خدای تعالی در قرآن کریم، دربارهی همهی پیامبران(ع)، از جمله پیامبر اسلام(ص) و همهی امتها از جمله امتی که در عصر پیامبر(ص) میزیستند، قانونی کلی بیان کرده است:[1] «وَ لِکلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِی بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ»؛[2] برای هر امّتی، رسولی است، پس هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، به عدالت در میان آنها داوری میشود و ستمی به آنها نخواهد شد.[3]
همچنین در آیهی «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ»؛[4] هیچ امتی نبود مگر اینکه بیم دهندهای در آنها وجود داشت.
در برخی از روایات نیز به این امر اشاره شده است:
امام صادق(ع) فرمود: در هر عصر و زمانی پیامبرانی هستند تا زمین خدا از حجتی که بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانهای داشته باشد، خالی نماند.[5]
با این وجود از ظاهر تعدادی از آیات برمیآید که برای برخی از امتها پیامبری نیامده بود:
«لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»؛[6] تا قومی را بیم دهی که پدرانشان انذار نشدند؛ از اینرو آنان غافل هستند.
منظور آیه، این است که انذار کننده آشکار و پیامبر بزرگی که آوازهی او همه جا پیچده باشد، برای برخی از امتها نیامده بود، و گرنه در هر زمانی حجت الهی برای مشتاقان و طالبان وجود دارد، و اگر میبینیم دوران میان حضرت مسیح(ع) و قیام پیامبر اسلام(ص) را دوران فترت شمردهاند، نه به این معنا است که مطلقا حجت الهی برای آنها وجود نداشت، بلکه فترت از نظر قیام پیامبران بزرگ و اولوالعزم است.[7]
به عبارت دیگر، مردم سرزمین پیامبر اسلام(ص) از وجود پیامبری به نام عیسی(ع) آگاه بوده و از آموزههای ایشان مطلع بودند، علاوه بر آنکه برخی از پیروان حضرتشان نیز در همان منطقه زندگی میکردند؛ از اینرو بهانهای برای پیروی نکردن از آموزههای الهی وجود نداشتند، با آنکه شاید در آن زمانها پیامبری مستقیما در آن منطقه حضور نداشت.
امام علی(ع) در این زمینه میفرماید: «خداوند، هنگامی حضرت محمد(ص) را مبعوث ساخت که احدی از عرب کتاب آسمانی نمیخواند و ادعای نبوت نمیکرد».[8]
در پایان لازم است به این نکته توجه شود که آنچه که گفته شد، بنابر نظر مشهور است که «ما» در آیهی «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُون» را «مای نافیه» گرفته است؛ اما برخی «ما» را به معنای «الذی» و موصول[9] و برخی به معنای مصدری و «کما» گرفتهاند.[10] اگر این تفسیر پذیرفته شود، اساسا اشکال مطرح شده در تناقض دو آیه به وجود نخواهد آمد تا به دنبال برطرفکردن تعارض میان آنها باشیم،[11] زیرا در این صورت، معنای آن اینگونه خواهد بود:
تا بترسانی افرادی را که پدرانشان نیز ترسانده شده بودند؛ اما آنان همچنان در غفلت به سر میبردند.
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 305، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. «معنای «برای هر امتی رسولی است»، 93573؛ «حجت خدا در زمین از عیسی(ع) تا پیامبر اسلام(ص)»، 13335.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 168، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 319.
[8]. همان.
[9]. اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق، محمد جمیل، صدقی، ج 9، ص 49، بیروت، دار الفکر، بیروت، 1420ق.
[10]. سمرقندی، نصربن محمد بن احمد، بحرالعلوم، تحقیق، تعلیق، العمروی، محب الدین ابو سعید عمر بن غرامة، ج 3، ص 116، بیروت، دار الفکر، 1416ق.
[11]. در صورتی که «ما» را موصوله بدانیم، مفهوم آیه این میشود: "آنها را به همان چیزی انذار میکنی که پدرانشان به آن انذار شدند. اما اگر «ما» مصدریه باشد، معنای آیه چنین میشود: تا انذار کنی قومی را به همان انذار که پدرانشان شدند. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 18، ص 318، (پاورقی).