قضا و قدر الهی بر دو نوع است یکى قضاى حتمى که به لوح محفوظ و دیگر قضاى تعلیقى که به لوح محو و اثبات مربوط است. لوح محو و اثبات قابل تغییر است؛ یعنی قضا و تقدیر نوشته شده قابلیت تغییر را دارد.
عواملی در تغییر قضای الهی نقش دارند که از آن جمله اند: اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخى و تنگى روزى و بلندى و کوتاهى عمر.
از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» پرسید، آن حضرت فرمود: «چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکى به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت مىکند و بر عمر مىافزاید و از حوادث بد حفظ مىکند»
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: «لا یرد القضاء الا الدعاء»؛ قضا را رد نمىکند مگر دعا.
اما آیا نذر از عوامل رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا به حساب می آید یا نه؟ در جواب باید گفت: نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم. این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود. علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد.
پاسخ به این پرسش در گرو تبیین نکاتی چند میسر است:
1. تقدیر و قضا و قدر الهی به چه معناست؟
قضا یعنی حتمیت حادثه ای که این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست، و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد. قضا و قدر الهی در واقع عبارت است از: سرچشمه گرفتن همه علل و اسباب از اراده و مشیت و علم حق که علت العلل است، یعنی هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند، تجلی علم و اراده حق و مظهر خواست خداوند و آلت اجرای قضا و قدر اوست. البته این امکان وجود دارد که قضا و قدر حتمی نباشد یعنی عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه ای از حلقه های علیت است، عامل تغییر و تبدیل سرنوشتی شود و باز قضا و قدر الهی آن را اقتضاء کرده باشد. مثلا کسی به بیماری خاصی مبتلا باشد و سرنوشت او همان است و این هم از علت خاصی ناشی می شود، اما اگر این بیمار دوا بخورد دوا علت دیگری و سرنوشت دیگری را به همراه دارد و موجب از بین رفتن بیماری می شود یعنی سرنوشت قبلی بیمار را تغییر می دهد و این به موجب قضا و قدر است و اگر هم دارو را نخورد و رنجور شود و یا دوای زیان بخشی را بخورد و بمیرد، باز به اقتضای قضا و قدر است، همچنین است اگر از بیماری دوری گزیند و مصون بماند و بالاخره هر چه بکند نوعی سرنوشت و قضا و قدر است و نمی تواند از حوزه قضا و قدر بیرون باشد. سرش این است که قضا و قدر عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست بلکه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عامل های جهان است، هر عاملی که بجنبد و اثری از خود بروز دهد، مظهری از مظاهر قضا و قدر و تحت قانون عمومی علیت است و در مورد هر حادثه ای، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان های مختلف وجود داشته باشد قضا و قدرهای گوناگونی هم متصور است و آن جریانی که واقع می شود و صورت می گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی که متوقف می شود هم به قضا و قدر الهی است.
2. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات چیست؟
آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید مىآید، همگى نمودهایى از قدرت و علم بىپایان الهى است و همه این پدیدهها بر اساس اراده و مشیت خداوند و مطابق با برنامههایى است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینى الهى نوشته شده است.
در متون اسلامى از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده شده که سرنوشت انسان و جهان را در برگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال تمدن ها، و از سعادت و شقاوت انسان ها تا قسمت روزى میان آنها و بالاخره هر حادثهاى که براى هر انسانى اتفاق مىافتد، در آن کتاب ها با قلم تقدیر رقم زده شده است و در مقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعى خداوند است.
طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیدههاى هستى از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوح تکوینى نوشته مىشود که هر کدام از آنها ویژگى خاص خود را دارند و عبارتند از: الف. لوح محفوظ که گاهى از آن به «ام الکتاب»، «کتاب مسطور»، «رقمنشور»، «کتاب مکنون» و«کتاب حفیظ» تعبیر آورده شده است و آنچه در این کتاب ثبت شده قابل تغییر نیست و دگرگونى در آن راه ندارد؛ ب. لوح محو و اثبات که محل ثبت حوادث و اتفاقاتى است که به مرحله فعلیت خواهد رسید و به طورى که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است. در آیه زیر از هر دو کتاب یاد شده است: «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»[1]؛ «خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مىکند؛ و امّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست»!
طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکى کتابى است که هرگاه بخواهد، چیزى را که در آن ثبت شده مىزداید و یا چیزى را که در آن نیست ثبت مىکند، یعنى مربوط به تغییراتى است که در قضاى الهى حاصل مىشود و دیگرى کتابى است که ریشه تمام پدیدههاى عالم است و نوشتههاى آن قابل تغییر نیست. به عبارت دیگر؛ لوح محو و اثبات مظهر قدرت مطلقه خداوند است و آنچه در آن نوشته شده صورت تعلیقى و شرطى دارد و به این شکل است که اگر چنین شود چنان خواهد شد و اگر نشود نخواهد شد. علامه مجلسى چنین مثال مىزند که مثلا براى زید پنجاه سال عمر نوشته شده ولى به این صورت که اگر صله رحم کند، شصتسال خواهد بود و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود پس اگر او صله رحم کرد، در آن کتاب پنجاه سال محو و شصت سال ثبتخواهد شد.[2]
3. قضا و قدر غیر حتمی به لوح محو و اثبات مرتبط است. توضیح اینکه:
خداوند دو نوع قضا و یا تقدیر دارد یکى قضاى حتمى و دیگر قضاى تعلیقى. در مثال بالا مرگ زید قضاى حتمى و تغییر ناپذیر است ولى زمان مرگ او قضاى تعلیقى و قابل تغییر است که گاهى از آن به اجل مسمى و اجل معلق تعبیر مىشود. در آیهاى که مربوط به لوح محو و اثبات است، عبارت« یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ » به روشنى دلالت دارد که قضاى الهى قابل تغییر است و چنین نیست که قضاى الهى، قدرت او را محدود کند و او نتواند کارى بر خلاف قضاى خود انجام دهد. خداوند همواره در حال انجام کار جدیدى است و بر خلاف عقیده یهود[3] و بعضى از فلاسفه که خدا را مانند یک حاکم معزول مىدانند که اسیر قوانین خودساخته است، خدا هر لحظهاى مىتواند قضا و تقدیر نوشته شده را تغییر بدهد و لوح محو و اثبات جایگاه این تغییرها است.
این حقیقت در قرآن کریم به صورت هاى دیگرى هم بیان شده است. در آیاتى از قرآن از تغییر سرنوشت برخى از اشخاص و جامعهها خبر داده و خاطر نشان کرده است که گاهى قضاى الهى بر چیزى تعلق گرفته ولى در اثر عوامل خاصى آن قضا تغییر داده شده است.
4. مسئله بدا
این حقیقت قرآنى که خداوند آنچه را که بخواهد تغییر مىدهد، همان مسأله «بدا» است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفى مىکنند. از نظر شیعه بدا همان کارى است که خداوند در لوح محو و اثبات مىکند و چیزى فراتر از آن نیست. بدا به معناى آن نیست که براى خدا چیزى که معلوم نبود آشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزى را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد. [4]
5. عوامل تغییر دهنده قضای الهی
از مواردی که قضای الهی تغییر کرده است جریان حضرت یونس است که قرآن هم درباره شخص او و هم درباره قوم او از چنین تغییرى خبر داده است.[5] علاوه بر این که در چندین آیه از قرآن به طور کلى تغییر قضاى الهى و سرنوشت مردم به وسیله کارهاى خوب یا بد آنها مورد تاکید واقع شده است.[6] همچنین در روایات بسیارى، از تاثیر اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن[7] و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخى و تنگى روزى و بلندى و کوتاهى عمر مطالب روشن کنندهاى آمده است. البته همانگونه که بیان شد جایگاه این تغییرات که در قضاى الهى صورت مىگیرد، همان لوح محو و اثبات است.
از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» پرسید، آن حضرت فرمود: «چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکى به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت مىکند و بر عمر مىافزاید و از حوادث بد حفظ مىکند.» [8]
در روایات آمده است: دعا ردّ می کند قضا را بعد از آنکه مبرم شده باشد، پس زیاد دعا کن که دعا کلید هر رحمت و رسیدن بهر حاجت است و نیل بآنچه نزد خداست حاصل نشود مگر بدعاء و محققا هیچ درى بسیار کوبیده نشود جز اینکه بر وى کوبندهاش باز شود.[9]
در بحار الأنوار نیز از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت فرمود: «لا یرد القضاء الا الدعاء»؛ قضا را رد نمىکند مگر دعا.[10]
6. نذر رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا
نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم.[11] این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود. علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد.
[1]. رعد، 39.
[2]. بحارالانوار، ج 4، ص 130.
[3]. در قرآن کریم از این عقیده باطل یهود که اقتباسى از سخن برخى از فلاسفهیونان است، پاسخ داده شده و در چندین آیه به گستردگى و نامحدود بودن قدرت خدا تاکیدشده است. طبق این آیات، دستان خدا باز است و هر چه را که بخواهد مىکند و هر روزکار جدیدى از او سر مىزند: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ»؛ «و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، مىبخشد! ولى این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مىافزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمین، تلاش مىکنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.»مائده، 64.
[4]. برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)، ص 255-278، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1388 ه ش؛ جعفری، یعقوب، کوثر، ج5، ص556-571، نرم افزار جامع التفاسیر.
[5]. « فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» «و اگر او (یونس) از تسبیحگویان نبود، در شکم آن ماهى تا روزى که مردم برانگیخته شوند مىماند» (صافات، 143-144).
«فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حینٍ» «پس چرا مردم آبادى ایمان نیاوردند که تا ایمانشان به آنان سودى بدهد(آنها به موقع ایمان نیاوردند) مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، عذاب خوارى در زندگى دنیا را از آنان برداشتیم و آنها را تا زمانى معین برخوردار کردیم» (یونس، 98)
در آیه نخست اظهار مىدارد که قرار بود یونس تا روز قیامت در شکم ماهى بماند ولى او در شکم ماهى به تسبیح خدا پرداخت و خدا این قضا را تغییر داد و او را از شکم ماهى بیرون آورد و از آیه بعدى فهمیده مىشود که قرار بود بر قوم یونس بلا نازل شود ولى این قوم وقتى آثار بلا را دیدند ایمان آوردند و آن بلا از آنان برداشته شد و تا مدت ها در رفاه و آسایش بودند.
[6]. «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ»؛ « براى انسان، مأمورانى است که پى در پى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ]حوادث غیر حتمى[ حفظ مىکنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!» (رعد، 11). «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ «واگر مردم آبادی ها ایمان مىآوردند و پرهیزگارى مىکردند، برکت هایى از آسمان و زمین براى آنان مىگشودیم ولى تکذیب کردند، پس آنان را به سبب آنچه انجام دادند مؤاخذه نمودیم» (اعراف، 96).
[7]. «الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً» منلایحضرهالفقیه، ج4، ص368.
[8]. «لاقرن عینیک بتفسیرها و لاقرن عین امتی بعدىبتفسیرها: الصدقة على وجهها و بر الوالدین و اصطناع المعروف یحول الشقاء سعاة ویزید فى العمر و یقى مصارع السوء» الدر المنثور، ج 4، ص 66.
[9]. امام صادق (ع) فرمود: «الدعاء یردّ القضاء بعد ما ابرم ابراما فاکثر من الدعاء فانّه مفتاح کل رحمة و نجاح کل حاجة و لا ینال ما عند اللَّه عز و جل الا بالدعاء و انّه لیس باب یکثر قرعه الا یوشک ان یفتح لصاحبه» الکافی، ج2، ص470.
[10]. بحار الأنوار از امام ابى الحسن موسى (ع) روایت آورده که فرمود: بر شما باد دعا کردن، که دعا و درخواست از خداى عز و جل بلا را رد مىکند هر چند که آن بلا مقدر شده قضایش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضاى آن فاصلهاى نمانده باشد، در همین حال هم اگر از خداى تعالى درخواست شود آن بلا را به نحوى که خود مىداند بر مىگرداند. و از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: دعا قضاى مبرم و حتمى را بر مىگرداند، پس دعا بسیار کنید، که کلید همه رحمتها و رستگارىها و کلید برآمدن هر حاجت است، و مردم به آنچه نزد خدا دارند نمىرسند مگر به دعا، چون هیچ درى نیست که وقتى بسیار کوبیده شود به روى کوبنده باز نگردد. نک: بحارالأنوار، ج 93، ص295- 296؛ ترجمه المیزان، ج2، ص59.
[11]. برای آگاهی بیشتر نک: نمایه: بهترین نذر، سؤال 873 (سایت: 1023).