خدای متعال در برابر کفار و مشرکان و منافقان و تمام کسانى که در حقانیت قرآن کریم تردید دارند و در آیات آن اندیشه نمیکنند، میفرماید؛ این قرآن اگر از جانب غیر خدا بود بیقین تناقض و اختلافهاى فراوانى در آن مییافتند، اما اکنون که در آن هیچگونه اختلاف و تناقضی در آن نیست باید بدانند که از سوی خدای متعال نازل شده است. و این یکی از جنبههای اعجاز این کتاب مقدس که میفرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً».[1]
این آیه مخالفان قرآن را تشویق میکند تا با دقت در آیات این کتاب مقدس و بررسی احکام، حکمتها و داستانهای موجود در یک آیه، آنرا با تمام دیگر آیات مربوط سنجیده تا کاملاً دریابند که هیچ اختلافى بین آنها مشاهده نشده و آیات جدید شاهدی بر درستی آیات قدیم است. نه «اختلاف تناقضی» در آن میتوان یافت که آیهاى، آیه دیگر را نفى کند، و نه «اختلاف تدافعی» که با هم سازگار نباشند، و نه «اختلاف تفاوتی» که دو آیه از نظر تشابه بیان و یا متانت معنا و مقصود، مختلف باشند و یکى بیانى متینتر و رکنى محکمتر از دیگرى داشته باشد، بلکه قرآن، کتابى است که الفاظش شبیه به هم و هر فراز آن همخوان با دیگر فرازها است.[2]
همین هماهنگی ثابت میکند که این کتاب از ناحیهی خداى متعال نازل شده، نه از ناحیه غیر او؛ چون اگر از ناحیه غیر او بود، سخنی که در طول 23 سال به صورت مستمر و متناسب با وضعیتهای گوناگون بر زبان میآمد مصون از اختلاف نبود، آن هم نه اختلافی اندک، بلکه اختلافی در حد گسترده؛ به دلیل آنکه اگر قرآن از جانب غیر خدا بود و به عنوان نمونه، انسانها آنرا تدوین کرده بودند، چنین فردی محکوم به طبیعت این عالم است که بر اساس حرکت و دگرگونى و تکامل شکل گرفته است، و هیچ انسانى نیست مگر آنکه هر روز احساس میکند که عاقلتر از دیروزش است و هر رفتار و کردارش پختهتر و متینتر و محکمتر از کار و صنعت و تدبیر دیروز او است. بنابر این او نه در باور خویشتن و نه در آنچه میکند، مصون از اختلاف نیست و این اختلاف هم یکى دو تا نبوده، بلکه بسیار گسترده است؛ زیرا قاعدهی طبیعى و کلى در نوع بشر و دیگر موجودات جهان مادی آن است که همه در سیطرهی تحول و تکامل عمومى باشند و هیچکدامشان در دو زمان یک حالت را نداشته، بلکه دائماً ذات و حالاتشان در حال تحول و اختلاف باشد.
بنابر این، روشن میشود که چرا در آیهی شریفه اختلاف را مقید به قید «کثیر» نمود؛ از اینرو قید(کثیرا) را باید قید توضیحى دانست نه قید احترازى[3] که بتوان از آن مفهوم مخالفی را برداشت کرد. به عبارت دیگر، آیه در صدد بیان این واقعیت است که اگر قرآن ساختهی بشر میبود، نه تنها ناهماهنگی در آن وجود داشت، بلکه این ناهماهنگی در سطح گستردهای بود و از این عبارت نباید برداشت کرد که اختلاف زیاد در قرآن یافت نمیشود، اما اختلافات اندکی در آن وجود دارد![4]
در پایان و برای توضیح بیشتر به یک مثال عرفی که مشابه آن در گفتوگوها فراوان است توجه فرمایید:
اگر فردی به شما بگوید: «اگر به جای هواپیما با کشتی مسافرت میکردم، با مشکلات فراوانی روبرو میشدم»، شما لزوماً این برداشت را نخواهید داشت که او در مسافرتش با هواپیما نیز با مشکلات اندکی مواجه شده است، بلکه میتوانید با شنیدن سخنش این احتمال را بدهید که شاید او در مسافرت هوایی خود با کوچکترین مشکلی نیز مواجه نشده باشد.
[1]. نساء، 82.
[2]. زمر، 23.
[3]. قید توضیحى به قیدى گفته میشود که بیانگر خصوصیت موجود در غالب افراد مقید میباشد، مانند آنجا که قرآن میفرماید: «رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ»؛ (دختران همسران شما، که در دامان شما و تحت سرپرستى شما بزرگ میشوند). این قید بیانگر این است که غالب دخترانى که مادرانشان تن به ازدواج مجدد میدهند، در سنین کودکى بوده و تحت سرپرستى شوهر جدید پرورش مییابند، و از این قید، احتراز قصد نشده است. لذا قید توضیحی عبارت است از قیدى که براى توضیح مطلب مذکور میآید و مفهوم ندارد.
[4]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 19- 20، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 5، ص 26- 27، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.