در بعضی فرهنگ ها؛ نظیر مسیحیت، نحله و فرقه ای وجود دارد که ایمان گرایان هستند و معتقدند که ایمان و علم با هم در تضاد هستند. اما اسلام نقطه مقابل این دیدگاه است. اسلام که شعار خود را توسط پیغمبر (ص) با آیه "اقرأ" آغاز می کند، تشویق می کند که به دنبال فهم دین در همه ابعاد اعتقادی، عملی و اخلاقی بروید. این همه روایاتی که در حوزه مفاهیم طبی، بهداشت، محیط زیست و...، در اسلام وارد شده است، این همه مطالبی که در قرآن راجع به کیهان شناسی وجود دارد، ناظر به مسائل علمی روز است. بنابراین، اسلام با علم مخالفت ندارد، بلکه آن علومی که مبانی آنها پذیرفته شده است؛ مثل فیزیک، ریاضیات، شیمی این علوم اصلاً مفاهیم دینی را تأیید می کند. این علوم می تواند پایه خدا شناسی ما باشد؛ اما باید توجه داشت که آنچه از دیدگاه ما می تواند شکوفایی جامعه را در پی داشته باشد تبیین علوم انسانی بر اساس اسلام است چون علوم انسانی برخاسته از یک فلسفه ای است، ممکن است علوم انسانی ای راجع به یک انسان شناسی باشد که ما آن فلسفه و انسان شناسی را اساساً قبول نداریم، در این صورت نه تنها دست آوردهای علوم انسانی برای ما مفید نیست، بلکه مضر است. علوم انسانی غیر برخاسته از مفاهیم دینی و ارزشی ما، به همین دلیل وقتی کسی در جمع نخبگان حوزوی در حضور ایشان مطرح کرد که برخی می گویند علوم انسانی مفید نیست، ایشان فرمود، نه ما نمی گوییم مفید نیست، بلکه ما می گوییم مضر هم هست.
اساساً اسلام شعار خود را با دعوت به دانش آغاز کرد، در حالی که در بعضی فرهنگ ها؛ نظیر مسیحیت، نحله و فرقه ای دارد به نام فیدئیسم، فیدئیسم ها ایمان گرایان هستند. یکی از شخصیت های معروف فلسفی غرب که او را پدر فلسفه اگزیستانس می نامند یعنی کیرکگور در واقع از چهره های بارز فیدئیسم است. فیدئیسم ها معتقدند که بین ایمان و علم تنافی است، آن جایی که دانش می آید ایمان از بین می رود و آن جایی ایمان جا پیدا می کند که دانش از بین برود. کیرکگور خود یک فلیسوف است، ولی اصرار دارد که ایمان برای دایره ای است که ما نمی دانیم، نه برای دایره ای که می دانیم. این بر می گردد به مفاهیمی که در فلسفه مسیحی و در الهیات مسیحیت وارد شده است که این جا مجال پرداختن به آن نیست.
نقطه مقابل این دیدگاه، اسلام است. اسلام که شعار خود را توسط پیغمبر (ص) با آیه "اقرأ" آغاز می کند و قرآن را با اقرأ شروع می کند؛ با قرائت، خواندن و دانستن. اسلامی که "ل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون"[1] دارد که انسان را به وجدان خود ارجاع می دهد، که آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند مساوی هستند؟! یعنی شما برایتان واضح است کسی که می داند ارزش دیگری دارد. اسلامی که دائم از دانش و طلب دانش سخن می گوید و تشویق می کند که "لیتفقهوا فی الدین"[2] به دنبال فهم دین در همه ابعاد اعتقادی، عملی و اخلاقی بروید. بنابر این، اسلام این چنینی با علم مخالفت ندارد. "اطلبوا العلم"[3] شعار اسلام است و مسلمانان از هر جایی که توانستند علم مناسب و مفید را به دست آوردند، در پی آن رفتند؛ به همین دلیل است که شاگردان امام صادق (ع) فقط شاگردان علوم دینی و علوم معنوی نبودند، بلکه کسانی مثل جابربن حیان که یک شیمی دان بود در صف شاگردان حضرت قرار دارد و از حضرت استفاده می کند. این همه روایاتی که در حوزه مفاهیم طبی، بهداشت، محیط زیست و...، در اسلام وارد شده است، این همه مطالبی که در قرآن راجع به کیهان شناسی وجود دارد، حتی پیشرفته ترین اندیشه هایی که کیهان شناسی امروز- تازه برخی از ابعاد دانشی را که در قرآن نهفته است - کشف می کند، ناظر به مسائل علمی روز است. بنابراین، اسلام با علم مخالفت ندارد؛ با دانش روز مخالفت ندارد. نظام جمهوری اسلامی نیز نشان داده است که ما به دنبال علم هستیم. البته نکته ای که وجود دارد و مقام معظم رهبری در سفر به قم هم خیلی روی آن تأکید کردند؛ این است که برخی از علوم با مفاهیم ارزشی به شدت در هم آمیخته است و آن علوم انسانی است. ایشان روی این نکته تصریح کردند که علوم انسانی چون برخاسته از یک فلسفه ای است، راجع به یک انسان شناسی است که ما آن فلسفه و انسان شناسی را اساساً قبول نداریم، دست آوردهای علوم انسانی برای ما چندان مفید نیست، بلکه به تعبیر ایشان مضر است. علوم انسانی غیر برخاسته از مفاهیم دینی و ارزشی ما، به همین دلیل وقتی کسی در جمع نخبگان حوزوی در حضور ایشان مطرح کرد که برخی می گویند علوم انسانی مفید نیست، ایشان فرمود، نه ما نمی گوییم مفید نیست، بلکه ما می گوییم مضر است؛ چون این علوم انسانی بر اساس یک ارزش هایی شکل گرفته است که آن ارزش ها با ارزش اسلامی سازگار نیست و اگر این علوم بخواهد تطبیق و توسعه پیدا کند، پا به پای توسعه خود ارزش های خودش را هم توسعه می دهد که با ارزش های اسلامی سازگاری ندارد؛ به همین دلیل شاید ایشان از 15 سال قبل روی مسئله علوم انسانی تاکید جدی داشتند و در این سفر هم چندین بار به صراحت روی این مسئله صحبت کردند. البته کارهای زیادی در این زمینه هم در دانشگاه و هم در حوزه انجام شده است؛ چون من در هر دو زمینه مشارکت داشتم، از این مسئله اطلاع دارم. این طور نیست که کاری انجام نشده باشد؛ چون برخی مطلع نیستند فکر می کنند کاری نشده است، در طول این 15 سال یا در این 30 سال کار زیادی انجام شده است، اما تا رسیدن به نتیجه مطلوب که ما دست آوردهای عینی در زمینه علوم انسانی مبتنی بر ارزش های اسلامی - که حالا اسمش را بگذاریم علوم انسانی اسلامی - عرضه کنیم، هنوز فاصله داریم، هر چند خیلی در این زمینه کار شده است؛ مثل اقتصاد، جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی، مدیریت در تمام این شاخه ها هم در دانشگاه و هم در حوزه کارهای بسیار ارزشمندی شده است.
نتیجه این که دین نه تنها با علوم روز منافات ندارد، بلکه آن علومی که مبانی آنها پذیرفته شده است؛ مثل فیزیک، ریاضیات، شیمی. اساساً این علوم مفاهیم دینی را تأیید می کند. این علوم می تواند پایه خدا شناسی ما باشد. ما به این علوم ارجاع می دهیم، همچنان که قرآن ارجاع داده است. البته علومی که با ارزش ها ارتباط دارد، باید آن بُعدش که با ارزش ها و با مفاهیم اسلامی ناهماهنگ است، اصلاح شود، و گرنه اصل علم مورد پذیرش است.
نمایه های مرتبط:
علم و عقل و دین، قرآن و علوم، 111 (سایت: 2230).
قرآن و علوم جدید، 1914 (سایت: 3534).
قرآن و پیشرفت، 2071 (سایت: 2124).