزمینهای اسلامی پایگاه حريت و آزادی و محل امن برای مهاجران خواهان آزادی و آزادگی باشد.
آنان كه در راه خدا مهاجرت نمىكنند و به سرزمین امن نمىروند و اينرا بهانه خود در ارتكاب گناهان و شركت در ستم و عدم مقاومت در برابر ستمكاران قرار مىدهند، جايشان در آتش جهنم است؛ زيرا ستمديده و ستمگر در گناه يكساناند؛ چراکه مظلوم مىتوانست از خود دفع ستم كند و چنین نكرده است.[5]
در این آیات(97- 99) به دنبال بحثهاى مربوط به جهاد، اشاره به سرنوشت شوم كسانى شده است كه دم از اسلام مىزدند، ولى یکی از برنامههای مهم اسلامى يعنى «هجرت» را عملى نساختند، در نتيجه به وادىهاى خطرناكى كشيده شدند و در صفوف مشركان جان سپردند.
قرآن کریم مىفرمايد: «كسانى كه فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالىكه به خود ستم كرده بودند، و از آنها پرسيدند، شما اگر مسلمان بوديد، پس چرا در صفوف كفار قرار داشتيد و با مسلمانان جنگيديد؟ آنها در پاسخ به عنوان عذرخواهى مىگويند: ما در محيط خود تحت فشار بوديم و به همين جهت، توانايى بر اجراى فرمان خدا نداشتيم. اما اين عذر از آنان پذيرفته نمىشود و بزودى از فرشتگان خدا پاسخ مىشنوند كه: «مگر سرزمين پروردگار، وسيع و پهناور نبود كه مهاجرت كنيد و خود را از آن محيط آلوده و خفقان برهانيد»؟!
در پايان به سرنوشت آنان اشاره كرده، مىفرمايد: «اينگونه اشخاص كه با عذرهاى واهى و مصلحت انديشىهاى شخصى، شانه از زير بار هجرت خالى كردند و زندگى در محيط آلوده و خفقان را بر آن ترجيح دادند، جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی دارند».
البته، قرآن در آيه بعد، مستضعفان و ناتوانهاى واقعى (نه مستضعفان دروغين) را استثنا كرده و مىفرمايد: «مردان، زنان و كودكانى كه هيچ راه چارهاى براى هجرت و هيچ راهی براى نجات از آن محيط آلوده نمىيابند، از اين حكم مستثنا هستند؛ زيرا واقعاً اين دسته معذورند و خداوند تكليف فوق طاقت و توان نمیکند».
ابن عباس میگويد: در آن زمان من طفلى صغير و از «مستضعفان» بودم و نيز از وى نقل شده است كه گفت: پدرم مردى پير و مادرم زنى پير و من كودكى خردسال و همگى از «مستضعفان» بوديم.[3] و در آخرين آيه مىفرمايد: «ممكن است اينها مشمول عفو خدا واقع شوند و خداوند همواره بخشنده و آمرزنده است».[4]
به هر حال، این آیات وظیفه مستضعفانی را بیان میکند که در سرزمینهای کفر و فساد زندگی میکنند و با آنان به ظلم و استبداد رفتار مىشود؛ آزادهایشان سلب شده و قدرت دفاع از حقوق خود را ندارند. اینان بايد به سرزمين ديگرى كه آزادى آنان را ضمانت مىكند مهاجرت كنند. طبیعی است که سرزمینهای اسلامی پایگاه حريت و آزادی و محل امن برای مهاجران خواهان آزادی و آزادگی باشد.
آنان كه در راه خدا مهاجرت نمىكنند و به سرزمین امن نمىروند و اينرا بهانه خود در ارتكاب گناهان و شركت در ستم و عدم مقاومت در برابر ستمكاران قرار مىدهند، جايشان در آتش جهنم است؛ زيرا ستمديده و ستمگر در گناه يكساناند؛ چراکه مظلوم مىتوانست از خود دفع ستم كند و چنین نكرده است.[5]
[1]. «إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً».
[2] . ابوالفتوح رازى، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج 6، ص 78، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408ق.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 150، ناصر خسرو، تهران، 1372ش.
[4]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 84، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[5]. ر. ک: مدرسی، سید محمدتقی، تفسير هدايت، گروه مترجمان، ج 2، ص 147، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1377ش.